هدایت شده از اصول مداحی
#شهادت_امیرالمومنین_علیه السلام
#متن_سینه_زنی_زمینه
#بانفس _حاج_محمود_کریمی
تو خونه خدا اقام و کشتنش
علی روکشتن و نمی شناختنش
تو کوچه ها که میرفت نگاش به سمت زمین
میگفت که فاطمه جان بیا علی رو ببین
بی تو ای گل بهار من
چی گذشت به روزگار من
به کجا کشیدی کار من
کسی که اومده تا یتیم نوازی کنه
میره برای سفر خدا رو رازی کنه
خوشیا حرومه بی علی
شب قدر کدومه بی علی
دیگه کار تمومه بی علی
ستون خونه خدا خراب شده
محاسن علی به خون خزاب شده
به خونه میرسه با سری که بسته شده
چه قدر خمیده شده چقدر شکسته شده
سرش رو پای مجتباست
رو لبش یه اسم اشناست
نگرون شاه کربلاست
با فرق غرق خون علی مرتضی
میخونه روضه شهید کربلا
فایل صوتی 👇👇👇
#قسمت_دوم روضه و توسل _شهادت امام صادق عليه السلام
#بانفس: حاج سید مهدی میرداماد
ز هُرم شعله ي در ياس را كه پژمردند
در آن هجوم علي را به ريسمان بردند
ميان تلخيِ آن صحنه ي غبار آلود
شكست قامت مرد و مدينه شاهد بود
از آن غروب غم انگيز چند سال گشت
كه باز خاطره ي كوچه از خيال گذشت
مدينه همدم اندوه دودمان علي است
و باز شاهد مردي زخاندان علي است
كه باز آمده آتش در آستانه ي او
هزار شكر كه محسن نداشت خانه ي او
رسيده اند كه از باغ، لاله را ببرند
اما صادق ِ هفتاد ساله را ببرند
*باور كنيد كه مصيبت امام صادق،مسموم شدن و شهادت نيست،اين خانواده همه آماده ي شهادت بودن،زين العابدين فرمود:" اَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَهٌ وَ کَرامَتَنَا الشَّهادَهُ" شهادت كرامت ماست،اما روضه ي امام صادق اينه..*
تصورش چقدر سخت مي شود اي واي
بزرگ طايفه در كوچه ميدود
كسي نگفت: مگر پيرمرد بُردن دارد
تن نحيف مگر تازيانه خوردن دارد
ميان گريه ي آرام او بلند نخند
به دست بي رمقش لااقل طناب نبند
عزيز فاطمه را بي اراده مي بردند
همه سواره و او را پياده مي بردند
فایل صوتی👇👇👇
#محرم
#متن_سینه_زنی_زمینه
#بانفس :حاج مهدی_رسولی
قدم قدم پا میزارم تو جاده ها
تا برسم به کربلا
حسین حسین ….
🏴🏴🏴🏴
نفس نفس هم نفسِ حسینیا
راهی میشم تا نینوا
حسین حسین ….
با تربتت ، وا شده یه روزی کامم
تموم سال ، منتظرِ این ایامم
زیارتت ، آرزویِ صبح و شامم ….
اَشْهَدُ اَنَّكَ تَشْهَدُ مَقامیَ …
تَسْمَعُ كَلامِی …
تَرُّدُ سَلامی …
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ….
علم علم ، حسینیا از هر کجا
میان به پابوسِ شما
آقام آقام ….
ستون ستون ، منم میام
تا برسم به موکب امام رضا
رضا رضا ….
یادش بخیر ، حال خوشی داشتم اون دم
تا صبح پایِ ، پنجرۀ فولاد موندم
با صد امید ، زیارت نامه می خوندم
اَشْهَدُ اَنَّكَ تَشْهَدُ مَقامیَ …
تَسْمَعُ كَلامِی …
تَرُّدُ سَلامی …
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ….
تپش تپش هر ضربانِ قلبِ من
ذکرِ عَلَی دَّوام من
حسین حسین ….
حسین حسین میگم تا آخرین نفس
ای مهربون امامِ من
حسین حسین ….
🏴🏴🏴
یه روسیاه ، بازم به سویِ تو اومد
تو این حرم ، فرقی نداره خوب و بد
دعاهامون ، مستجابِ زیر این گنبد
اَشْهَدُ اَنَّكَ تَشْهَدُ مَقامیَ …
تَسْمَعُ كَلامِی …
تَرُّدُ سَلامی …
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ….
