🌷 چیستان و معمای مذهبی 🌷
🌷🌷 حضرت یونس 🌷🌷
🕌 کدام پیامبر در شکم ماهی خوابید ؟
👈 حضرت یونس علیه السلام
🕌 لقب حضرت یونس ؟!
👈 ذوالنون
🕌 معنی کلمه یونس ؟!
👈 کبوتر
🕌 پدر حضرت یونس ؟!
👈 متی
🕌 مادر حضرت یونس ؟!
👈 تنجیس
🕌 منطقه تبلیغی حضرت یونس ؟!
👈 سرزمین نینوا ( عراق کنونی )
🕌 محل دفن حضرت یونس ؟!
👈 شهر کوفه
@amoomolla
🌷 #معما 🌷 #حضرت_یونس 🌷 #پیامبران 🌷
🌷 داستان حضرت یونس 🌷
🌷🌷 قسمت اول 🌷🌷
🌟 شهر نینوا در زمان های قدیم ،
🌟 یکی از شهر های بزرگ و غنی ،
🌟 و در مشرق زمین قرار داشت .
🌟 فراوانی نعمت در این شهر ،
🌟 باعث گمراهی مردم شده بود .
🌟 و اَغلَب مردم آن شهر ،
🌟 به سمت کارهای زشت و ناپسند ،
👈 روی آورده بودند .
🌟 همچنین به جای پرستش خدای یکتا ،
👈 بت پرستی می کردند
🌟 و به خدای بزرگ و توانا ،
👈 هیچ اعتقادی نداشتند .
🌟 در این زمان بود که خداوند حضرت یونس را
🌟 برای راهنمایی و ارشاد مردم ،
👈 به سوی آن ها فرستاد .
🌟 حضرت یونس ، مردم را ،
🌟 به راه راست و پرستش خدای یکتا ،
👈 دعوت کرد .
🌟 ولی مردم شهر نینوا ، همچنان ،
👈 به جهل و کفر خود اصرار می کردند .
🌟 حضرت یونس به مدت ۳۳ سال ،
🌟 مردم را به سوی خداپرستی دعوت می کرد .
🌟 امّا در این مدت طولانی ،
🌟 فقط ۲ نفر دعوت او را پذیرفتند .
👈 و خدا پرست شدند .
🌟 که یکی از این دو نفر ،
🌟 دوست قدیمی حضرت یونس ، روبیل بود .
🌟 و دیگری ملیخا نام داشت .
🌟 روبیل ، یکی از دانشمندان آن زمان بود .
🌟 و ملیخا ، عابد و زاهد بود .
🌟 وقتی که حضرت یونس ،
🌟 زحمات خود را بی نتیجه دید ؛
🌟 تصمیم گرفت که مردم را نفرین کند .
🌟 روبیل دوستش به حضرت یونس گفت :
🌷 جناب یونس ! مردم را نفرین نکن
🌷 زیرا خدای بزرگ ،
🌷 هلاکت آن ها را دوست ندارد
🌟 ولی ملیخا اصرار داشت
🌟 که مردم باید نفرین شوند .
🌟 در نتیجه ؛
🌟 پس از مشورت با روبیل و ملیخا ،
🌟 حضرت یونس مصمم شد ؛
🌟 که قومش را نفرین کند .
@amoomolla
🌹 #داستان_پیامبران 🌹 #حضرت_یونس 🌹
🌷 داستان حضرت یونس 🌷
🌷🌷 قسمت دوم 🌷🌷
🌟 نفرین حضرت یونس ،
🌟 مورد قبول خداوند قرار گرفت .
🌟 همچنین ؛ زمان دقیق نازل شدن بلا را ،
👈 به حضرت یونس اعلام کرد .
🌟 حضرت یونس و روبیل ،
🌟 از شهر خارج شدند .
🌟 اما ملیخا درشهر ماند ؛
🌟 و به نزد اهالی شهر رفت .
🌟 و از مردم درخواست کرد ؛
👈 تا به درگاه الهی توبه کنند .
