eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼 نوای قرآنی 👈 ویژه مناسبتها و مراسم های قرآنی 🌸 همچون افتتاحیه ی مسابقات قرآن @amoomolla
🌸 " هـیـدرا " 🌸 قسمت شانزدهم 🌟 علاوه بر تبلیغ دین و مذهب ، 🌟 به کار فرهنگی مشغول شدم . 🌟 و بیشتر انرژی خود را ، 🌟 روی تربیت بچه جن ها قرار دادم . 🌟 از طریق شوخی و بازی و خنده ، 🌟 مطالب اخلاقی و دینی را ، 🌟 به بچه جن ها یاد می دادم . 🌟 گاهی هم به زمین می رفتم ؛ 🌟 و از رهنمودهای علمای شیعه ، 🌟 استفاده می کردم . 🌟 و هر بار ، در برگشتن به سیسون ، 🌟 با خود کتاب های اخلاقی ، 🌟 و احادیث اهل بیت می آوردم . 🌟 به سفارش علما ، به پدر و برادرانم ، 🌟 بیشتر از قبل احترام گذاشتم . 🌟 تا انشالله در آینده ، 🌟 حامی خوبی برایم باشند . 🌟 به مردم کمک می کردم ؛ 🌟 به فقرا رسیدگی می کردم ؛ 🌟 مشکلات دیگران را حل می کردم ؛ 🌟 بار آنها را برایشان کول می کردم ؛ 🌟 کارهای خانه شان را ، 🌟 مجانی انجام می دادم . 🌟 به آنها پول قرض می دادم ؛ 🌟 و کارهای دیگری که باعث می شد 🌟 آنها را به طرف خودم جذب کنم . 🌟 و در عین حال ، غیر مستقیم ، آنان را ، 🌟 به دین خدا ، هدایت می کردم . 🌟بعد از مدتی ، 🌟 یکی از برادرانم به نان سیکان ، 🌟 به من ملحق شد 🌟 و به همه اعلام کرد که شیعه شد . 🌟 از آن روز با کمک همدیگر ، 🌟 کار تبلیغی و فرهنگی می کردیم . 🌟 ما مطالب اخلاقی را ، 🌟 به شیوه های مختلف بیان می کردیم . 🌟 تا در عمق وجودشان رسوخ کند . 🌟 با این کارها ، اخلاق جن ها ، 🌟 کمی داشت بهتر می شد . 🌟 ولی هنوز وحشی گری آنها ، بیشتر بود . 🌟 یک روز که در بازار ، 🌟 مشغول کمک کردن به جن ها بودم ؛ 🌟 یک دختر جنی ، از کنارم گذشت . 🌟 تا آن روز ، به فکر ازدواج نبودم ، 🌟 ولی با دیدن این دختر جنی ، 🌟 به فکر عمیقی فرو رفتم . 🌟 در موردش پرس و جو کردم ؛ 🌟 پدرش ، کسّال نام داشت . 🌟 او شرورترین جن در سیسون بود 🌟 جن های شرور در سیسون زیاد بودند 🌟 اما کسّال ، از همه بدتر بود . 🌟 همیشه در حال جنگ و دعوا و خونریزی بود . 🌟 به خاطر همین تصمیم گرفتم ، 🌟 دخترشو فراموش کنم . 📚 ادامه دارد 📚 ✍ نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
محتوای تربیت کودک
کمک به خانواده های فقیر ، ایتام و نیازمندان 6037991645829049 👈 به نام فاطمه طرفی لطفا در صورت وار
به لطف خدا و یاری شما ، چراغ نوزدهم هم روشن شد . خدا به همه شما سروران ، خیر و برکت بده و بلا را از زندگی و شهر و کشورتون دفع کنه
🌷 معمای مذهبی 🌷 ۱. حشره سوره نحل ؟! ۲. قدردانی کردن ؟! ۳. مادر امام صادق علیه السلام ؟! ۴. سوره خوردنی ؟! ۵. راستگو ؟! 👈 باهوشا بسم الله @amoomolla
به مدد الهی و به لطف شما سروران چراغ بیستم هم روشن خدا خیرتون بده خدا به شما و خانوادتون سلامتی بده ممنون که فکر بچه های فقیر و ایتام هستید انشالله این راه ادامه دارد ...
