🔹روضه جانسوز حضرتِ رقیه سلام الله علیها _ ویژه ایام محرم و صفر
# بانوای :حاج احمد واعظی
بابا،بابا،بابا....
دلم بشکسته بود،بابا!
غمین و خسته بود،بابا!
دو دستِ کوچولویِ من
به زنجیر بسته بود،بابا!
*امشب شبِ رقیه جانِ،دلِ همه الان رفته خرابه...*
نبودی، ببینی،به چشمام موجِ دریا رو
نبودی،ببینی،چه جوری می زدن ما رو
*بابا! دنبالم می دویدن،تازیانه هارو می چرخوندن،من یه دخترِ کوچولوم،آدم های گُنده سرم می ریختن...*
نبودی،ببینی،چه زجری می کشیدم من
تو صحرا، رو خارا،برهنه پا، دویدم من
بابا،بابا،بابا....
دیگه بسه جدایی
منو ببر بابایی
دلم خون و رُخم زرده
روزا گرم و شبا سرده
سَرَم،چشمم،تنم
گوشم،همه درده
نیگاه کن،شده رخسارِ من نیلی
یه باره می اُفتم،سرم گیج میره از سیلی
*بابا!صورتِ منو نگاه کن چیکار کردن...*
بابا،بابا،بابا....
نمونده دیگه سو به چشمای ترم، بابا!
یا از ترس،یا از درد،شب از خواب می پرم، بابا!
*خواب بود بچه،تو خواب دید بغل باباست،تا چشماش رو باز کرد دید خرابه است،بابا نیست...بهونه ی بابا رو گرفت....
نانجیبا می خواستن آرومش کنن،سر باباش رو گذاشتن تو یه طبق،تا از در خرابه وارد کردن،عمه ی سادات که فهمید چه خبرِ،بلند شد،دوید رفت جلوشون رو گرفت...چیکار می کنید؟نبرید این سر رو، می کُشید این بچه رو،خودم آرومش می کنم،برگردونید این طبق رو...آی حسینا! عمه سادات رو با تازیانه زدن...بی بی رو کنار زدن،این طبق رو بردن جلو...حسین...
گفت: دیدم کنار ضریح، پیر زنی یه چیزی رو تو دستش گرفته بود،گریه می کرد،هی نشون میده به ضریح...بلند شد برِ.... گفتم:مادرجان! من داشتم نگاه می کردم،می تونم ازت بپرسم این چی بود؟یا چی می گفتی؟
شروع کرد گریه کردن،گفت:پسرم ما از عشایرِ ایرانیم،تو بیابون و دشتیم،خیلی وقت ها در اثر راه رفتن،پاهامون زخم میشه...کفِ پاهامون آبله میزنه،از گیاهان دارویی،چربی حیوانات،یه پماد داریم،میزنیم خوب میشیم....
گفت:وقتی داشتم می اومدم اینجا،شنیدم این دخترکوچولو پاهاش آبله داره،از همون پماد آوردم،داشتم می گفتم:قربونت بشم،پات خوب شده؟...
ان شاءالله تو حرمش باشیم،همون حرمی که هنوز احساس می کنیم داره میگه: بابا!....
