eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
91 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
همه می دانیم که رقص ، حرام است . اما یک سوال ... رقص کودک مميّز ، در مجالس زنان يا مردان ، اعم از اين‌ که پسر باشد يا دختر ، چه حکمى دارد ؟ جواب از امام خامنه ای : کودک غير بالغ ، چه پسر و چه دختر ، تکليفى ندارد . ولى سزاوار نيست . که افراد بالغ ، او را تشويق به رقص کنند . @amoomolla ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ منبع : سایت تابناک https://www.tabnak.ir/fa/news/847346/استفتائات-رهبری-در-مورد-رقص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون طنز بهمن و بختک 🇮🇷 این قسمت : چماق به دست ها 🔮 @amoomolla
🌷 داستان مهمان ایران 🌷 🌷 قسمت چهارم 🌷 🌹 آقا علی ، ۳۵ ساله شده بود . 🌹 با شنیدن خبر شهادت پدرش ، 🌹 خیلی غمگین و ناراحت شد . 🌹 بعد از دفن و خواندن نماز میت برای پدرش ، 🌹 امامت خودش آغاز شد . 🌹 آقا علی ، نام‌ها و لقب های زیادی داشت . 🌹 اما لقب " رضا " ، مشهورتر شد . 🌹 و خیلی زود به " امام رضا " معروف شد . 🌹 دیگر کسی به او علی نمی گفت . 🌹 کلمه " رضا " ، 🌹 به معنای رضایت و خشنودی است . 🌹 امّا یک سوال ، همیشه در ذهن مردم بود 🌹 و آن این است که امام رضا علیه السلام ، 🌹 از چه چیزی خوشنود بودند ؛ 🌹 که به این نام ، معروف شدند ؟ 🌹 رضایت امام رضا علیه السلام چهار طرفه بود 🌹 هم خودشان راضی به رضای پروردگار بود 🌹 هم در آسمان ، مورد پسند خداوند بود ، 🌹 و هم در زمین نیز ، 🌹 مورد پسند رسول خدا و امامان بود . 🌹 و هم به خاطر اخلاق زببایی که داشت 🌹 بزرگ و کوچک ، دوست و دشمن ، 🌹 مخالف و موافق ، شیعه و سنی ، 🌹 او را پسندیده و دوست می داشتند . 🌹 به خاطر همین ، 🌹 به آقا علی ، لقب رضا دادند . 🌹 چون مورد رضا و پسند همه بود . 🌹 امام رضا علیه السلام ، 🌹 در مدینه ، در جوار حرم پیامبر ، 🌹 به هدايت مردم ، 🌹 و تبلیغ و تبيين معارف دينی ، 🌹 و احیای سيره نبوی می‌ پرداخت . 🌹 مردم مدينه نيز ، 🌹 ایشان را ، خیلی دوست داشتند . 🌹 و مثل پدری مهربان ، با مردم رفتار می کرد . 🌹 محبوبیت امام رضا ، فقط در مدینه نبود 🌹 در همه کشورهای اسلامی ، 🌹 دوستان و پيروان بسياری داشتند . 🌹 که گوش به فرمان اوامر ایشان بودند . 🕌 ادامه دارد ... 🕌 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شجاعان 🇮🇷 این قسمت : عملیات رسیکو 🔮 @amoomolla لطفا کانال ما را به دیگران معرفی کنید
29.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 🇮🇷 سینمایی قهرمانان کوچک 🇮🇷 سبک : ماجراجویی ، تخیلی و اکشن 🇮🇷 قسمت دوم 🔮 @amoomolla 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 دکلمه و شعرخوانی زیبا 🎖 برای میلاد امام رضا علیه السلام 🎖 یاسمینا نجفی ، ۷ ساله 🎖 از لارستان ، فارس 🔮 @amoomolla
