eitaa logo
آموزش مداحی
1.5هزار دنبال‌کننده
19 عکس
145 ویدیو
0 فایل
ارتباط با ادمین: @A_zaker
مشاهده در ایتا
دانلود
ماه رمضان بر عفو بی‌حسابت، این نکته‌ام گواه است گفتی که یَأس از من، بالاترین گناه است من غرق در گناهم، مسکین و رو سیاهم تنها تویی پناهم، «لا تَقنَطُوا» گواه است هرگز نمی‌پسندی، دَر بَر رویم ببندی آخر کجا گریزد، عبدی که بی‌پناه است در دیده اشک سُرخم، بر چهره رنگ زردم مویم شده سفید و، پرونده‌ام سیاه است بازآمدم به سویت، برگشته‌ام به کویت این بندۀ فراری، محتاج یک نگاه است من عهد خود شکستم، من راه خویش بستم ور نه به جانب تو، هر سو هزار راه است یک جمله با تو گفتن، ذکر هزار سال است یک لحظه بی‌تو بودن، یک‌عمر اشتباه است یک یا اِلهی اَلْعَفو، جبرانِ جُرمِ یک عمر یک شام قَدر با تو، بِهْ از هزار ماه است 🔸شاعر: استاد غلامرضا سازگار https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
مناجات با امام حسین علیه السلام نصیحت پدرم مانده است در گوشم که روز فقر، شبش نان روضه نفروشم غم گرسنگی ات قوت غالب من شد همیشه در وسط روضه اشک مینوشم قسم به کتری جوشیده در حسینیه که با کسی که نخواهد تو را نمیجوشم گرفت نور خدا زندگی تاریکم به لطف شعله ی در چلچراغ بر دوشم حسین گفت پدر جای لای لایی شب شراب ریخت به جانم هنوز مدهوشم به چار گوشه‌ی قبرم قسم که بعد از مرگ برای تنگی قبرم گدای شش گوشم کفن که دستِ‌ مرا بست؛ دست تو باز است وَ دست باز تو یعنی بیا در آغوشم چرا به یاد لب تشنه ات نمیمیرم مرا ببخش عزیزم که آب مینوشم مصیبت پدر و مادرم ز یادم رفت مصیبت پسر تو نشد فراموشم میان روضه ی بزم یزید فریادم به یاد شام غریبان اگر که خاموشم عزیز فاطمه خیلی برای من سخت است تو پاره پیرهنی، من لباس می پوشم 🔸شاعر: گروه یا مظلوم https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
وفات حضرت عبدالعظیم علیه السلام هر کجا که ذکر خیرت هست و از تو یادی است می نشینم با ادب! این عادتِ اجدادی است خسته از کنج قفس پر میکشم تا شهرری سخت ویران و خرابم؛ حاجتم آبادی است این حرم جایِ کبوتر دارد عمری یاکریم چون کرَم داری و کارَت دادنِ آزادی است حضرتِ عبدالعظیم و سیّدِ اهل کرم عاشقت هستم! وَ این احساس مادرزادی است خیره بر صحنت شدم آتش گرفتم! چون بقیع- بی حرم مانده ست و این غربت چه غیرِعادی است مرقدت شد کربلای ثانی و جانِ حسین(ع) سر به راهم کن! ببخش آقا اگر ایرادی است مُهر تأییدی گرفتی از امام ِ عصر خود این جوابِ هر سلامی که به دستش دادی است رفتی و در وصف شأن تو همین کافیست که... داغدارِ ماتمت مولا امام ِ هادی(ع) است 🔸شاعر: مرضیه عاطفی https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
شهادت حضرت حمزه علیه السلام تويي كه شير رسول خدايي اي حمزه تو نيروي سپه مصطفايي اي حمزه اگر چه سنبل اسلام ذوالفقار علي است تو هم به تيغ خودت فخر مايي اي حمزه كمان و تير تو پشت و پناه اسلام است سپر به پيكر دين خدايي اي حمزه به حفظ جان پيمبر هميشه كوشيدي به پيروان ولا مقتدايي اي حمزه ز پا نشست ابوجهل پاي هيبت تو نداشت از غضب تو رهايي اي حمزه تو شير گير شجاع حجاز پهناور به جان اهل جهالت بلايي اي حمزه چقدر ديدني است جذر و مد شمشيرت گهي كه همقدم مرتضايي اي حمزه نبي تو را به علي و ولايش ايمان داد ز شيعه