41.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی حضرت سلیمان 🇮🇷 فصل ۲ ، قسمت دوم 🇮🇷 مناسب برای همه سنین غیر از خردسالان @amoomolla
🌸 یگانه دهقان منشادی ... 🌸 ۵ ساله ... از یزد @amoomolla
32.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شهر موشکی 🇮🇷 قسمت هفتم : نبرد برای پیروزی 🔮 @amoomolla 🎥
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون اتل متل یه جنگل 🇮🇷 این داستان : بهترین دوست دنیا @amoomolla
محتوای تربیت کودک
🌷 معمای مذهبی 🌷 ۱. حشره سوره نحل ؟! ۲. قدردانی کردن ؟! ۳. مادر امام صادق علیه السلام ؟! ۴. سوره خور
🌷 پاسخ معمای مذهبی 🌷 ۱. حشره سوره نحل ؟! 👈 زنبور عسل ۲. قدردانی کردن ؟! 👈 تشکر ۳. مادر امام صادق علیه السلام ؟! 👈 ام فروه ۴. سوره خوردنی ؟! 👈 تین ۵. راستگو ؟! 👈 صادق @amoomolla
🌸 " هـیـدرا " 🌸 قسمت هفدهم 🌟 روز به روز ، جمعیت ما در سیاره سیسون ، 🌟 زیادتر و زیادتر می شد . 🌟 و کنترل این همه جن ، سخت بود . 🌟 به بزرگان جن پیشنهاد دادم 🌟 که یک سری قوانین نوشته شود 🌟 و به مردم بدهیم تا رعایت کنند . 🌟 بزرگان ، از طرح من خوششان آمد 🌟 و عده ای را مسئول اجرای قوانین کردند . 🌟 پس از اجرای آن طرح ، 🌟 نظم و انضباط بیشتری ، برقرار شد . 🌟 جن ها ، از فعالیت ها و تلاش های من ، 🌟 هم خیلی راضی بودند 🌟 و هم خیلی تعریف می کردند . 🌟 سپس پیشنهاد برگزاری شورا کردم 🌟 به این صورت که از هر قبیله ، 🌟 یک نفر در شورا حاضر شود ؛ 🌟 و نسبت به مسائل جن ها و معیشت آنها ، 🌟 نظر و طرح و ایده بدهد . 🌟 در یکی از آن جلسه ها ، 🌟 یکی از بزرگان ، 🌟 سوالاتی در مورد اسلام و شیعه کرد . 🌟 پس از شنیدن پاسخ های متفاوت ، 🌟 تنها پاسخ من او را قانع کرد ‌. 🌟 و سپس مسلمان و شیعه شد . 🌟 تعریف مردم از خوبی های من ، 🌟 و محبت شان به من ، 🌟 روز به روز بیشتر می شد . 🌟 یک روز که در حال خواندن نماز بودم 🌟 احساس کردم که تنها نیستم 🌟 پس از اتمام نمازم ، به پشتم نگاه کردم 🌟 و پدرم را دیدم که با یک لبخند زیبا ، 🌟 دم در ایستاده بود و به من نگاه می کرد . 🌟 منم لبخندی زدم و گفتم : 🌷 چی شده بابا 🍂 گفت : هیچی 🍂 دارم به بهترین بنده خدا ، نگاه می کنم . 🍂 منو بگو که همه عمرم ، 🍂 در راه منحرف کردن مردم گذشت 🍂 ولی تو انگار می خواهی 🍂 کار مرا خراب کنی 🍂 و همه مردم را هدایت کنی 🌟 پدر کمی مکث کرد و سپس گفت : 🍂 هیدرا !؟ 🌷 گفتم : بله پدر جان 🍂 گفت : من بهت افتخار می کنم 🌷 منم لبخندی زدم و گفتم : 🌷 ممنون بابا جان 🌷 من هر چی بودم و هر چی شدم 🌷 به خاطر وجود شما بوده 🌷 به خاطر تربیت خوب شما بوده 🌷 به خاطر عشق و محبت های شما بوده 🌟 پدر گریه کرد و گفت : 🍂 دروغ نگو پسر ، 🍂 خودت بهتر می دونی 🍂 که اینطور نیست 🍂 تو اگر عزیز خدا و مردم شدی 🍂 به خاطر محبت اهل بیت بوده 🍂 چقدر به انتظار احمد و هیدرا بودی 🍂 و از انتظار خسته نشدی 🍂 و ما فقط تو را مسخره می کردیم 🍂 اما حالا تو پیروز شدی و ما مغلوب . 📚 ادامه دارد 📚 ✍ نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla