🌹 دختر پوشیه پوش 🌹
🌹🌹 قسمت دوم 🌹🌹
🔥 ناگهان ؛ یک مرد درشت هیکل ،
🔥 جلوی سمیه ظاهر شد .
🔥 سمیه می خواست
🔥 از طرف راست او حرکت کند
🔥 ولی یک مرد قوی هیکل دیگر ،
🔥 جلوی او ظاهر شد .
🔥 سمیه می خواست ،
🔥 از طرف چپ حرکت کند .
🔥 و باز یک مرد درشت دیگر ظاهر شد .
🔥 سمیه ، دست مرضیه را محکم فشرد
🔥 و تصمیم گرفت که برگردد .
🔥 اما باز یک آقای بلند و قوی هیکل دیگر ،
🔥 راه آنها را سد نمود .
🔥 چهار مرد قوی هیکل ،
🔥 سمیه را محاصره کردند .
🔥 یکی از آن چهار نفر گفت :
🐸 پس دختر پوشیه پوش تویی ؟!
🔥 یکی دیگر با شوخی گفت :
🐵 نه بابا ، ایشون زن گربه ای هستند
🔥 نفر سومی با حالت تمسخر گفت :
🐶 شاید هم دختر نینجا باشه
🔥 چهارمی از پشت گفت :
🦁 بیشتر بهش میاد بتمن باشه
🔥 دوباره اولی گفت :
🐸 زورو هم می تونه باشه
🍎 عصبانیت از چشمان سمیه پیدا بود
🍎 ولی با آرامش گفت :
🌸 لطفا از سر راهم برید کنار
🔥 یکی از آن چهار قُلدر گفت :
🐸 اگه نذاریم ، چکار می کنی ؟!
🔥 سمیه ، از آن دخترانی نبود ،
🔥 که با مردان نامحرم و مریض و نفهم ،
🔥 دهان به دهان شود .
🔥 به خاطر همین ، دست مرضیه را رها کرد .
🔥 و با دستش ،
🔥 که دستکش پوشیده بود ،
🔥 اشاره کرد که بیایید .
🔥 ناگهان ،
🔥 یکی از آن چهار نفر ، به طرف سمیه آمد .
🔥 سمیه با پا ، به گردن آن مرد لگد زد
🔥 و با چرخشی به راست ،
🔥 به پشت او رفته
🔥 و او را به طرف دوستانش پرتاب کرد .
🔥 سپس سراغ نفر دوم رفت
🔥 خود را به زمین انداخت
🔥 و هر دو پای خود را بین دو پای نفر دوم برد
🔥 سپس پاهای او را قفل کرد
🔥 و به زمین انداخت .
🔥 نفر سوم نیز ، به طرف او آمد
🔥 سمیه ، دستان خود را به زمین زد
🔥 و به سرعت خود را به طرف او پرتاب کرد
🔥 هر دو پاشنه پای سمیه ،
🔥 به زیر چانه های او اصابت کردند .
🔥 سپس بلند شد
🔥 و نفر آخر را ، مشت باران کرد
🔥 آنقدر به شکم او مشت زد ؛
🔥 که او را با گیجی و منگی،
🔥 نقش بر زمین کرد .
🔥 هر کس از آن چهار نفر پا می شد
🔥 با خشم دختر پوشیه پوش روبرو می گشت
🔥 بعد از مبارزه و تسلیم شدن آن چهار قلدر ،
🔥 دختر پوشیه پوش بلند شد
🔥 و به اطرافش نگاه کرد
🔥 آن چهار غول بی غیرت ،
🔥 هنوز روی زمین بودند
🔥 اما هیچ اثری از مرضیه نبود .
🌹 ادامه دارد ... 🌹
🌹 نویسنده : حامد طرفی
🇮🇷 @amoomolla
سلام به پدرها و مادرهای عزیز👋🏻
بازی شهر قرآنی، یک بازی جذاب قرآنی رایگان است که دختر و پسر گلتون همراه با سرگرمی و بازی میتونن قرآن یاد بگیرند و بخونند.
