25.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از چیزهایی که آرامش رو ،
از زندگی دور می کنه
و زندگی رو سرد و بی روح می کنه
چشم و هم چشمی هست .
🇮🇷 @ghairat
#سخنی_با_بچه_ها
#عموملا
✍ ضرب المثل در مورد سکوت
🦜 نجات مؤمن ، در نگه داشتن زبانش است .
🦜 خاموشی و سکوت ، باغ اندیشه است .
🦜 سکوت و کمحرفی ، یکی از راههای دریافت علم و دانش است .
🇮🇷 @amoomolla
#محتوا
#سکوت
#درس_نامه
#طرح_درس
#ضرب_المثل
12.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 اجرای سرود سلام فرمانده
👌🏻 در خیابان های کربلا
🇵🇸 انشالله به زودی در قدس می خونیم
🎼 @sorod_shr
🇵🇸 @amoomolla
#عموملا_در_کربلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرکت کاروان زیارتی امام رضا علیه السلام
49.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 سرود زیبای " حضرت دریا "
🎼 به سبک سلام فرمانده
🎥 تصویری
🎙 گروه همخوانی انصارالمهدی (عج)
🎼 @sorood_sher
🇮🇷 @amoomolla
#سرود #امام_رضا
حضرت دریا به سبک سلام فرمانده .mp3
6.87M
🎧 سرود زیبای " حضرت دریا "
🎼 به سبک سلام فرمانده
🎧 صوتی
🎙 گروه همخوانی انصارالمهدی (عج)
🎼 @sorood_sher
🇮🇷 @amoomolla
#سرود #امام_رضا
✍ متن سرود حضرت دریا
🌸 ای سلطان ... امام رضا جان
🌸 صحن و سرای تو ، آرومِ دل من
🌸 از روز تولد ،
🌸 عشقت قاطی بوده ، با آب و گِل من
🌹 سلام ای آقا ،
🌹 سلام از این قطره به حضرت دریا
🌹 سـلام ای آقا
🌹 منم ضمانت کن مولا شبیه آهوها
🌹 سلام ای آقا
🌸 آقا ، یا امام رضا ، تویی کار و بارم
🌸 غلامِ دربارم ، ز دوری بیمارم
🌸 یاغریب الغربا ، آقا جانم
🌸 دلِ من تنگه واسه ی حرم، مولا جانم
🌹 سلام ای آقا ...
🌸 امام رضا جانم ،
🌸 از همینجا من آقا صدااات می کنم
🌸 امام رضا جانم،
🌸 دردمو میدونی کاش بگی دوات می کنم
🌸 امام رضا جانم ،
🌸 من میشم کبوترت به دور تو طواف می کنم
🌸 امام رضا جانم ،
🌸 بده کربلامو آقا جونمو فدات می کنم
🌸 امام رضا جانم ،
🌸 دل من تنگه برای حرم و گریه برات می کنم
🌸 امام رضا جانم ،
🌸 از همین راه دور آقا به تو من سلام می کنم
🌹 سلام ای آقا ....
🌸 شاه رئوفم ، داری هوامونو
🌸 می بینی آقا ، اشک چشامونو
🌸 امضا کن از لطف ، جون مادرت
🌸 بجون گل پسرت ، هرسال کربلامونو
🌸 امضا کن تا راهی بشم
🌸 از حرم تا به حرم
🌸 از مشهد الرضای تو ، تا کربلا برم
🌸 از در این خونه چند ساله
🌸 حاجت میگیرم یا امام رضا
🌸 وقتی گره میفته به کارم
🌸 فقط میگم : یا رضا رضا
🌹 سلام ای آقا ...
🎼 @sorood_sher
🇮🇷 @amoomolla
✍ شعر پیامبر
🕋 پیغمبر خوب ما
🕋 نور خدا محمد (ص)
🕋 چراغ راه مردم
🕋 رهبر ما محمد (ص)
🕋 ما کودکان همیشه
🕋 گوییم یا محمد (ص)
🕋 ما پیرو تو هستیم
🕋 صل علی محمد
🕋 ای پیرو محمد
🕋 ای کودک مسلمان
🕋 الهی پر شه قلبت
🕋 از نور دین و ایمان
🕋 تو سختی و مشکلات
🕋 بگو تو ،یا محمد
🕋 دست به سینه هم بخون
🕋 صلِ علی محمد
🕋 یار و نگهدارمون
🕋 باشد خدا و قران
🕋 شفیع ما شود کاش
🕋 پیامبرِ مهربان
🇮🇷 @amoomolla
#محتوا #شعر #پیامبر
وفای به عهد.mp3
6.47M
🎧🎙 #پادکست
🔹 از پیامبــر مهربــون تـر داریــم؟
بلــه...