هاي نخست ولايي اي حمزه ز صحنه هاي دفاع تو در نبرد احد عيان بود كه تو شير خدايي اي حمزه به غزوه اي كه پيمبر تنش شده مجروح تو هم به خاك فتاده ز پايي اي حمزه تو سيدالشهدايي به قتلگاه احد به خون نشسته تو از نيزه هايي اي حمزه دويد خواهر تو از پي جنازه ي تو رسيد تا كه ببيند كجايي اي حمزه هزار شكر صفيه نبود در غربت هنوز بود برش آشنايي اي حمزه دلا بسوز هماره به حال دخت علي چو ديد گشته حسينش فدايي اي حمزه ... ... رسيد پیش تن قطعه قطعه ی یارش گريست بر سر آن كربلايي اي حمزه به ناله گفت كه : بي سرپرست شد زينب به پا نمود عجب ني نوايي اي حمزه " ميان آن همه لشكر چو بي كسش ديدند " شدند همدم او خنده هايی اي حمزه ... 🔸شاعر: رضا رسول زاده https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
شهادت امام صادق علیه السلام مرحمی نیست که این زخم مداوا بکند کاشکی با جگرش زهر مدارا بکند زهر آهسته تمامِ جگرش را سوزاند حق بده اینهمه از درد تقلا بکند چند روز است که کارش شده از بسترِ مرگ خانه‌ای سوخته را خوب تماشا بکند غربت این است که در شهرِ مدینه هرشب باید او با درِ آتش زده احیا بکند رسم این است در این شهر که حرمت شکنند چقدر روضه مهیاست که برپا بکند : این حرامی که رسیده است که او را بکشد از زن و بچه‌اش ای کاش که پروا بکند پیرمرد است عصا یا که عبا با نعلین فرصتی حیف ندادند مهیا بکند عادتش بود که در آخرِ هر مجلسِ درس رویِ زانو بزند وای حسینا بکند عمه‌اش تا دل گودال ندارد راهی باید او داد زنَد با همه دعوا بکند تا مگر بعدِ سه ساعت برسید پیشِ حسین قبل از آنیکه بر آن سینه کسی جا بکند بعد از آن هم بدود خیمه به خیمه تنها تا مگر دخترِ آتش زده پیدا بکند ... 🔸شاعر: حسن لطفی https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
شهادت امام صادق علیه السلام چون لحظه ای که صیاد در کف گهر بگیرد ای صبح! شب برآن است از تو خبر بگیرد دزدان ز روی دیوار حمله به خانه کردند میخواست هرکس از تو خون جگر بگیرد زهراست پشت این در یا که عزیز زهرا؟! بار دگر قراراست خانه شرر بگیرد من اعتقادم این است تو ناجی خلیلی راضی مشو که این بار شعله به در بگیرد دور سرت بگردم خیلی تورا کشیدند ای کاش یک نفر بود راه گذر بگیرد گفتند پشت مرکب خیلی تورا دواندند شیعه دگر چه خاکی زین غم به سر بگیرد با اینهمه مصیبت صدجای شکر باقیست قسمت نشد دلت را داغی دگر بگیرد ناموس تو به خانه در حجره های بسته کس نیست این زنان را تحت نظر بگیرد ترسیده اند امشب این دخترانت اما آیا کسی قرار است درد کمر بگیرد؟ فرق است بین آنکه در خانه گریه کرده با آنکه در خرابه یاد پدر بگیرد فرق است بین آنکه رفته به مجلس می.. با انکه پشت پرده حس خطر بگیرد 🔸شاعر: سیدپوریا هاشمی https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها شبیه ذره از خورشید می‌گیرم صفاتم را و قطره‌قطره از حوض حرم آب حیاتم را گذشتم از خیابان ارم تا صحن آیینه که من در آستانش دیده‌ام راه نجاتم را و دارم یادگاری از رواق هر شبستانش کمیل و آل یاسین، ندبه و عهد و سماتم را همین‌که باز بالاسر زیارت‌نامه می‌خواندم ورق می‌زد زمان در من کتاب خاطراتم را محرم‌ها حرم با دسته‌ها «چل اختران» بود و زنی با اشک‌هایش باز می‌آورد ماتم را   طواف آخرم دور ضریحش بود و بعد از آن... چه پایانی خوشی، در این حرم دیدم وفاتم را 🔸شاعر: محمد غفاری https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
