eitaa logo
اصول مداحی
317 دنبال‌کننده
11 عکس
8 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴 ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد دنبالِ او شبِ تار صیاد رفته باشد فهمیده‌ام در این شهر معنایِ سیری ام را از ضربِ دست خوردم دندانِ شیری ام را نامحرمی که با خود دیشب سرِ تو را داشت وقتی به گوشِ من زد انگشتر تو را داشت طفلی که خنده می‌زد بر این لباسِ پاره او گوشوارِ من داشت من زخم گوشواره من خار می‌کشیدم با ناخُنی شکسته او با گُلِ‌سر من گیسوی خویش بسته وقتی که شعله اُفتاد از بام رویِ معجر نگذاشت ساربان تا بردارم آتش از سر من باز ماندم از درد از فرطِ ناتوانی او رفت و پیشِ پایم انداخت تکه نانی من سخت باز کردم  انگشتِ کوچکم را او رفت و بینِ دستش  دیدم عروسکم را دیشب که خواب رفتم یک‌بار بی عمویم زنجیرِ دست و پایم پیچید بر گلویم از کوفه آمدی و سنگِ صبور داری رنگِ محاسنت زرد بویِ تنور داری ای سر بیا که مُردم از دخترانِ شامی از خنده های کوفی از خیزرانِ شامی ای کاش پای حلقت می‌مُرد دخترِ تو آری هنوز گرم است رگ‌های حنجر تو : حسن لطفی
🏴🏴🏴 چشمِ انتظارِ میهمان ، زد زیر گریه بغضش شکست و ناگهان زد زیرگریه دیگر توان ِ ایستادن هم ندارد طفلک نشست و بی امان زد زیرگریه درکوچه های شام-شامش که ندادند پیچید وقتی بوی نان زد زیر گریه دستش که بر زخم لب خشک پدر خورد افتاد یاد ِ خیزران - زد زیر گریه انگشتر بابا به یادش مانده بود و... تا دید دست ساربان; زد زیر گریه خیلی دلش پر درد از بزم شراب است پنهان ز چشم دیگران زد زیر گریه میگفت "بابا" باز "بابا" باز "بابا" با هق هق و لکنت زبان زد زیر گریه با دیدن او حرمله "زد زیر خنده" بادیدن شمر و سنان "زد زیر گریه" سیلی - غم بازار - نامحرم - اسیری با گفتنش هم روضه خوان زد زیرگریه *** شیرین زبان قافله از دست رفت و آمد کنارش عمه جان... زد زیرگریه : محمدحسن -بیات لو