🌟 مردم ، پس از مشاهده نشانه های عذاب ،
🌟 به حرف ملیخا گوش کردند
🌟 به بیابانی رفته و توبه نمودند .
🌟 خداوند ، توبه آنان را پذیرفت
🌟 و عذابش را نازل نکرد .
🌟 بعد از مدتی ،
🌟 حضرت یونس برای مشاهده عذاب الهی
🌟 وارد شهر شد .
🌟 ولی دید که اتفاق خاصی رخ نداد .
🌟 قضیه را از یکی از اهالی شهر پرسید
🌟 آن مرد که حضرت یونس را نمی شناخت
🌟 ماجرای نفرین حضرت یونس
🌟 و توبه کردن اهالی شهر را ،
🌟 برای او توضیح داد .
🌟 حضرت یونس با شنیدن این خبر ،
🌟 از دست خودش خشمگین شد .
🌟 و بدون اجازه خداوند ، از شهر خارج شد
🌟 و رفت و رفت تا به دریایی رسید .
🌟 سوار یک کشتی پر از بار و مسافر شد
🌟 کشتی در وسط راه بود
🌟 که ناگهان ماهی بزرگی ،
🌟 جلوی کشتی را گرفت .
🌟 دهانش را باز کرد و طلب غذا نمود .
@amoomolla
🌹 #داستان_پیامبران 🌹 #داستان 🌹
🌹 #حضرت_یونس 🌹
🌷 داستان حضرت یونس 🌷
🌷🌷 قسمت سوم 🌷🌷
🌟 حضرت یونس تا ماهی را دید
🌟 از ترسش به عقب کشتی رفت
🌟 و ماهی بزرگ نیز ،
🌟 به دنبال او به عقب کشتی رفت
🌟 سرنشینان کشتی متوجه شدند
🌟 که این ماهی بزرگ قصد حمله ندارد
🌟 فقط یک نفر را به عنوان غذا می خواهد .
🌟 بنابراین همه تصمیم گرفتند
🌟 تا قرعه کشی نمایند .
🌟 و قرعه به نام هر کسی بیفتد
🌟 او را به دریا بیندازند .
🌟 آن ها قرعه کشی کردند .
🌟 و قرعه به نام حضرت یونس افتاد .
🌟 مردم ، تیپ و ظاهر یونس را که دیدند
🌟 فهمیدند که او با دیگران فرق دارد
🌟 او ، آدم پاک و دانشمند و با خدایی هست
🌟 به خاطر همین ؛
🌟 یک بار دیگر قرعه کشی کردند .
🌟 اما باز قرعه به نام حضرت یونس درآمد
🌟 و سه باره قرعه انداختند
🌟 و هر سه بار ، قرعه به اسم یونس در آمد
🌟 در نتیجه تصمیم گرفتند
🌟 که یونس را درون دریا بیندازند .
🌟 ماهی بزرگ نیز به سرعت یونس را بلعید
🌟 و به اعماق دریا برگشت .
🌟 خدا نیز به ماهی بزرگ الهام کرد ؛
🌟 تا به یونس آسیبی نرساند .
🌟 حضرت یونس ،
🌟 چند روزی که در شکم ماهی بود
🌟 خیلی به کارهاش فکر کرد .
🌟 و با خود می گفت
🌟 که چرا من تو شکم ماهی ام
🌟 چه گناهی کردم که باید مجازات شوم
🌟 فکر کرد و فکر کرد
🌟 تا اینکه متوجه اشتباه خود شد .
🌟 حضرت یونس ، نباید بدون اجازه خدا ،
🌟 از شهر تبلیغی خودش خارج می شد .
@amoomolla
🌹 #داستان_پیامبران 🌹 #داستان 🌹
🌹 #حضرت_یونس 🌹
🌷 داستان حضرت یونس 🌷
🌷🌷 قسمت چهارم 🌷🌷
🌟 حضرت یونس ، در شکم ماهی ،
🌟 به عبادت و بندگی خدا مشغول بود .
🌟 و به بزرگی و عظمت خدا اعتراف نمود .
🌟 و از خدا معذرت خواهی کرد
🌟 استغفار و توبه کرد .
