eitaa logo
واحدکار عمودانا
3.6هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2هزار ویدیو
702 فایل
﷽ عمودانا مجرےصحنہ/تخصصےکودک مدیر و موسس دپارتمان‌آموزشیےنشاط ودانایےتهران مجرے طرح ارتقاے مهارت مربیان کودک ازسال ۹۵ با مجوز رسمےواعطاے گواهینامه معتبرمربیگرے نماینده مادرشهرتان باشید👇 📲 ۰۹۱۹۸۱۲۳۸۳۴ 🆔 @Amoodana ادمین محتوا وتبادل👇 🆔 @neshat_danaei
مشاهده در ایتا
دانلود
توضیحات:مربیان و والدین محترم! کودکان از این که نقش­ها را خلق و اجرا کنند لذت می­برند و چون خودشان در اجرای نقش فعال هستند بنابر این مفاهیم در ذهنشان بیش­تر ماندگار خواهد شد. به همین دلیل برای تکرار و تبیین مفاهیم سوره و تکرار دوباره ی کل سوره و نیز به منظور ایجاد تنوع در آ موزش می­توانید از نمایش استفاده کنید . برای اجرای نمایش سعی کنید ابتدا متن را به شکل داستان گونه بیان کنید. سپس خودتان آن را یک بار اجرا کنید. آن­گاه از کودکان بخواهید به انتخاب خود نقشی را برگزینند و اجرا کنند. نمایش خلاق شبهای قدر قصه گو: ماه رمضان بود . همه روزه بودند. زهرا کوچولو که دختری شش ساله بود، با اجازه­‌ی مادرش روزه­‌ی کله گنجشکی می گرفت.چند شبی از ماه رمضان نگذشته بودکه مادر زهرا به او گفت:زهرا جان! امروز بعد از ظهر می خوام استراحت کنم چون امشب قرار تا سحر در مسجد بمونم. در ضمن اگر توهم بخواهی می تونی چند ساعتی با من در مسجد بمونی . زهرا کوچولو: مادر مگه امشب چه خبره !!؟ مادر: دختر گلم!امشب شب بسیار بزرگیه. شبی که خدا ی مهربون قرآن رو یکجا بر پیامبر نازل کرد. فرشته مهربون:( ‍آیه اول سوره قدر را می خواند.) قصه گو: زهرا کوچولو با خودش فکر می­کنه امشب شب بزرگیه یعنی چه; یعنی چه­‌ قدر بزرگه؟به همین خاطر با کنجکاوی از مادر پرسید: زهرا کوچولو: مامان جون یعنی امشب چه قدر بزرگه ؟ مادر: دخترم خدادر سوره قدر می فرماید شما نمی دونین اهمیت شب قدرچه قدر زیاده!حتی به اندازه هزار هزار تا ازشبهای دیگه است. فرشته مهربان:( آیه دوم و سوم سوره قدر را می خواند. ) زهرا کوچولو: مادر جون امشب تو مسجد چه کار می کنیم ؟! مادر: عزیزم در شب قدر نماز و قرآن می خونیم و دعا می کنیم .خدا هم به فرشته­‌هاش دستور می ده که به زمین بیان و اون دعاهای ما رو که برا مون خوب و مفیدن برآورده کنن. فرشته مهربون: ( آیه چهارم سوره قدر را می خواند.) زهرا کوچولو: یعنی امشب که شب قدره همین جوریه و دعاهامون مستجاب می­شه؟ مادر: بله عزیزم. خدای مهربون تا صبح برای بنده های خوبش شادی و سلامتی می­فرسته. فرشته مهربون: (آیه پنجم سوره قدر را می خواند.) قصه گو: زهرا دل تو دلش نبود. او خیلی خوشحال بود که خدای مهربون ،شب به این بزرگی رو قرار داده، بنا بر این تصمیم گرفت زودتر به اتاقش بره و استراحت کنه. چون قراربود او هم در کنار مادر مهربونش چند ساعتی رودرمسجد بمونه. توی همین فکر ها بود که کم کم خوابش برد. 🌙 تخصصی واحدکار عمودانا ┏━━━━━━🌼🍃━━━┓ 🆔 @amoodanaa ✍ ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
کی هستم و چی هستم؟ با شمایم کوچولو هر وقت که تو فهمیدی اسم منو زود بگو منم یه سوره هستم از تو کتاب خدا ماه رمضون که اومد توی شبی از شبا که بود بزرگتر از هزار شبی بچه ها خدا منو فرستاد بر خاتم انبیا فرستاد اون شب خدا قرآن رو یک جا کامل تا که با خوندن آن باشیم همیشه عاقل پنج دونه آیه ام رو حتما تو هم شنیدی حدس می زنم بدونی اسمم چیه ، فهمیدی؟ 🌙 تخصصی واحدکار عمودانا ┏━━━━━━🌼🍃━━━┓ 🆔 @amoodanaa ✍ ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
🕊🌹 با موضوع : 🌺تخصصی واحدکار عمودانا ╔══🌿🌼🌿══ ══╗ 🎀 @amoodanaa ╚══ ══🌿🌼🌿══╝