😃 به دانش آموزم گفتم : 👈 " رضا " رو با کدوم " ز " مینویسن ؟ 🤔 گفت : با " ز " یه نقطه !!!!! 😁 منم گفت : " ز " یه نقطه این ز 😦 این ض 😳 این ظ 😯 یا این ذ 😐 گفت : فکر کنم همون ز 😁 آیا شما هم از این دانش آموزا دارین ؟! 😂😂 🔮 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@amoomolla
🌷 داستان مهمان ایران 🌷 🌷 قسمت پنجم 🌷 🌹 عده ای از مردم ، 🌹 امامت امام رضا را قبول نکردند . 🌹ایشان را دوست داشتند ، 🌹 اما ایشان را امام نمی دانند . 🌹 و می گویند آخرین امام ، 🌹 همان امام کاظم است . 🌹 اسم این گروه ، واقفیه بود . 🌹 ا‌مام رضا عليه السّلام ، 🌹 درباره سرنوشت واقفیه فرمودند : 🕌 در حيرت ، زندگى مى‌ كنند . 🕌 و در نهايت ، در حال كفر ، مى‌ ميرند . 🌹 یک روز ، يكی از ياران امام كاظم ، 🌹 با یکی از گروه واقفیه بحث کرد . 🌹 واقفیه گفت : 🔥 اگر راست می گی که رضا ، امام هست 🔥 یک دلیل برام بیار ببینم ... 🌹 شیعه امام رضا گفت : ☀️ یادته یه روزی ، ما شصت نفر بوديم ☀️ كه موسی بن‌ جعفر علیه السلام ، ☀️ به جمع ما وارد شد ؟! ☀️ درحالی که دست فرزندش علی ، ☀️ در دست مبارکش بود . ☀️ سپس امام کاظم به همه ما فرمود : 🕌 آيا می دانيد من كيستم ؟ ☀️ یادته همه ما از این سوال آقا ، ☀️ متعجب و شگفت زده شدیم . ☀️ بعد من گفتم : که تو آقا و بزرگ ما هستی ☀️ یادته دوباره فرمود : نام و لقب من را بگوئيد ☀️ و ما گفتم : شما موسی بن جعفر هستيد ☀️ بعد فرمود : اين كه با من است ، كيست؟ ☀️ ما هم گفتم : علی بن موسی بن جعفر ☀️ یادته از سوالات امام کاظم تعجب کرده بودی ☀️ و حتی خودت بهم گفتی : 🔥 چرا امام کاظم اینارو میگه ، 🔥 مگه ما اونو نمی شناسیم ؟! ☀️ یادته یا نه ؟! .... ☀️ یادته که همون لحظه امام فرمود : 🕌 پس شهادت دهيد که او ، 🕌 در زندگانی من ، وكيل من است . 🕌 و بعد از مرگ من ، وصی من می باشد . 🔥 واقفیه گفت : آره یادم اومد 🔥 من خیلی اشتباه کردم ، خدا منو ببخشه 🕌 ادامه دارد ... 🕌 @amoomolla
حضور عموملا در کنار دکترها و پرستاران بیماران کرونایی @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواندن صلوات خاصه امام رضا علیه السلام برای بیماران کرونایی . توسط عموملا @amoomolla
32.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 🇮🇷 سینمایی قهرمانان کوچک 🇮🇷 سبک : ماجراجویی ، تخیلی و اکشن 🇮🇷 قسمت سوم ( آخر ) 🔮 @amoomolla 🇮🇷
🌷 داستان مهمان ایران 🌷 🌷 قسمت ششم 🌷 🌹 امام رضا علیه السلام ، 🌹 هر روز ، عزیزتر و محبوب تر می شد . 🌹 اما مأمون ملعون ، 🌹 به امام رضا حسادت می کرد . 🌹 چون هیچ کس او را دوست نداشت . 🌹 مأمون ، کارهای خیلی بدی انجام می داد 🌹 از مردم ، پول می گرفت . 🌹 به مردم ، حرف زور می گفت . 🌹 دوستان امام را می کشت و... 🌹 یک روز ، مأمون به مشاورش گفت : 🔥 به نظر تو چکار کنیم 🔥 تا مردم از امام رضا ، بدشون بیاد . 