ولادت امام رضا علیه السلام احساس می کنم که همین‌جاست جنتم هر وقت در حریم تو گرم زیارتم هرگز به جز تو از تو نمی خواهم ای رئوف این است آرزوی من این است حاجتم آهو شدم فقط که نوازش کنی مرا من صید مبتلا‌شده ی این ضمانتم یک سال می شود که به مشهد نیامدم یک سال می شود که فقط آهِ حسرتم خلوت‌گُزین صحنِ گوهرشاد تو..،منم یک شب سری بزن به من و کنج‌عزلتم در شهر شُهرتم شده دیوانه ی رضا در ماجرای عاشقی‌ات درس عبرتم گندم‌به‌دست..،گوشه ای از بارگاه تو با جبرئیل های حرم گرم صحبتم گاهی هوای مشهد و گاهی هوای قم... شکر خدا کبوتر بام کرامتم وقتی که شاه مملکت ماست شاه طوس پس خوش‌به‌حال من که در این مُلک،رعیتم جاروکش حریم تواَم..،نوکر تواَم گرد و غبار صحن تو شد تاج عزتم خورشید عالمِین،همین گنبد‌ِ طلاست بر بام تو دمیده شود صبح دولتم من در جوار غیرِ تو جا خوش نمی کنم من سالیان سال کنار تو راحتم کُلِّ عشیره..،نان‌خور موسی بن جعفریم قربان این گداشدنِ با‌اصالتم ای مهربان‌تر‌ از پدرم! دوست‌دارمت... از کودکی همیشه تو کردی حمایتم مُهر تو مُهر نیست..،مسیحایِ طوس ماست صد مُرده زنده می شود از عطر تربتم صد جرعه از شراب بهشتی اگر دهند با چای حضرتی‌ست فقط اوج لذتم محشر، شفیعِ گریه‌کنانِ تو فاطمه است زهرا به یُمن اشکِ تو کرده شفاعتم کامل‌ترین عبادت من نام حیدر است ذکر علی علی شده کُلِّ دیانتم سرباز حیدریم،نجف پادگان ماست... در لشگر امیرِ عرب گرمِ خدمتم صحن رضاست آینه ی صحن مرتضی... من محو در تجلیِ این بی نهایتم سلمانِ سرسپرده ی سَلمانیِ تواَم لطفاً بیا به دیدن من وقت رحلتم بابُ الجواد؛ بابِ مُرادِ دل من است عمریست داده ای به همین راه عادتم نُطقم کنار پنجره‌فولاد باز شد با ذکر یا رقیه بهم ریخت لُکنتم ای عُهده‌دار مجلس عطشان کربلا! من آن حسین‌گویِ دمِ دربِ هیئتم تو روضه‌خوان آن لب سرنیزه‌خورده ای من سینه‌چاکِ لطمه‌ی ذکر مصیبتم یَابْن‌َالشَّبیب‌گُفتنِ تو می کُشد مرا... گفتی:که زخم خورده‌ی آن هتک حرمتم ▪️ یابن الشبیب جد مرا بی هوا زدند یابن الشبیب جد مرا با عصا زدند 🔸شاعر: بردیا محمدی https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
شهادت آیت الله رئیسی دست او در آسمان دست شهادت را گرفت بال در بال شهادت مزد خدمت را گرفت دیشب از هرجا خبر می آمد از پرواز او رفته رفته این خبر‌ رنگ حقیقت را گرفت می‌توانست او نباشد در میان کوه و دشت آسمان اما صدایش کرد، دعوت را گرفت چشم‌هایش را تماشا کردم و بغضم گرفت چشم‌هایی‌ را که از آن‌ خواب راحت را گرفت کار کرد و کار کرد و‌ کار کرد و کار کرد این دویدن‌ها مسیر بی نهایت را گرفت از علی بن ابی طالب(ع) نشان مِهر را از حسین بن علی(ع) مُهر سیادت را گرفت او دلش تنگ امام مهربان خویش بود در شب میلاد او اذن زیارت را گرفت . 🔸شاعر: محمد رسولی https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