🍏🍎🍏🍎🍏🍎🍏🍎🍏🍎🍏🍎🍏🍎
ویژگی های بازی؛
✅متناسب برای سنین 3 تا 9 سال
✅بیش از 100 بازی متنوع
✅تقویت هوش و حافظه
✅آشنایی بچه ها با مسجد و انفاق
✅صوت 5 قاری نوجوان بین المللی
✅وجود متن آیات و سوره ها و همچنین بخش ویژه برای آموزش حفظ و قرائت
✅آموزش قرآن و خیلی موارد دیگر.
دانلود رایگان از کافه بازار👇👇
http://cafebazaar.ir/app/?id=com.boombstudio.qurancity&ref=share
3950_109کافرون.MP3
753.2K
➖سوره کافرون
🔸سه بار تکرار
🎤استاد پرهیزکار
کانال کودک و تربیت
🔮 @amoomolla
✍شناسنامه سوره کافرون
یکصدونهمین سوره قرآن «کافرون» در مکه نازل شده است و دارای 6 آیه دارد.این سوره را «جحد»(1) نیز می گویند.
📖سوره «کافرون» چنان فضیلتی دارد که قرائت آن در زمان ها و مکان ها و حالت های مختلف سفارش شده است.
معاویة بن عمار می گوید:
✨امام صادق علیه السلام به من فرمود:
سوره کافرون را در نمازهای واجب و غیر آن قرائت کن. (2)
و نیز از ایشان روایت شده است:
✨ هر کس در هنگام خواب سوره کافرون و اخلاص را بخواند خداوند برای او امان نامه از شرک می نویسد.(3)
✨از رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است: که شخصی به ایشان گفت: به من چیزی بیاموز که هنگام خواب بگویم. حضرت فرمودند: هر گاه بخواهی بخوابی سوره کافرون را بخوان و بخواب که آن مایه ایمنی از شرک است.(4)
🔮آثار و برکات سوره:
1) دور شدن شیطان از قاری این سوره
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هر کس سوره کافرون را تلاوت نماید شیاطین از او دور شده و از سختی های بزرگ روز قیامت در عافیت می باشد.(5)
2) استجابت دعا
رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: هر کس هنگام طلوع خورشید ده مرتبه این سوره را بخواند وآنگاه دعا کند دعایش مستجاب می شود.(6)
📚منابع:
(1) درمان با قرآن،ص 167
(2) مستدرک الوسائل، ج4، ص191
(3) الکافی، ج2، ص626
(4) مجمع البیان، ج10، ص550
(5) مستدرک الوسائل، ج6، ص371
(6) المصباح کفعمی، ص461
کانال کودک و تربیت
🔮 @amoomolla
3950_109کافرون.MP3
753.2K
➖سوره کافرون
🔸سه بار تکرار
🎤استاد پرهیزکار
کانال کودک و تربیت
🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➖ترجمه سخنگوی
⚡️سوره کافرون
کانال کودک و تربیت
🔮 @amoomolla
🔸آیه رو از روی قرآنتون چند بار بخونید.
وصوت آیه روچند بار با دقت گوش بدین
هم زمان از روی قرآن خط ببرید تا تصویر آیات در ذهنتون نقش ببنده.
🔸در تلفظ کلمات دقت کنید تا آیه رو
صحیح وبدون اشکال حفظ شوید.
🔸اگر با ترجمه آشنا باشید حفظتون
آسونتر میشه.
کانال کودک و تربیت
🔮 @amoomolla
31.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال شب های برره
🇮🇷 کمدی ، طنز ، تخیلی
🇮🇷 قسمت اول : محاکمه
🎥 @kartoon_film
👨🏻🏫 @amoomolla
#سریال #فیلم #شب_های_برره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای پند پارسی
🇮🇷 قسمت ۱۹ : دیگه بدتر از این نمیشه
🔮 @amoomolla
👈 لطفا فیلم و کارتون های مارو تبلیغ کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای قهرمانان مدرسه
🇮🇷 این قسمت : تبدیل زباله
🔮 @amoomolla
#کارتون_ایرانی
با سلام و صبح بخیر
خدمت بچه های گلم و مربیان و والدین گرامی
روز دوشنبه تون بخیر
امروز هم با یاد خدای منان ،
و با توسل به اهل بیت علیهم السلام ،
فعالیت مون رو آغاز می کنیم .
بسم الله الرحمن الرحیم
کانال کودک و تربیت
🔮 @amoomolla
🌹 داستان دختر پوشیه پوش 🌹
🌹🌹 قسمت سوم 🌹🌹
🍎 در یکی از مناطق شهر اهواز ،
🍎 دختری به نام سمیه زندگی می کرد .
🍎 سمیه ، دختری زبر و زرنگ و درس خوان بود
🍎 و از نظر ظاهری ،
🍎 بسیار زیبا ، جذاب و دلربا بود .
🍎 قد و قامت درشتی داشت .
🍎 اما تنها مشکلی که داشت ،
👈 بد حجاب و به شدت عصبی بود .
🍎 احساس نقص و کمبود چیزی در زندگی اش ،
🍎 همیشه او را آزار می داد .
🍎 همیشه دوست داشت
🍎 که مورد توجه پدر و مادرش باشد .
🍎 اما پدر و مادر سمیه ،
🍎 همیشه در حال دعوا و قهر بودند
🍎 و هیچ وقت نفهمیدند که دخترشان سمیه ،
🍎 دیگر بزرگ شده است
🍎 و نیاز به آرامش و محبت بیشتری دارد .
🍎 سمیه ، نیاز به توجه و همدم داشت .
🍎 به خاطر همین بی توجهی ها ،
🍎 سمیه عصبی و زود جوش شده بود .
🍎 سمیه ، برای جبران کمبود محبت هایش ،
🍎 و برای جلب توجه مردم و اطرافیانش ،
🍎 سعی می کرد
🍎 از لباس های رنگی ، براق ، نوشته دار ،
🍎 و یا مانتوی جلوباز ، تنگ و... استفاده کند .
🍎 سمیه ، تیپ های خاصی می زد .
🍎 تا مردم به او توجه و محبت کنند
🍎 و یا از او تعریف کنند .
🍎 این نوع لباس پوشیدن هایش ،
🍎 واقعا باعث جلب توجه دیگران می شد
🍎 خصوصا آقایان ،
🍎 اما نه برای محبت کردن ؛
🍎 بلکه برای اذیت و آزار و مزاحمت او .
🍎 هر وقت از خانه بیرون می آمد ؛
🍎 پسرهای خیابانی ، مزاحمش می شدند .
🍎 گاهی به او متلک می زدند
🍎 گاهی به او پیشنهاد دوستی می دادند
🍎 گاهی تقاضای رابطه نامشروع می کردند
🍎 گاهی تا درب دانشگاه ، دنبالش می آمدند
🍎 و همین باعث اذیت و آزار او می شد .
🍎 سمیه ، از این وضع اصلا خوشش نمی آمد
🍎 دوست نداشت مثل یک عروسک ،
🍎 بازیچه ای در دست مردان هوس باز باشد .
🍎 همیشه به فکر چاره ای بود
🍎 تا بتواند از این وضع خلاص شود .
🍎 تا یک روز ، جان او به خطر افتاد .
🌹 ادامه دارد ... 🌹
✍ نویسنده : حامد طرفی
🇮🇷 @amoomolla
30.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی ویرانگر
🇮🇷 با بازی جمشید هاشم پور
🇮🇷 اکشن ، هیجانی ، معمایی
🇮🇷 قسمت اول
@amoomolla
#فیلم_ایرانی #سینمایی_ایرانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 آهنگ خداوند لک لک ها را دوست دارد
🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبا و به یاد ماندنی
🇮🇷 خداوند لک لک ها را دوست دارد
🇮🇷 قسمت ۹
🔮 @amoomolla
👈 لطفا تبلیغ کننده کانال باشید .