🌹 مشاور با خودش فکر کرد و گفت : 🔥 باید هر کاری بکنیم ، 🔥 بندازیم گردن امام رضا . 🔥 مثلا وقتی آدم می کشیم ، 🔥 به مردم بگیم که امام رضا گفته 🔥 یا دزدی ها و فسادهامون رو ، 🔥 به نام امام رضا بنویسیم . 🌹 مأمون گفت : 🔥 خب چطوری ؟! 🔥 مردم که باور نمی کنن 🔥 آخه ما اینجا توی خراسانیم ، 🔥 امام رضا هم ، که توی مدینه است . 🔥 تازه هیچ مسئولیتی هم تو حکومت نداره 🌹 مشاور گفت : 🔥 خب بهش بدیم . 🔥 یه مسئولیت تو حکومت بهش بدیم 🔥 یه مسئولیت خیلی مهم ، مثل ولیعهدی 🌹 مأمون عصبانی شد و گفت : 🔥 ای احمق ! 🔥 می خوای جای منو به امام رضا بدی 🌹 مشاور گفت : 🔥 نه قربان ! 🔥 فقط اسمش ولیعهدیه 🔥 وگرنه هیچ اختیاراتی بهش نمیدیم 🔥 بلکه اونو میاریم اینجا توی قصر 🔥 تا همیشه تحت کنترل ما باشه 🔥 تازه بهش اجازه نمیدیم تکون بخوره 🌹 مأمون ، فکر کرد و خندید و گفت : 🔥 باشه فکر خوبیه 🌹 مامون ، یک دعوتنامه به امام رضا فرستاد 🌹 تا به خراسان بیاید 🌹 اما امام رضا علیه السلام قبول نکرد . 🕌 ادامه دارد ... 🕌 @amoomolla
37.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 🇮🇷 فیلم زیبای تا به تا ( زی زی گولو ) 🇮🇷 قسمت اول @amoomolla
🇮🇷 مواد لازم برای تهیه خمیر بازی خانگی یک فنجان آرد ربع فنجان نمک دو قاشق غذاخوری کرم تارتار یک فنجان آب @amoomolla
28.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 🇮🇷 فیلم سینمایی چکمه 🇮🇷 قسمت اول @amoomolla
🌷 داستان مهمان ایران 🌷 🌷 قسمت هفتم 🌷 🌹 مامون ، دوباره برای امام رضا ، 🌹 دعوتنامه فرستاد و گفت : 🔥 می خوام به شما مسئولیت بدم 🔥 می خوام شمارو ولیعهد خودم کنم 🌹 اما باز امام رضا نپذیرفتند . 🌹 این بار مأمون ، ناراحت شد و گفت : 🔥 اگر نیایی ، همه شیعیان تو رو می کشم 🌹 امام رضا ، به خاطر حفظ جان شیعیان ، 🌹 مجبور شد دعوت آن ملعون را بپذیرد . 🌹 در سال ۲۰۰ هجری قمری ، 🌹 مأمون ملعون ، یکی از افراد خودش را ، 🌹 که نامش رجاء بن ابی ضحاک بود ؛ 🌹 به مدینه فرستاد تا امام را به مرو بیاورد . 🌹 محل اقامت مأمون نیز در مرو بود . 🌹 مأمون بدجنس ، برای آوردن امام رضا ، 🌹 مسیری انتخاب کرد 🌹 که شهر شیعیان در آن مسیر نباشد 🌹 تا امام رضا نتواند 🌹 با دوستان و شیعیانش ارتباط بگیرند . 🌹 چون مامون ، از اجتماع شیعیان ، 🌹 بر گرد امام رضا علیه السلام ، می‌ترسید . 🌹 مامون به مامورش ، رجا ، دستور داد 🌹 تا حضرت را از مسیر کوفه نیاورد 🌹 بلکه از طریق بصره ، خوزستان و فارس ، 🌹 به نیشابور بیاورند . 🌹 مسیر حرکت امام رضا از مدینه شروع شد 🌹 سپس به شهر نقره رفتند ، 🌹 بعد هوسجه ، نباج ، حفر ابوموسی ، 🌹 بصره ، اهواز ، بهبهان ، اصطخر ، ابرقوه ، 🌹 ده شیر (فراشاه) ، یزد ، 🌹 خرانق ، رباط پشت بام ، نیشابور ، 🌹 قدمگاه ، ده سرخ ، طوس ، سرخس ، 🌹 و بعد از آن ، به مرو رسیدند ... 🕌 پایان فصل اول 🕌 @amoomolla