شهادت امام جواد علیه السلام در کوچه بود جسم امام جوان، جواد؟ یا بام، شاخه بود و گُلش بر زمین فتاد ملعون دهر، داد به معصوم عصر، زهر بس اُمّ‌فَضل داشت به اِبن‌الرّضا عِناد این جسم سبز بوی گل سرخ می‌دهد دست که داد دسته‌گل فاطمی به باد؟ شد کوچه‌های شهر پر از عطر و بوی گل گویی فتاده باغ گلی روی دوش باد گه نام باب برد و گهی آب آب کرد لب‌تشنه داد جان و جوابش کسی نداد آن کس که اَنُفس از نَفس او نَفس گرفت زد همچنان نفس نفس و از نفس فتاد 🔸شاعر: استاد علی انسانی https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
عرفه امروز به کوی تو گرفتار زیاد است مثل من شرمنده گنهکار زیاد است اما کرم توست که بسیار زیاد است بخشندگی ات حضرت غفار زیاد است آمد وسط روز گنهکارِ فراری با نامه جرم و گنهم کار نداری   جا مانده ماه رمضان آمده امروز آلودهٔ بی نام و نشان آمده امروز چون طفلِ فراری نگران آمده امروز خسران زده ای گریه کنان آمده امروز گفتی که گناه دل پر آه ببخشی امروز به اندازه ی یک ماه ببخشی بعد از رمضان رشته ی خود با تو بریدم من هرچه کشیدم فقط از خویش کشیدم روز عرفه آمد و شد تازه امیدم آغوش گشودی که به سوی تو دویدم برگشته ام و خسته از این فاصله هستم من توبهٔ بسته به شب قدر شکستم آفت زده بر حاصل من بار ندارد این بار به غیر از تو خریدار ندارد این بنده خودش آمده پس جار ندارد گفتند زمین خورده که آزار ندارد لعنت به کسی که به زمین خورده لگد زد برآینه ای سنگ زد و وای چه بد زد هر چند ندیدم ز دعایم اثراتی نه حال بکا دارم و نه حال صلاتی من را برسانید به یار عرفاتی جز عشق حسین نیست مرا راه نجاتی امروز نظرها همه بر دست حسین است چشمان خدا جانب بین الحرمین است امروز ز چشمان حسین اشک روان است فریادِ حسین کوفه میا ورد زبان است زهرا به دلِ سوخته اش مرثیه خوان است عباس بیا زینب کبری نگران است فکرش بخدا شعله در این سینه کشیده این پرده نشین کوچه و بازار ندیده جمع اند محارم همه دور و بر زینب تعظیم نمایند همه محضر زینب ارباب شده سایهٔ روی سر زینب یک عمر ندیده است کسی معجر زینب تاکه نکند دخت علی دلهره احساس زانو زده پیش قدمش حضرت عباس ای کاش که این قافله آزار نبیند در کرببلا داغ علمدار نبیند چشمان حرم کوچه و بازار نبیند این قافله را چشم خریدار نبیند این راه پس از کرببلا راهِ عذاب است این راه مسیرش وسط بزم شراب است 🔸شاعر: قاسم نعمتی https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام من‌ الحبیب نوشته الی الحبیب پیامش نوشته از غم غربت ، نوشته بعد سلامش به او نوشت ، رفیقم ! حسین یکه و تنهاست و سی هزار حرامی گرفته دور خیامش به او نوشت که کوفه وفا به عهد ندارد به او نوشت که اکنون ، رسیده وقت قیامش به او نوشت که زینب برای جنگ مهیاست برای رنج اسارت ، برای کوفه و شامش پیام داد به مسلم ، رفیق پیر کجایی ؟ بیا که لطف خودش را حسین کرده تمامش تمام هستی خود را از ابتدای جوانی رفیق پیر ، من و تو ، سند زدیم به نامش حبیب خنده به لب داشت ، به روی حضرت ارباب و سجده کرد خدا را برای لطف مدامش فقیه کوفه جلو رفت و در میانه سخن گفت صدای هلهله آمد که نشنوند کلامش به طعنه گفت به مردم ، حرام لقمه شمایید که اهل کوفه همین است و رسم‌ و راه و مرامش یزید کرده شما را اسیر فکر سیاهش برای لقمه ی نانی ، شدید عبد و غلامش بساط ظلم و ستم را یزید کرده دوچندان برای حفظ مقام و برای حفظ نظامش حسین فاطمه این سو ، سپاه کفر در آن سو تو انتخاب نکردی روی به سمت کدامش ؟ شما که نامه نوشتید و دعوتش کردید ! کسی به یاد ندارد ، تبار او و مقامش ؟ فرات و دجله مگر نیست به نام حضرت زهرا چه شد که آب خنک را نموده اید ، حرامش به تن نمود دوباره ، لباس رزم عرب را حنا به صورت خود زد به افتخار امامش حبیب رفته به میدان که سر به عشق ببازد سلام حضرت جانان بر او و حسن ختامش 🔸شاعر: غلامرضا ظریف https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
اسارت اهل بیت علیهم السلام اینجا بریدنِ سر مظلوم عزت است نایاب بین مردمِ این شهر غیرت است بهر نگه به قافله ی بی پناه تو دروازه ی ورودی کوفه قیامت است اینجا میان این همه نامحرمانِ پست یک تکه پاره پاره ی معجر غنیمت است باران سنگ وهلهله یک سو ولی «حسین» سوزان تر از تمامی اینها اهانت است خرما و نان برای رقیه می آورند اینجا چقدر بودنِ عباس نعمت است فهمیدم از جسارت بر نام مادرم بالاترین عداوت شان با سیادت است 🔸شاعر: سید‌حسین‌میرعمادی https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها شب سرد خرابه آمد اما «سر» نمی‌آید بیا با سر بیا که بغض‌هایم سر نمی‌آید به من گفتند با زور لگد بابا نگو‌ اینقدر ولی از دختران ، بابا نگفتن بر نمی‌آید سرت با بوی نان آمد ولی خود نان نیاوردی پدر جان از تنور کوفیان نان در نمی‌آید پر از لاله شده پیراهنم از بس زمین خوردم لباس گل گلی به دختر لاغر نمی‌آید برای دیدنت از کربلای پر بلا تا شام دویدم پس نفس‌هایم از این بهتر نمی‌آید نخواه از من که موهایم رسد بر شانه‌های من اگر  زلفی به آتش خورد دیگر در نمی‌آید حساب کوچکی داریم من با خیزران بابا تو را بوسیده قبل از من ؟ مگر محشر نمی‌آید؟ 🔸شاعر: وحید عظیم پور https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
اربعین حسینی این چهل روز عدو سنگ به ما زد، بد زد هر که آمد غم من دید، مرا زد، بد زد شد چهل روز نه، انگار چهل سال گذشت غمت آتش به دل ارض و سما زد، بد زد نرود از نظرم صحنه‌ی گودال حسین هر که دور از بدنت بود، جدا زد، بد زد پیش چشمان ترم حلقه به دور تو زدند پیرمردی به تنت آه عصا زد، بد زد من خودم از روی تل دیدم و فریاد زدم شمر بر پهلوی تو ضربه‌ی پا زد، بد زد تا درآورد عدو جسم علی را از خاک سر او را به سر نیزه که جا زد، بد زد یک شب از ناقه زمین خورد یتیم تو حسین زجر آمد چقدر طفل تو را زد، بد زد نشود قسمت کافر لگد زجر ای کاش که از آن ضربه عزیز تو صدا زد: بد زد سر بازار به ناموس تو می‌خندیدند خصم دانی که چرا طعنه به ما زد؟ بد زد دشمنی داشت عدو با علی از بدر و اُحد که نوامیس تو را در همه جا زد، بد زد 🔸شاعر: محمود‌اسدی https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام تویی که خانه ات  صندوق صدها راز سربسته است غلط گفتند شاعرها ، اگر گفتند ؛ در ، بسته است کریما ، مهربانا ، حضرتا ، یا مجتبی ، مولا تو درها را نمی بندی ، خودم بستم اگر بسته است به رویم وسعت آغوش تو باز است اما حیف چطور از آسمان سر در بیارد آنکه پر بسته است ندیدم هیچ جا در دفتر تاریخ بنویسند که مولا خانه را بر روی حتی یک نفر بسته است همیشه خانه ات را ازدحام سائلان پر کرد همیشه کوچه ات را ازدحام رهگذر بسته است به دیدار جذامی ها که رفتی تازه فهمیدم کریم آن است که بر یاری سائل کمر بسته است به هر کس قدر هر ظرفی  که آورده است  ، می بخشی چه ظرف کوچکی  آورده ام این هم که دربسته است بقیعت آرزویم بوده ، سمتت راه می افتم چه رنجی می کشم وقتی که پایم در سفر بسته است 🔸شاعر: محسن ناصحی https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