🌟 خداوند نیز توبه حضرت یونس را پذیرفت
🌟 و به ماهی دستور داد
🌟 تا حضرت یونس را به ساحل ببرد
🌟 و او را در آنجا رها کند .
🌟 ماهی نیز همین کارو کرد .
🌟 یونس با حال گرفته و بیمار ،
🌟 از شکم ماهی بیرون آمد
🌟 و به بوته کدویی که در ساحل بود ،
👈 تکیه داد
🌟 از آن بوته کدو ، آب مکید
🌟 تا کمی گرسنگی اش برطرف شود .
🌟 وقتی بدن یونس قدرت پیدا کرد
🌟 و بیماری او رو به بهبودی رفت ؛
🌟 خداوند ، کرمی را فرستاد
🌟 تا ریشه کدو را بخورد .
🌟 با خوردن ریشه ،
🌟 بوته کدو خشک شد .
🌟 یونس با دیدن خشک شدن بوته کدو ،
👈 خیلی ناراحت و غمگین شد .
🌟 خداوند بزرگ به یونس وحی کرد :
🌹 تو از خشک شدن بوته ای کوچک ،
🌹 اینقدر ناراحت و غمگین شدی
🌹 در حالی که برای رشد و پرورش آن ،
🌹 هیچ زحمتی نکشیده بودی .
🌹 ولی از نازل شدن عذاب ،
🌹 بر عده زیادی از مخلوقات من نگران نبودی .
🌟 حضرت یونس ، متوجه اشتباه خود شد
🌟 و از درگاه خدا تقاضای بخشش کرد .
@amoomolla
🌹 #داستان_پیامبران 🌹 #داستان 🌹
🌹 #حضرت_یونس 🌹
🌷 داستان حضرت یونس 🌷
🌷🌷 قسمت پنجم 🌷🌷
🌟 حضرت یونس ، به طرف شهر نینوا رفت .
🌟 به شهر که رسید ،
🌟 خجالت کشید تا وارد شهر شود .
🌟 چوپانی که در آن حوالی بود را صدا زد
🌟 و به او گفت که به شهر برود
🌟 و خبر آمدن یونس را به مردم اعلام کند .
🌟 امّا چوپان ، حرف او را باور نکرد
🌟 چون خبر داشت که حضرت یونس ،
🌟 در دریا غرق شده است .
🌟 ناگهان یکی از گوسفندان ،
🌟 به صورت معجزه ، به زبان آمد
🌟 و گفت که آن مرد ، حضرت یونس است .
🌟 چوپان نیز متقاعد شد
🌟 و سریع به شهر برگشت
🌟 و خبر آمدن یونس را ،
👈 به اهالی شهر نینوا اطلاع داد .
🌟 مردم فکر می کردند
🌟 که آن چوپان دروغ می گوید
🌟 بنابراین تصمیم گرفتند تا او را کتک بزنند
🌟 اما چوپان به آن ها گفت :
🌷 من برای اثبات حرفام شاهدی دارم
🌟 چوپان همان گوسفند را آورد
🌟 و گوسفند دوباره شهادت داد
🌟 که چوپان راست می گوید
🌟 و آن مرد یونس است .
🌟 مردم پس از شنیدن ماجرا ،
🌟 به استقبال حضرت یونس رفتند
🌟 و او را با احترام وارد شهر کردند .
🌟 و از آن روز به بعد ،
🌟 احترام یونس بین مردم بیشتر شد
🌟 مردم هر سوالی که داشتند
🌟 از حضرت یونس می پرسیدند .
🌟 و هر چه یونس می گفت ،
🌟 مردم به حرفش گوش می دادند .
🌟 حضرت یونس ، یکی از پیامبران خداست
🌟 که نام مبارک ایشان ،
🌟 چهار بار در قرآن کریم ذکر شده است
🌟 و یکی از سوره های قرآن نیز ،
🌟 به اسم حضرت یونس است .
🌟 که داستان زندگی او را بیان می کند .
🌷 پایان 🌷
@amoomolla
🌹 #داستان_پیامبران 🌹 #داستان 🌹
🌹 #حضرت_یونس 🌹