38.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پویانمایی زیبای شهر موشکی 📼 قسمت ۱۷ : روزه اولی ها 🎞 @kartoon_film 🇮🇷 @amoomolla
محتوای تربیت کودک
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈 🐈 🐈 🐈 قسمت ۴۸ 🐈 🐈 🐈 🇮🇷 فرامرز و اسماعیل ، 🇮🇷 در حال رد و بدل
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈 🐈 🐈 🐈 قسمت ۴۹ 🐈 🐈 🐈 🇮🇷 فرامرز و اسماعیل ، 🇮🇷 صورت خود را پوشاندند 🇮🇷 و به طرف دفتر مدیریت رفتند . 🇮🇷 درب دفتر مدیر ، 🇮🇷 دارای قفلهای فوق پیشرفته بود . 🇮🇷 فرامرز ، از پدر خلافکارش ، 🇮🇷 طریقه باز کردن انواع قفل ها را آموخته بود 🇮🇷 به خاطر همین ، 🇮🇷 همه تلاش خود را کرد ، 🇮🇷 تا بتواند قفل های در را باز کند . 🇮🇷 اما بعد از تلاش زیاد ، 🇮🇷 نتوانست آن در را باز کند . 🇮🇷 تا اینکه دوباره گربه شد . 🇮🇷 و کارمندان شرکت ، یکی یکی می آمدند . 🇮🇷 اسماعیل به آبدارخانه رفت 🇮🇷 و فرامرز نیز ، به طرف انباری فرار کرد . 🇮🇷 هنگام نماز مغرب ، فرامرز و اسماعیل ، 🇮🇷 وضو گرفتند و نمازشان را خواندند ؛ 🇮🇷 سپس صورتشان را پوشاندند 🇮🇷 و دوباره به طرف دفتر مدیر رفتند . 🇮🇷 فرامرز ، باز هم تلاش کرد 🇮🇷 تا درب دفتر مدیریت را باز نماید . 🇮🇷 بعد از نیم ساعت موفق شد در را باز کند 🇮🇷 سپس گاو صندوق را باز کرد 🇮🇷 و اسناد و مدارک را از آنجا بیرون آورد 🇮🇷 اما به پولها و چکها و سفته ها ، دست نزد . 🇮🇷 فرامرز ، نام همه رستوران ها ، هتل ها ، 🇮🇷 مهمان سراها و موسساتی که ، 🇮🇷 زیر نظر همین شرکت فعالیت می کنند را ، 🇮🇷 در آورد . 🇮🇷 و نام رقیبان و دشمنان این شرکت را نیز ، 🇮🇷 پیدا کرد . 🇮🇷 این شرکت ها ، 🇮🇷 فاسدترین و جنایتکارترین شرکتهای چین بودند . 🇮🇷 که در واردات مواد مخدر و اسلحه ، 🇮🇷 قاچاق جنین و کودک و جنازه های انسانها ، 🇮🇷 و... فعالیت می کردند . 🇮🇷 آنها به راحتی آدم می کشتند 🇮🇷 و گوشت آدمها را ، 🇮🇷 با گوشت گاو و گوسفند مخلوط می کردند 🇮🇷 و به مردم می فروختند . 🇮🇷 هر وقت پلیس مرکزی چین ، 🇮🇷 حکم بازداشت افراد و مدیران آن شرکت ها را ، 🇮🇷 می گرفت ، 🇮🇷 وکیلان بلند پایه این شرکت ها ، 🇮🇷 با استفاده از نفوذ و تهدید و تطمیع ، 🇮🇷 پرونده را مختومه می کردند . 🇮🇷 فرامرز به اسماعیل گفت : 🐈 تنهایی نمی تونیم با همه آنها مبارزه کنیم 🐈 پس بهتره ، اونارو به جون هم بندازیم 🐈 باید کاری کنیم 🐈 که خودشون همدیگرو بکشند . 🐈 بی زحمت 🐈 چندتا کاغذ به زبان چینی برام بنویس 🇮🇷 اسماعیل گفت : چی بنویسم ؟! 🐈 ادامه دارد ... 🐈 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
اعضای خوب کانالمون ۱۰. بچه های بهشت ۱۱. نامه ای به خدا
توپ و لیوان مواد لازم : چند عدد توپ کوچک پینگ پنگ ، لیوان و نی به هر کودک ، سه عدد توپ بدهید . بچه ها با فوت کردن در نی ، باید توپ ها را یکی یکی ، به سمت لیوان ها هدایت کنند . 🔮 @amoomolla