eitaa logo
واحدکار عمودانا
3.7هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
1هزار فایل
﷽ عمودانا مجرےصحنہ/تخصصےکودک مدیر و موسس دپارتمان‌آموزشیےنشاط ودانایےتهران مجرے طرح ارتقاے مهارت مربیان کودک ازسال ۹۵ با مجوز رسمےواعطاے گواهینامه معتبرمربیگرے نماینده مادرشهرتان باشید👇 📲 ۰۹۱۹۸۱۲۳۸۳۴ 🆔 @Amoodana ادمین تبلیغات وتبادل👇 🆔 @Admin_amooda
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸️شعر لی‌لی حوضک امام رضایی 🌸چند نفر بودن می‌خواستن برن زیارت امام رضا ع 🌱اولی گفت: دیلینگ دیلینگ ساعت ما زنگ زد و ما بیدار شدیم 🌸دومی گفت: تلق تولوق، همه سوار قطار شدیم 🌱سومی گفت: شکر خدا؛ داریم می‌ریم زیارت امام رضا ع 🌸چهارمی گفت: نبات و زرشک و زعفران، دعا برای بچه‌ها 🌱انگشت شست گفت: چه کنم ناراحتم؟! 🌸نمی‌شه به این سفر برم، کاشکی کبوتر بودم و پرپرپر می‌پریدم؛ 🌱زودتر از این‌ها من خودم به اونجا زود می‌رسیدم 🌸انگشتای دیگه بش گفتن: ناراحت چرا؟ باهم می‌ریم زیارت امام رضا ع 🌱این‌جور شد که همه باهم رفتن مشهد زیارت امام رضا ع 🌼نحوه بازی: انگشت‌های مشت بسته کودک را یکی یکی باز کنید و این شعر را بخوانید. بار خنده و تفریح این بازی به دوش اولی و دومی از نظر آواها و انگشت شست از نظر حالت است. پس از بازی می‌توان دربارهٔ بلیت، ارزش آن، سوغاتی مشهد، زیارت امام رضا ع و آرزوی آن گفتگو کرد. 🌼تخصصی واحدکار عمودانا ╔══🌿🌼🌿══ ══╗ 🎀 @amoodanaa ╚══ ══🌿🌼🌿══╝
🔸️شعر لی‌لی حوضک مشاغل توی یک بازارچه چند نفر دکان داشتند ‌.. 🌸اولی گفت: 🌱من کفاشم 🌸دومی گفت: 🌱من نجارم 🌸سومی گفت: 🌱من نقاشم 🌸چهارمی گفت: 🌱من عطارم 🌸پنجمی گفت: 🌱پول حسابی دارم؛دستمال آبی دارم 🌸دستمال و پول را می‌برم 🌱هر چی دلم خواست می‌خرم 🌼نحوه‌ی بازی: ابتدا دست کودک را مشت کنید. یکی یکی انگشت‌ها را باز کنید. به انگشت شست که رسیدید، صدایتان را عوض کنید و ادای آدم‌های پولدار را در آورید. 🌼تخصصی واحدکار عمودانا ╔══🌿🌼🌿══ ══╗ 🎀 @amoodanaa ╚══ ══🌿🌼🌿══╝
🔸️شعر لی‌لی حوضک باغ پر درخت توی یک باغ پر درخت، چند تا درخت میوه بودند ... 🌸اولی گفت: 🌱سی سی سی درخت سیبم 🌸دومی گفت: 🌱لولولو درخت آلو 🌸سومی گفت: 🌱تو تو تو درخت توتم 🌸چهارمی گفت: 🌱هوهوهو درخت هلو 🌸پنجمی گفت: 🌱من نسیمم 🌸می‌وزم و تابتون میدم 🌱باغبانم یکی یکی آبتون می‌دم 🌼نحوه‌ی بازی: در این بازی روی آواهای بی‌معنی و هماهنگی آن‌ها با نام درخت‌ها تاکید کنید. 🌼تخصصی واحدکار عمودانا ╔══🌿🌼🌿══ ══╗ 🎀 @amoodanaa ╚══ ══🌿🌼🌿══╝
🔸️شعر لی‌لی حوضک دوستان شاد پنج تا دوست شاد بودند که با هم کار می‌کردند و مردم را خوشحال می‌کردند؛ یک روز دیدم که... 🌸اولی 🌱سنتور می‌زنه دی دینگ دینگ 🌸دومی 🌱دنبک می‌زنه دا دام دام 🌸سومی 🌱شیپور می‌زنه دو دور دور 🌸چهارمی 🌱آواز می‌خوانه لا لای لای 🌸آخری گفت: 🌱من که منم یک کار بهتر می‌کنم 🌸می‌خواست بچرخه آقا شست 🌱افتاد و دندانش شکست 🌼نحوه‌ی بازی: در این بازی روی صدای سازها تاکید صوتی داشته باشید. به شست که رسیدید، کمی آن را تکان تکان بدهید و سپس بخوابانید. 🌼تخصصی واحدکار عمودانا ╔══🌿🌼🌿══ ══╗ 🎀 @amoodanaa ╚══ ══🌿🌼🌿══╝