فایل صوتی 👇👇👇
#محرم
#متن_سینه_زنی_زمینه
#حاج_محمود_کریمی
تو رفتی و بی تو زندگی برام عذاب شد
تو رفتی و بی تو زندگی برام عذاب شد
تو رفتی و زینب بی تو ذره ذره آب شد
تو رفتی و دنیا روی سر من خراب شد
وای بد حالم شکسته بالم
میدونم امشب میای دنبالم
یک سال و نمیه که روت و ندیدم
رفتی ندیدی که من چی کشیدم
تو رفتی و من شکستم خمیدم
این پیراهن چقدر می ارزه
به یاد گودال تنم میلرزه
دیدم که پیراهنت رو دریدن
من زنده بودم سرت رو بریدن
اتیش به چادر نمازم کشیدن
تو رفتی و نیزت قاتل من و رباب شد
تو رفتی و گردنبند خواهرت طناب شد
تو رفتی و دنیا روی سر من خراب شد
من میدونم به یادم هستی
تو اون ویرونه به ما پیوستی
قبل از من اونی که حاجت روا شد
یک شب تو ویرونه از ما جدا شد
از دوری تو رقیه فدا شد
تو رفتی و دلم برای دخترت کباب شد
تو رفتی و نگم که چی تو مجلس شراب شد
تو رفتی و دنیا روی سر من خراب شد
فایل صوتی 👇👇👇
•اصول مداحی•:
#مصائب_شام
▪●▪●▪●▪●▪●▪●▪●▪
فتنه و بیداد و بلا بود شام
سخت تر از کرب و بلا بود شام
شام بلا تیره تر از شام بود
عصمت حق در ملأ عام بود
ساز و نی و نغمه و آهنگ بود
دسته گل سنگدلان سنگ بود
خلق به دور اسرا صف زدند
کوچه به کوچه همگی کف زدند
فاطمه های حرم فاطمه
زخم زبان مرهم زخم همه
هرکه به آن خسته دلان رو نهاد
زخم زبانی زد و دشنام داد
خنده به رأس شهدا می زدند
سنگ به ناموس خدا می زدند
قافله تا وارد دروازه شد
داغ جگر سوختگان تازه شد
پای سر رهبر آزادگان
عید گرفتند زنازادگان
آل ابوسفیان در هلهله
آل رسول الله در سلسله
وای ندانم که چه تقدیر بود
دست خدا در غل و زنجیر بود
ماه سر نیزه پدیدار بود
یا سر عباس علمدار بود
چهره چو خورشید بر افروخته
از عطشِ تشنه لبان سوخته
دوخته چشم از سر نی بر حسین
محو شده، غرق شده در حسین
دیده ی اطفال به سیمای او
چشم سکینه شده سقای او
مانده سر نیزه به حال سجود
مهر جبینش شده محو از عمود
دیده ی اکبر سر نی نیم باز
مانده به لب هاش اذان نماز
هرکه به خورشید رخش چشم بست
گفت که این سر، سر پیغمبر است
رأس امام شهدا نوک نی
کرده چهل مرحله معراج، طی
زلفِ غباریش پر از بوی مُشک
لعل لبش خشک تر از چوب خشک
ماه خجل از رخ نورانیش
سنگ زده بوسه به پیشانیش
هیچ شنیدید که از گَرد راه
پرده کشد باد به رخسار ماه
هیچ شنیدید که در موج خون
صورت خورشید شود لاله گون
رخ زگل زخم، بهاران شده
وجه خدا ستاره باران شده
اشک همه سیل شد از سرگذشت
خون، دل میثم شد از این سرگذشت
#شاعر:
استادحاج غلامرضاسازگار
#محرم
#متن_سینه_زنی_زمینه
#بانفس :حاج مهدی_رسولی
قدم قدم پا میزارم تو جاده ها
تا برسم به کربلا
حسین حسین ….
🏴🏴🏴🏴
نفس نفس هم نفسِ حسینیا
راهی میشم تا نینوا
حسین حسین ….
با تربتت ، وا شده یه روزی کامم
تموم سال ، منتظرِ این ایامم
زیارتت ، آرزویِ صبح و شامم ….
اَشْهَدُ اَنَّكَ تَشْهَدُ مَقامیَ …
تَسْمَعُ كَلامِی …
تَرُّدُ سَلامی …
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ….
علم علم ، حسینیا از هر کجا
میان به پابوسِ شما
آقام آقام ….
ستون ستون ، منم میام
تا برسم به موکب امام رضا
رضا رضا ….
یادش بخیر ، حال خوشی داشتم اون دم
تا صبح پایِ ، پنجرۀ فولاد موندم
با صد امید ، زیارت نامه می خوندم
اَشْهَدُ اَنَّكَ تَشْهَدُ مَقامیَ …
تَسْمَعُ كَلامِی …
تَرُّدُ سَلامی …
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ….
تپش تپش هر ضربانِ قلبِ من
ذکرِ عَلَی دَّوام من
حسین حسین ….
حسین حسین میگم تا آخرین نفس
ای مهربون امامِ من
حسین حسین ….
🏴🏴🏴
یه روسیاه ، بازم به سویِ تو اومد
تو این حرم ، فرقی نداره خوب و بد
دعاهامون ، مستجابِ زیر این گنبد
اَشْهَدُ اَنَّكَ تَشْهَدُ مَقامیَ …
تَسْمَعُ كَلامِی …
تَرُّدُ سَلامی …
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ….