شهادت امام حسن عسکری علیه السلام از ابتدای گدا بودنم گدای توام غلامزاده ام و نوکر سرای توام ز کودکی فقط از کوچه تو رد شده ام غریبگی نکن اینقدر! آشنای توام مرا بزرگ نکن!کوچکت شدم کافیست طلا برای چه وقتی که خاک پای توام؟!  به آفتاب قیامت چکار دارم من؟! هزارشکر که در سایه ی عبای توام دخیلمو به ضریح جدید بسته شدم. برای هیچکسی نیستم برای توام پرم شکسته پر دیگری تفضل کن هوایی سحر گنبد طلای توام به کربلا و مدینه به کاظمین قسم گدای دربه در شهر سامرای توام چقدر خوب که پای شماست نوکریم خوشم که سفره نشین امام عسکریم به آب خشکی لبهای تو شرر زده است تمام حرف دلت را دو چشم تر زده است شبیه فاطمه دستار بر سرت بستی چه زهر بود که آتش به فرق سر زده است؟! تمام صورت و دشداشه تو خاکی شد زمانه بر رخت از کربلا اثر زده است تمام حجره برایت گریز سوختن است غمی به روی دلت سقف و فرش و در زده است کسی به پیش نگاهت زن تو را که نزد؟! درِ سرای تورا کِی چهل نفر زده است؟ نه چشمهای‌ نوامیس تو به مردم خورد نه هیچکس به نوامیس تو نظر زده است نه تازیانه بدست‌ کسی ست در کوچه نه دختران تورا موقع گذر زده است نه هیچکس به گلوی تو خنجری انداخت نه هیچکس به سر دخترت سپر زده است اگرچه شهر غریبی ولی کفن داری نرفته ای ته‌ گودال پیرهن داری 🔸شاعر: سید پوریا هاشمی https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
ولادت پیامبر صلی الله علیه و آله به دقت گوش کن انگار چیزی بر زمین افتاد سکوت شب شکست و در همه دنیا طنین افتاد گمانم این صدای بر زمین افتادن بت هاست یکی الله اکبر گفت و اینَک در جهان غوغاست خدایا کیست بت‌های جهان را واژگون کرده؟! شکوهِ چیست تاج سروران را سرنگون کرده؟! خبر آمد که در ایران ترک برداشت ایوانی سراسیمه پرید از خواب، شاهنشاه ساسانی مدائن را ببین! انگشت بر لب مانده از حیرت که این بی طاقتی در طاق کسری نیست بی علت کسی خاموش کرده آتش شرکی مسلم را کدامین نور تا این حد دگرگون کرده عالم را رسوم جاهلیت را به هم زد وقت میلادش رسید و استجابت شد دعای خیر اجدادش گرفته آسمان انبیا یک عمر نور از او سخن گفتند در تورات، انجیل و زبور از او نشان دادند تنها قدری از اوج مقامش را رسولانی که وقت معجزه بردند نامش را پر از عجزیم وقتی بوده اعجازش کلام الله چه جای مدح؟ خرما بر نخیل و دست ما کوتاه رسید از چشمه‌ی آفاق، جان تازه‌ای آورد برای مردم دنیا جهان تازه‌ای آورد به نام زن کرامت داد، دریا را به صحرا بُرد مقام دختران را با کلام خویش بالا برد نصیب او به غیر از ناسپاسی‌ها نشد، آری لبش یک بار هم اما به نفرین وا نشد، آری نبی آمد ولی افسوس قدرش را ندانستند نه...، قدرش را به‌جز زهرا و جز مولا، ندانستند علی در یاریِ تنهاییِ احمد مصمم ماند ولیُ اللهِ اعظم، با رسول اللهِ اکرم ماند.... 🔸شاعر: مجید تال https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
شهادت سید حسن نصرالله شصت و سه سال اهل بکاء و نبرد بود در اوج این زمانهٔ نامرد، مرد بود شصت و سه سال مثل نبی، مثل مرتضی مانند حاج قاسم ما، اهل درد بود دلتنگ کودکان و یتیمان بی‌پناه دلگرمی همیشهٔ شب‌های سرد بود سنگی رها شد از کف دیوانه‌ای، سپس ذکر تمام آینه‌ها «بازگرد» بود وقتی که بود، غزه از او رنگ و رو گرفت وقتی که رفت رنگ جهان _آه_ زرد بود نصر خداست شامل او، پس شهید شد شصت و سه سال در دل زخم و نبرد بود 🔸شاعر: عاطفه جوشقانیان https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