فایل صوتی 👇👇👇
🍃سینه زنی زمینه _ ویژۀ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
#بانفس :کربلایی جواد مقدم
🏴🏴🏴
شبهای خرابه چقَدَر خاموش و سرده
اون روزایی که رفته دیگه برنمیگرده ...
اون روزایی که جونی تویِ بال و پرم بود
اون روزایی که سایۀ تو رویِ سرم بود
بابا حسین ، رفتی و اسیر شدم
بعد تو من ، از این دنیا سیر شدم
سه سالمه ، اما خیلی پیر شدم ...
رویِ لبم ، شِکوِه از زمونه هست
رویِ دلم ، داغ بی کرونه هست
رویِ تنم ، رد تازیونه هست
من الّذی أیتَمَنی یا اَباء .. من الّذی أیتَمَنی یا اَباء ..
خورشید سحرگاهیِ من ای فلق نور
من که طبقِ سر ندیدم پس طبق نور
بابا منو با موی پریشون دیده بودی؟
با سَر برسه سرزده مهمون دیده بودی؟
بابا فدا ، چشم بارونیت بشم
فدای این ، زخم پیشونیت بشم
تو خرابه ، میخوام قربونیت بشم
خودم دیدم ، که با خیزرون میزد
رویِ لبات ، ضربه بی امون میزد
ناله زنان ، بر سر عمه جون میزد
من الّذی أیتَمَنی یا اَباء .. من الّذی أیتَمَنی یا اَباء ..
بابا صورتم زخمیه مثل سر زخمیت
بوسه میگیرم از رگای حنجر زخمیت
با روضه ی گودال تو آواره شدم من
چهل منزلو دنبال تو آواره شدم من
سر تو شد ، چهل منزل نگین نِی
بودی بابا ، تو بالانشین نِی
تو روی نِی ، بودی من پایین نِی
بارونی شد ، چشم من مثه فرات
منم مثه ، باقیِ مخدرات
پایین نِی ، لطمه میزدم برات
من الّذی أیتَمَنی یا اَباء .. من الّذی أیتَمَنی یا اَباء ..
فایل صوتی 👇👇👇
#روضه _ ویژۀ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
#بانفس: کربلایی حسین سیب سرخی
🏴🏴🏴
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
ای از سفر رسیده که مهمان دختری
اول بگو مرا کی ازاین شهر می بری ؟
مثل کبوتری که به او سنگ می زنند
از ضرب تازیانه ندارم دگر پری
جای تعجب است که من زنده مانده ام
هرکس که دیده گفته عجب طفل لاغری
از قول من بگو به عمو بعدِ مُردنم
باید برای غسل من آبی بیاوری
موی سفید و قد کمان و رُخِ کبود
آخر مرا ببین و بگو شکل مادری
خود را برای مقدمت آماده کرده ام
چه گوشواره ای،چه لباسی،چه معجری
*همه ی شما غیرت دارید پایِ ناموستون،اگر خواهر داشته باشید یه جور دیگه حواستون رو جمع می کنید،یه وقت نکنه کسی بهش جسارت بکنه...نوه ی علی رو از موهاش کشیدن....*
هفده سوار دور و برت دیده ام به نی
اما تو بین آن همه زخمی ترین سری
لب های چاک خورده ی تو حرف می زند
تقصیر چوب بوده چنین سرخ و پرپری
قدری از این محاسنِ خاکستری بگو
غیر از تنور نیست مگر جای بهتری
مانند رگ رگ تو دلم ریش ریش شد
جانم فدای تو ، چه گلویی چه حنجری
شاعر:علی صالحی
دختری با پدرش آمد و دستم انداخت
داشت می رفت النگوی مرا با خود برد
اینقدر کوچه به کوچه به زمین افتادم
سنگ ریزه روی زانوی مرا با خود برد
سنگ برداشت کنیزی و به دندانت زد
سنگ دوم که زدند روی مرا با خود برد
تازه با شانه ی سوغاتی تو خوش بودم
پنجه ی پیرزنی موی مرا با خود برد
هر چه کردیم که خاموش شود طول کشید
معجر سوخته، کیسوی مرا با خود برد
ناقه و خواب و بلندی و زمین خوردنِ من
مادرت دید که پهلوی مرا با خود برد
جای تو جای عمو زجر سراغم آمد
سوی چشمان مرا سوی مرا با خود برد
*هر کی رسید رقیه رو زد...*
ساربان زد ولی ای کاش نمیدیدم که
ضرب انگشترِ تو روی مرا با خود برد
منو زدن بابا بابا
حرف بد زدن بابا بابا
فایل صوتی 👇👇👇