🔸️شعر لی‌لی حوضک مزرعه بزبزی‌ها مزرعه‌ای بود که صاحبش پنج تا بز داشت... 🌸این بزی 🌱جستی زد و رفت مزرعه رو ببینه 🌸این بزی 🌱زود دوید و رفت کمی علف بچینه 🌸این بزی هم 🌱پرید و رفت آب بخوره 🌸این یکی هم 🌱دوید و رفت بازی کنه؛ تاب بخوره 🌸این بزی اما تنها ماند 🌱کاری نکرد، همان جا ماند 🌸تنبل و بدقواره شد 🌱مریض شد و بیچاره شد 🌼نحوه‌ی بازی: در این بازی با حرکت دادن چهار انگشت و آرام گذاشتن انگشت شست، روی پرتحرکی و تنبلی بزها تاکید کنید. 🌼تخصصی واحدکار عمودانا ╔══🌿🌼🌿══ ══╗ 🎀 @amoodanaa ╚══ ══🌿🌼🌿══╝
🔸️شعر لی‌لی حوضک خاله سوسکه 🌸لی‌لی لی‌لی حوضک 🌱سوسکه آمد آب بخوره افتاد تو حوضک 🌸اولی گفت: داد و هوار 🌱دومی گفت: نردبان و طناب بیار 🌸سومی گفت: من درازم درازم 🌱طناب و نردبانم 🌸چهارمی: گفت من می‌شینم 🌱براش دعا می‌خوانم 🌸انگشت شست 🌱خندید و گفت: 🌸سوسکی خانم پر داره 🌱بچه و شوهر داره 🌸پر می‌زنه از توی آب در میاد 🌱نه داد کنید، نه بیداد 🌸پر پر پر سوسکه پرید 🌱رفت و به خانه‌اش رسید 🌼نحوه‌ی بازی: در این بازی همه انگشت‌ها در جست و خیزند جز انگشت چهارم. در پایان می‌توان پرواز سوسک را با حرکت انگشتان نمایش داد. 🌼تخصصی واحدکار عمودانا ╔══🌿🌼🌿══ ══╗ 🎀 @amoodanaa ╚══ ══🌿🌼🌿══╝
🔸️شعر لی‌لی حوضک گل خوشبو یک گل خوشبو و زیبا، پنج تا گلبرگ داشت .. 🌸اولی را باد برد 🌱دومی را بزی خورد 🌸سومی پژمرده شد 🌱چهارمی پیر شد و مرد 🌸پنجمی گفت: من می‌مانم 🌱راهش را هم خوب می‌دانم 🌸می‌رم تو خاک، کنارِ آب و دانه 🌱ریشه می‌شم زود می‌زنم جوانه 🌸دوباره یک بوته می‌شم، گل می‌شم 🌱خوشبو می‌شم رفیق بلبل می‌شم 🌼نحوه‌ی بازی: با خواباندن هر یک از انگشت‌ها از بین رفتن آنها را به نمایش بگذارید. انگشت شست وسط انگشت‌های دیگر پنهان می‌شود و در پایان انگشت‌ها مثل گلی که در معرض وزش نسیم قرار گرفته است، تکان می‌خورند. 🌼تخصصی واحدکار عمودانا ╔══🌿🌼🌿══ ══╗ 🎀 @amoodanaa ╚══ ══🌿🌼🌿══╝
🔸️شعر لی‌لی حوضک روز بارونی پنج انگشت بودند که روی یک دست زندگی می‌کردند؛ در یک روز بارونی ... 🌸اولی گفت: 🌱وای داره بارون میاد 🌸دومی گفت: 🌱شر شر ناودون میاد 🌸سومی گفت: چتر نداریم 🌱بریم خونه تر می‌شیم 🌸چهارمی گفت: 🌱کوچک و کوچک‌تر می‌شیم 🌸انگشت شست گفت: 🌱نمی‌ریم روی سرمان چتر می‌گیریم 🌸دستو با هم بچرخانیم 🌱تا زیر بارون نمانیم 🌼نحوه‌ی بازی: در این بازی هر دو دست کودک نقش دارند. یک دست باران می‌شود و روی انگشتان دست دیگر می‌بارد. با چرخاندن دستی که اولی و دومی و.... روی آن زندگی می‌کنند، باران بر پشت دست می‌بارد. 🌼تخصصی واحدکار عمودانا ╔══🌿🌼🌿══ ══╗ 🎀 @amoodanaa ╚══ ══🌿🌼🌿══╝