ولادت امام حسن عسکری علیه السلام خبری آمده که نوبت محشر شده باز خبری آمده که دوره غم سر شده باز خبر از معجزه سوره کوثر شده باز خبری آمده که فاطمه مادر شده باز روزی اهل زمین رحمت بسیار شده هادی فاطمه امروز پسردار شده ای گل حضرت هادی و حُدَیث عرض سلام ای امام بن امام بن امام بن امام ای که با یاد تو شد خانه دل ها آرام دوستی با تو حرام است به اولاد حرام عشق تو جان به همه مرده دلان می بخشد به گدای تو خدا کون و مکان می بخشد تو همان حضرت از عقل فراتر آقا عالم از مقدم تو گشته منور آقا حسن دوم زهرایی و حیدر آقا پدر منتقم آل پیمبر آقا فارغی از همگان و همگان پابندت منتقم پروری و مصلح کل فرزندت سامرای تو سراسر ، خود فردوس خداست سامرای تو نسیمش چه قَدَر روح افزاست سامرا قبله مقصود تمام فقراست کعبه و میکده و خانه امّید ماست باز هم دست تمنا سوی این در داریم ما هوای حرم سامره در سر داریم آسمان مثل زمین منتطر فرمانت برده هوش از همگان معجزه چشمانت بوسه بر خاک قدومت زده زندانبانت جان ما چیست مگر تا که شود قربانت پسر حیدری و حق به تو عزت داده دشمنت هم به بزرگیت شهادت داده من همیشه به دعای سحرت محتاجم سنگ گردیده دلم بر نظرت محتاجم شده آواره و بر بال و پرت محتاجم بی پناهم به ظهور پسرت محتاجم آمدم این شب عیدی بشوم خاک درت آمدم تا که رفیقم بکنی با پسرت ما سیاهیم و چو شب در طلب نور توایم تو سلیمانی و ما ریزه خور مور توایم ما کجا و تو کجا ؟ وصله ناجور توایم اربعین زائر شش گوشه به دستور توایم اربعین گفتم و شد مرغ دل از سینه جدا اربعین گفتم و کردم هوس کرببلا یاد آن دم که رسیدیم به دلدار بخیر یاد آن هروله با لشکر زوار بخیر یاد بین الحرمین و حرم یار بخیر یاد پابوسی ارباب و علمدار بخیر اربعین فارغِ از غصه دنیا بودیم اربعین همسفر زینب کبری بودیم 🔸شاعر: محمدحسین رحیمیان https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
ولادت حضرت زینب سلام الله علیها بهترین خواهر دنیا زینب زهره‌ی حضرت زهرا زینب همه پست‌اند و معلا زینب همه خاکند و مطلا زینب قبله‌ی قبله‌نماها زینب! زده امشب به سرم شور نجف پای من واشده در طور نجف منم و مستی انگور نجف مات کرده همه را نور نجف نور بخشیده نجف را زینب شب یلدای علی گشت سحر کوثر آورده به دنیا کوثر حق مبارک بکند پیغمبر! رحمت خانه که باشد؟ دختر! رحمت خانه‌ی مولا زینب... عشق تا روز ابد حیرانش عقل آشفته و سرگردانش صبر زانو زده بر عنوانش کشتی کرببلا سُکانش... نیست دست کسی الا زینب! مانده در حسرت رویش خورشید سخنش آیه‌ی قرآن مجید پدری زینت اینگونه ندید آنکه زد بر دهن شوم یزید... مانده‌ام بود علی یا زینب! دامنی قرص قمرپرور داشت از رقیه چه کسی بهتر داشت؟! این سه ساله شرفی دیگر داشت! پرچم آل علی را برداشت! پس رقیه شده حالا زینب گرچه او صابره‌ی عالم بود... تکیه‌ی محکم آقا هم بود.. قدش از داغ برادر خم بود مَحرم شاه چه بی مَحرم بود بی برادر شد و تنها زینب... روز و شب یاد بیابان می‌کرد گریه بر آن تن عریان می‌کرد گله از خار مغیلان می‌کرد یاد ویرانه فراوان می‌کرد ای فلک! قهر شدی با زینب... ای فلک داغ برادر دیدم شمر را دست به خنجر دیدم کوچه‌بازار مکرر دیدم من از این‌ها غم بدتر دیدم شد تماشا به گذرها زینب...  🔸شاعر: سیدپوریا هاشمی https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