🌹 داستان دختر پوشیه پوش 🌹
🌹 مبارزه ای ، هیجانی 🌹
🌹 قسمت چهارم 🌹
🍎 سمیه ، هم دانشگاه می خواند
🍎 و هم باشگاه کنگ فو می رفت .
🍎 او ، علاقه زیادی به ورزش داشت .
🍎 او در رشته کنگ فو ، مقام استانی آورده بود .
🍎 و در دانشگاه نیز ،
🍎 همیشه نمرات بالایی کسب می نمود .
🍎 در مقالات و مسابقات علمی نیز ،
🍎 مقام اول کسب کرده بود .
🍎 اما برای کسی مهم نبود که سمیه ،
🍎 قدرت بدنی یا قدرت عقلی و فکری دارد .
🍎 چون همه درگیر ظاهر و تیپ و زیبایی او ،
🍎 شده بودند .
🍎 هر وقت کنفرانس یا کارگاه علمی ،
🍎 در دانشگاه برگزار می شد ؛
🍎 و او می بایست
🍎 مطالب علمی اش را ارائه نماید ،
🍎 اساتید و دانشجویان ،
🍎 محو زیبایی او می شدند .
🍎 و از دیدن زیبایی های او ،
🍎 چنان لذتی می بردند که به حرف های او ،
🍎 هیچ اهمیت و بهایی نمی دادند .
🍎 و این جریان ، او را بیشتر عصبی می کرد .
🍎 همیشه به خاطر این بی توجهی ها ،
🍎 به خاطر کم اهمیت جلوه دادن علم و عقل او
🍎 با اساتید و دانشجویان ، دعوا می کرد .
🍎 سمیه همیشه در این فکر بود
🍎 که چکار کند تا مردم ،
🍎 باطن و روح او را درک کنند
🍎 علم و عقل و فکر او را ببینند
👈 نه جنسیت زنانه او را ...
👈 نه زیبایی و اندام شهوت انگیز او را ...
🍎 تا اینکه یک روز ،
🍎 برای رفتن به دانشگاه ، از خانه بیرون آمد .
🍎 به ماشین ها اشاره کرد تا بایستند
🍎 یک پراید سفید برایش ایستاد
🍎 سمیه سوار ماشین شد و گفت :
🌸 لطفا دانشگاه شهید چمران بریم .
🍎 راننده ، از آینه جلو ،
🍎 نگاهی به سمیه انداخت و حرکت کرد .
🍎 سمیه احساس کرد که ماشین ،
🍎 دارد به مسیر دیگری می رود .
🍎 به خاطر همین به راننده گفت :
🌸 آقا دارید اشتباه میرید .
🌸 مسیر دانشگاه ، از اون طرف بود .
🍎 راننده گفت :
🔥 بله می دونم ؛ ولی اون راه مسدوده .
🍎 سمیه بدون اینکه بترسد ؛
🍎 یا احساس خطر کند ؛
🍎 ساکت نشست و چیزی نگفت .
🍎 بعد از مدتی متوجه شد
🍎 که خیلی از دانشگاه دور شدند .
🍎 اینجا بود که احساس خطر کرد
🍎 ولی باز هم چیزی نگفت
🍎 تا اینکه ماشین ،
🍎 به کوچه بن بست رسید .
🍎 سمیه عصبانی شد
🍎 و سر راننده داد زد و گفت :
🌸 مردیکه بی شعور ،
🌸 منو آوردی اینجا چکار ؟!
🍎 راننده ، روی خود را برگرداند ؛
🍎 و چاقویی را به طرف سمیه گرفت .
🍎 و با لبخندی شیطانی گفت :
🔥 خشکله پیاده شو
🌹 ادامه دارد ... 🌹
✍ نویسنده : حامد طرفی
🇮🇷 @amoomolla