🔸️شعر لی‌لی حوضک پرندگان توی یک جنگل بزرگ چند تا پرنده به هم رسیدند... 🌸اوّلی گفت: کلاغم و قار قار می‌کنم 🌱همه را خبر دار می‌کنم 🌸دومی گفت: پَر و پَر و پَر کبوترم 🌱این‌جا و آنجا می‌پرم 🌸سومی گفت: چه و چه و چه باز می‌خوانم 🌱بلبلم آواز می‌خوانم 🌸چهارمی گفت: نوکمو به هر جا می‌کوبم 🌱بنده جناب دارکوبم 🌸آخری گفت: من چی باشم کیم چیم؟ 🌱آها فهمیدم شکارچیم 🌸تق تق تق، بنگ بنگ بنگ 🌱تور دارم و تیر و تفنگ 🌸فرار کنین دارم میام 🌱هم هم هم، همه را می‌خوام 🌼نحوه‌ی بازی: هدف از این بازی تأکید روی صداهای حیوانات و آشنایی با آن‌هاست. صداها را به خوبی تقلید کنید و در پایان جنگ و گریز شیرینی راه بیندازید. 🌼تخصصی واحدکار عمودانا ╔══🌿🌼🌿══ ══╗ 🎀 @amoodanaa ╚══ ══🌿🌼🌿══╝
🔸️شعر لی‌لی حوضک روز خانواده توی خانه‌ای که اندازه یک کف دست بود خانواده‌ای زندگی می‌کردند. یک روز ... 🌸اولی گفت: من پسرم کار دارم 🌱توپ شده روزگارم 🌸دومی گفت: من پدرم کار دارم 🌱می‌رم که پول در آرم 🌸سومی گفت: من مادرم کار دارم 🌱زیاده کار و بارم 🌸چهارمی گفت: من دخترم کار دارم 🌱عروسکم مریضه تو خونه بیمار دارم 🌸انگشت شست خندید و گفت: 🌱شیر می‌خورم هَمّ هَمّ 🌸از همه کوچک‌ترم 🌱رو خر خود سوارم؛ هیچ کاری هم ندارم 🌼نحوه‌ی بازی: در آغاز دست کودکتان را مشت کنید. با خواندن هر قسمت یکی یکی انگشت‌ها را باز کنید. برای اجرای گفته‌های انگشت شست، صدای خود را تغییر دهید و آن را تکان دهید. 🌼تخصصی واحدکار عمودانا ╔══🌿🌼🌿══ ══╗ 🎀 @amoodanaa ╚══ ══🌿🌼🌿══╝
🔸️شعر لی‌لی حوضک پرستار پنج تا دوست با هم بازی می‌کردند اما حال دو نفرشان خوب نبود .. 🌸اولی گفت: چه صورت زردی دارم 🌱سرم سرم 🌸دومی گفت: وای چه کمر دردی دارم 🌱وای کمرم 🌸سومی گفت: می‌رم برای هر دوتون 🌱دوا و آمپول می خرم 🌸چهارمی گفت: نه، من می‌رم داروخانه 🌱شربت و کپسول می‌خرم 🌸آخری گفت: قار نمی‌شه، قور نمی‌شه 🌱دوا همین جور نمی‌شه 🌸نسخه می‌دم 🌱پول می‌گیرم 🌸پول بیار و نسخه ببر 🌱دوا رو با نسخه بخر 🌼نحوه‌ی بازی: با خم و راست کردن هر انگشت حالت درد داشتن و پرستاری را به انگشت‌ها بدهید. انگشت شست محکم می‌ایستد و حرف‌هایش را با حرکت‌هایش هماهنگ می‌کند. 🌼تخصصی واحدکار عمودانا ╔══🌿🌼🌿══ ══╗ 🎀 @amoodanaa ╚══ ══🌿🌼🌿══╝
🔸️شعر لی‌لی حوضک چهارفصل 🌸اولی گفت: من سه ماهم بهارم 🌱هوای خوبی دارم 🌸دومی گفت: سه ماه دارم تابستانم 🌱میوه دارم، باغبانم 🌸سومی گفت: من سه ماهم پاییزم 🌱برگ درخت می‌ریزم 🌸چهارمی گفت: سه ماه دارم زمستانم 🌱سرما و برف و بارانم 🌸پنجمی گفت: هفته و ماه و سالم 🌱بچه‌ها خوش به حالم 🌼نحوه‌ی بازی: انگشت‌های دست کودک را یکی یکی بخوابانید. در پایان انگشت شست را روی چهار انگشت دیگر بخوابانید تا کودک حس کند که چهار فصل در دل سال یا زمان مخفی شده‌اند. 🌼تخصصی واحدکار عمودانا ╔══🌿🌼🌿══ ══╗ 🎀 @amoodanaa ╚══ ══🌿🌼🌿══╝