😳کیــه؟!
تو #پادکست جواب تونو بشنوید👌
با حال خوب گوش بدید👆
🔸کانال رسمی حجت الاسلام توانانیا👇
https://eitaa.com/joinchat/952959474Cb972c95367
📚 داستان نیمه بلند
📚 پسری به نام امین ۱
🌟 خدا بود و خدا هست و خواهد بود
🌟 در مکه ، مردی پاک و زیبا بود ،
🌟 که نامش ، عبداللّه بود .
🌟 آقا عبدلله ،
🌟 با دختری باحیا و باحجاب ،
🌟 به نام آمنه ازدواج کرد .
🌟 پس از مدتی ،
🌟 او برای تجارت به شهر دیگری رفت
🌟 دو ماه بعد ، همسرش آمنه ،
🌟 یک پسر زیبا برای او به دنیا آورد .
🌟 و نام او را محمد گذاشتند .
🌟 عبدالله ، در مسیر تجارت ،
🌟 بیمار می شود و از دنیا می رود .
🌟 محمد ، پسر عبدالله ،
🌟 هیچ وقت پدرش را ندید .
🌟 پدرش نیز ، هیچ وقت او را ندید.
🌟 شهری که محمد در آن به دنیا آمد ،
🌟 مکه نام داشت .
🌟 بزرگان و علمای یهود ،
🌟 پیش بینی کردند که محمد در آینده ،
🌟 کارهای بزرگی می کند .
🌟 او می تواند همه دنیا را ،
🌟 با هم متحد کند .
🌟 به خاطر همین تصمیم گرفتند
🌟 تا او را بکشند .
🌟 پدربزرگش عبدالمطلب ،
🌟 محمد را به شهر دیگری فرستادند
🌟 تا در امان باشد
🌟 شش ساله که شد ؛
🌟 مادرش آمنه نیز ، از دنیا رفتند .
🌟 و تا هشت سالگى ،
🌟 پیش پدربزرگش عبدالمطّلب بود .
🌟 پس از مرگ پدربزرگش ،
🌟 عمویش عمران ،
🌟 او را به خانه خود برد .
🌟 عمران و همسرش فاطمه بنت اسد ،
🌟 با عشق و مهربانی و محبت بسیار ،
🌟 از محمد مراقبت می کردند .
🌟 محمد مثل بزرگترها ،
🌟 موهایش را مرتّب نگه می داشت
🌟 و سر و صورتِ خود را ، تمیز می کرد .
🌟 در حالی که
🌟 بیشتر کودکانِ هم سن و سالش ،
🌟 لباس کثیف می پوشیدند ،
🌟 و موهاى نامرتبی داشتند
🌟 و بدنشان بدبو بود .
🌟 محمد ، به خوراکى حریص نبود ؛
🌟 و با عجله و تند تند ، غذا نمی خورد .
🇮🇷 @amoomolla
#حضرت_محمد #داستان_پیامبران #هفته_وحدت #پیامبر
📚 داستان نیمه بلند
📚 پسری به نام امین ۲
🌟 محمد ، همیشه و در همه احوال ،
🌟 متانت ، سنگینی ، وقار و ادب ،
🌟 از خود نشان مى داد .
🌟 او نه در کودکى و نه در بزرگسالى ،
🌟 هیچ وقت از گرسنگى و تشنگى ،
🌟 ناله نمی کرد .
🌟 هیچ وقت دروغ نمی گفت ؛
🌟 کار زشت و ناشایست انجام نمی داد
🌟 خنده های بلند و بی جا نمی کرد .
🌟 کسی را مسخره نمی نمود .
🌟 حرف زشت و بد نمی زد .
🌟 محمد ، در میان مردم مکّه ،
🌟 به امانتدارى و صداقت مشهور بود
🌟 و همه به او لقب محمّد امین دادند .
🌟 او خیلی پاک و درستکار بود .
🌟 با اینکه در آن زمان ،
🌟 مردم زیادی مشرک بودند
🌟 و بت می پرستیدند
🌟 اما او هیچ وقت ، اهل شرک نبود .
