هدایت شده از روزبرگ شیعه (ره توشه معارفی)
🏴 #روضه :
✍️ امروز طبق روایت مشهور، سالروز شهادت چهارمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت است، لذا این روایت را به حضور شما تقدیم مینمائیم:
فردی از اصحاب خدمت حضرت #زینالعابدین (ع) عرض کرد، آقای من در ماجرای کربلا، کجا بیشتر از همه به شما سخت گذشت؟
حضرت نفرمودند روز عاشورا؛ نفرمودند آنوقتی که برادرم علیاکبر (ع) یا علی اصغر (ع) را کشتند؛ نفرمودند آنوقتی که عمویم عباس (ع) را به شهادت رساندند؛ حتی نفرمودند در گودی قتلگاه و وقت شهادت حضرت سیدالشهداء (ع)؛ بلکه سه بار فرمودند: «الشام، الشام، الشام»؛
و در روایت دیگر آمده که امام #سجاد (ع) فرمودند در «شام» هفت مصیبت بر ما وارد شد:
1️⃣ در شام مأموران یزید در حالی که شمشیرهای خود را برهنه و نیزهها را برافراشته بودند بر ما حمله کردند و با کعب نیزه بر زنان و کودکان زده و شادی میکردند؛
2️⃣ سرهای شهدا که بر نیزهها بود را میان زنها و کودکان ما قرار دادند؛ و با سرها بازی میکردند و آنها را به زمین میانداختند و در میان دستها و پاهای اسبها پایمال میکردند؛
3️⃣ از بالای بامها آتش بر سر ما میریختند؛ چنانچه وقتی آتش به عمامه بر من افتاد، دستهایم را به گردنم بسته بودند و نتوانستم آن را خاموش کنم، و عمامه و موها و سرم را سوزاند؛
4️⃣ از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب، ما را با ساز و دهل در برابر چشم مردم شام در کوچه و بازار گردش میدادند و میگفتند: بزنید و بکشید اینها را که بر خلیفه خروج کردند و در اسلام هیچ حرمتی ندارند؛
5️⃣ ما را از شتران پیاده کردند و به یک ریسمان بستند و از مقابل خانههای یهود و نصاری عبور دادند و میگفتند: اینها کسانی هستند که پدرانشان، پدران شما را کشتند و خانههای آنان را ویران کردند؛ پس امروز بزنید و تلافی کنید؛ و در این وقت یهودیان و مسیحیان هر چه از خاک و سنگ و چوب داشتند، بر سر و بدن زنان و کودکان ما زدند؛
6️⃣ ما را به بازار بردهفروشها بردند و اراده کردند که خاندان پیامبر (ص) را به جای غلامان و کنیزان بفروشند! ولی خداوند این کار را برای آنها میسر نکرد؛
7️⃣ بعد از آنهمه جسارت و اذیت، ما را در مکانی منزل دادند که سقف نداشت و زنان و کودکان ما، روزها از گرما و شبها از سرما و گرسنگی و تاریکی همواره در سختی و وحشت بودند. (تَذْکِرَةُ الشُّهَداء، ص۴١١)
حرف امام الاسرا، الشام الشام
درکوفه و شام بلا، الشام الشام
گفته علیبنالحسین با شیعیانش
در هر نفس تا انتها، الشام الشام
در کوچههای شام ما آواره بودیم
آتش ز بام خانهها، الشام الشام
ذکر رقیه در خرابه با سکینه
خوردم کتک در روز و شام، الشام الشام
بابِ مرا در قتلگه، چون سر بریدند
آن سر به روی نیزهها، الشام الشام
بزم شراب و طعنه و زخم زبانها
بودند جمع اشقیا، الشام الشام
رأس بریده، ذکر قرآن از لب ماه
پرخون سَر و طشت طلا، الشام الشام
با خیزان لب را هدف بگرفت و میزد
در پیش چشم کودکان، الشام الشام
خواب و خرابه، کودک دلبند مولا
رفته رقيه از جهان، الشام الشام
«و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ»
https://eitaa.com/ROOZBARG