فایل صوتی 👇👇👇
#الشام_الشام
هر جا سخن از زینب و دروازه شام است
ساکت به تماشا منشینید حرام است
دستی که به سر می زنی از این غم عظمی
یادآور فرق سر و سنگ لب بام است
یک سر به سر نیزه عیان است ببینید
مانند هلال است ولی ماه تمام است
هجده قمر از نوک سنان تابد و مردم
پرسند ز هم پس سر عباس کدام است؟
مردم نزنید از همه سو سنگ بر این سر
والله امام است امام است امام است
زوار برادر شده بر نی سر عباس
هم اشک به رخ هم به لبش عرض سلام است
هر کوچه پر از هلهله و خنده و شادی است
از شام بپرسید مگر عید صیام است؟ .... !
با یاد سر و چوب و لب و ناله زینب
انگار جهان در نظرم مجلس شام است
باید همه از مرد و زن شام بپرسید
ناموس الهی ز چه در محضر عام است ؟
هر خانه که در سوگ حسین است سیه پوش
"میثم"در آن خانه غلام است غلام است
#شاعر :
استاد حاج_غلامرضا_سازگار
•اصول مداحی•:
#امام_حسین_علیه_السلام
آمدم روضه ی ارباب ابا عبدالله
" هر که دارد هوس کرببلا بسم الله "
هر که خواهد که کند گریه به مظلومی عشق
در میان حرم امن خدا بسم الله
بر در هیئت او مادر او گریه کنان
گوید ای گریه کنا سینه زنا بسم الله
همه جمع اند در این سنگر اخلاص و دعا
تا بیایند امام و شهدا بسم الله
آدم و یوسف و یعقوب وَ سجاد و بتول
ناله دارند همه اهل بُکا بسم الله
یاد ارباب در آن لحظه ی آخر سوزد
پاره های دل بشکسته ی ما بسم الله
یاد آن مقتل خونین که غریبانه زدند
بر تنش نیزه و شمشیر جفا بسم الله
مادری مویه کنان موی کَنان می گوید
یا بُنیَّ قَتَلوکَ بِثَری بسم الله
#شاعر:
محمد_مبشری
شمس:
#غزل مصیبت امام سجادعلیه السلام
پیرمرد ِ بلا کشیده منم
پسرِ شاه سربریده منم
روضه خوانی که هرچه می گوید
با دوچشم کبود دیده منم
آنکه از ناقه دید بانوئی
پایِ یک بوسه شد خمیده منم
آن امامی که با تنی تب دار
عقبِ ناقه ها دویده منم
آنکه وقت فرار از خیمه
نالة دختران شنیده منم
آنکه در بین بوریا دلِ شب
پیکر یک امام چیده منم
آنکه درگوشة خرابة شام
دفن کرده گلی شهیده منم
همة روضه ها کنار ولی
آنکه بازار شام دیده منم
روضه را باز میکنم امشب
سخن آغاز میکنم امشب
روضه در یک کلام وای از شام
دردِ بی التیام وای از شام
کاش مادر مرا نمی زائید
ناله های مدام وای از شام
ناسزاهای بد به ما گفتند
همه جایِ سلام وای از شام
آن دیاریِ که کرده بازی با
آبروی امام وای از شام
قافله تا غروب گیر افتاد
کوچه ها ناتمام وای از شام
دخترِ فاطمه اذیت شد
از نگاهِ حرام وای از شام
گذر از کوچه هایِ تنگِ یهود
آتشِ رویِ بام وای از شام
جایِ حیدر زگیسویِ دختر
می گرفت انتقام وای از شام
در میان ِ چهار هزار رقاص
گریه در ازدحام وای از شام
سر وتشت و پیاله های شراب
چوبِ بی احترام وای از شام
لعنتی در کنارِ سر میریخت
میِ باقیِ جام وای از شام
سرخ موئی اشاره کرد و یزید
گفت : گفتی کدام؟؟وای از شام
من چهل سال گریه میکردم
با همین یک کلام وای از شام
#شاعر:
قاسم_نعمتی