🌟 و هیچ بتی را نمی پرستید .
🌟 و فقط خدا را عبادت می کرد .
🌟 محمد ، در بیست و پنج سالگی ،
🌟 با زنی به نام خدیجه ازدواج کرد .
🌟 وقتی عمویش عمران ، فقیر شد
🌟 خیلی به او کمک کرد .
🌟 و پسرش علی را ، نزد خود آورد
🌟 تا مخارجش کمتر شود .
🌟 محمد ، علی را خیلی دوست داشت
🌟 و به او ادب و تربیت آموخت .
🌟 و هرجا می رفت ، او را با خود می برد
🌟 محمد در سن چهل سالگى ،
🌟 با علی به غار حرا رفت
🌟 و مشغول عبادت شد .
🌟 ناگهان فرشته ای به نام جبرئیل ،
🌟 نزد محمد و علی آمد
🌟 و مژده پیامبری به محمد داد .
🌟 محمد در همان سن چهل سالگی ،
🌟 به پیامبرى انتخاب شد
🌟 و تا سه سال ، مخفیانه ،
🌟 مردم را به اسلام دعوت می نمود .
🌟 پس از سه سال ،
🌟 به دستور خداوند ،
🌟 رسالت خود را آشکار ساخت .
🌟 محمد ، تبلیغ دین را ،
🌟 از بستگان خود آغاز کرد .
🌟 و آنها را به توحید و عبادت خدا ،
🌟 دعوت می نمود .
🌟 از آنها می خواست
🌟 تا از شرک پرهیز کنند
🌟 و بت پرستى را ، ترک کنند .
🌟 می خواست از بین بستگان خود ،
🌟 یک جانشین برای خود انتخاب کند
🌟 اما هیچ کس جانشینی او را نپذیرفت
🌟 آقا علی ، با خوشحالی ،
🌟 دست خود را بالا برد
🌟 و از محمد خواست تا او را ،
🌟 جانشین خود کند .
🌟 محمد وقتی دید که هیچ کس ،
🌟 نمی خواهد جانشین او شود
🌟 علی را به عنوان جانشین خود ،
🌟 معرفی نمود .
🇮🇷 @amoomolla
#حضرت_محمد #داستان_پیامبران #هفته_وحدت #پیامبر
📚 داستان نیمه بلند
📚 پسری به نام امین ۳
🌟 حضرت محمد ،
🌟 همه مردم را به اسلام دعوت نمود
🌟 بزرگان قریش ،
🌟 وقتی که منافع خود را ،
🌟 در خطر دیدند .
🌟 به مخالفت با او برخاستند .
🌟 تا زمانی که
🌟 عمویش عمران ، زنده بود .
🌟 کسی جرات نمی کرد
🌟 محمد را ، اذیت کند .
🌟 اما هر کس به محمد ایمان می آورد
🌟 آن را شکنجه می کردند .
🌟 یک روز ، یک جوانی ،
🌟 که تازه مسلمان شده بود .
🌟 زیر آفتاب سوزان شکنجه می شد
🌟 به او شلاق می زدند
🌟 روی شکمش سنگ بزرگ گذاشتند
🌟 او را با آهن داغ می سوزاندند .
🌟 اما هیچ وقت حاضر نشد
🌟 از دین و ایمانش بگذرد
🌟 و از علاقه اش به پیامبر دست بکشد
🌟 مرد کافری از او پرسید :
☘ چرا محمد را دوست داری ؟!
🌟 آن جوان تازه مسلمان گفت :
🌟 محمد ، بهترین انسان دنیاست .
🌟 خوشرو و خوش اخلاق است .
🌟 همیشه لبخند به لب دارد .
🌟 هیچ وقت به کسی اخم نمی کند
🌟 و سر کسی فریاد نمی زند
🌟 هیچ وقت با خشونت و عصبانیت ،
🌟 با کسی رفتار نمی کند .
🌟 اهل گذشت و بخشش است
🌟 اشتباهات دیگران را می بخشد .
🌟 و همیشه بهترین اخلاق ها را دارد .
🌟 پس از سیزده سال تبلیغ در مکّه ،
🌟 و بعد از وفات عمویش عمران
🌟 و همسرش خدیجه ،
🌟 ناچار شد که به مدینه هجرت نماید .
🇮🇷 @amoomolla
#حضرت_محمد #داستان_پیامبران #هفته_وحدت #پیامبر