ایام فاطمیه پشتِ در خانه ی علی بلوا شد با فاطمه بر سر علی دعوا شد یک ضربه و یک بازو و یک آه بلند شال از کمر امیر مردان وا شد دربی که تمام قد در آتش میسوخت آوار به روی صورت زهرا شد در حال نفس نفس زدن بود هنوز یک میخ گداخته سرش پیدا شد سربسته بگویم سخن از ناموس است سربسته بگویم که چه در آنجا شد با طفل زمین خورد در آنجا مادر بی طفل ولی بود که از جا پا شد شرحِ غم زهرای جوان را باید از رنگِ محاسن علی جویا شد 🔸شاعر: سید حسین میرعمادی https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
ایام فاطمیه همدست شد مسمار با دیوار، با در در بین دود و شعله گیر افتاد، مادر حال و هوای خانه یکباره عوض شد افتاد روی مادر ما بی‌هوا در باید بسوزد در هوای شمع اما... این بار سوزانده پَرِ پروانه را در در پیشِ رو زهرا نبود؟ ای بی حیا میخ در پشتِ سر زهرا نبود؟ ای بی حیا در از آن زمان که مادر ما را زمین زد ما بچه‌های فاطمه قهریم با در از پا درآوردند آخر مرتضی را دیوار، آتش، کوچه و همسایه‌ها، در مسمار شد سر نیزه و تیر سه شعبه در کربلا باقی چوبش شد عصا، در در کربلا زینب گلی گم کرده بود و می‌گشت در گودال دنبال برادر https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها تو دستِ مهر فاطمه در آستینی خود آفتابِ عشقی و سایه نشینی ای همسر مولا که شأنت هست والا باید بگوید از تو علامه امینی چون چارده معصوم جای تو به عرش ست حالا اگر که چند روزی در زمینی ام البنینی بود هر کس را که دیدم باید به تو پس گفت ام المؤمنینی هر کس ارادت داشت بر تو اینچنین گفت داغِ غمِ عباس جانت را نبینی از هر چه ترسیدی سرت آورد دنیا این بار نوبت بر تو شد ، بستر نشینی ذکرِ مصیبت را بشیر آغاز چون کرد گفتی به عالم نیست چون من شرمگینی او گفت شاه عشق تا باشد سلامت در علقمه افتاد و خاکی شد جبینی وقتی که دستانِ گلت از تن جدا شد خم شد حسین آنجا برای دست چینی می خواست زهرا را ببیند ، تیر نگذاشت نگذاشت برخیزد ، عمودِ آهنینی یک روز گفتی ، فاطمه من را نخوانید یک روز هم گفتی که امّ بی بنینی 🔸شاعر: حامد آقایی https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f
وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها هر چه دارم همه از حضرت اُمُّ الْقَمَر است بهترین شغل، فقط خدمت اُمُّ الْقَمَر است پدرم جزءِ غلامان همین خانم بود پس از او هم پسرش رعیت اُمُّ الْقَمَر است دست خالی ز در خانه ی لطفش نروم دادن حاجت من عادت اُمُّ الْقَمَر است رزق سالانه ی خود را ز درش می گیرم سفره ی من همه از برکت اُمُّ الْقَمَر است زائر ماه، به عرشِ حرم الله شدن به خدا در گِروِ دعوت اُمُّ الْقَمَر است حضرت زینب کبری شده "زِیْنُ الْحِیدَر" قمر هاشمیون، زینت اُمُّ الْقَمَر است آه، که سنگ مزارش شده خاک آلوده خاک قبرش سند غربت اُمُّ الْقَمَر است کاش یک روز ببینیم، که سقاخانه در کنار حرم و تربت اُمُّ الْقَمَر است هر کجایی که سخن از ادب عباس است مطمئنا پس از آن صحبت اُمُّ الْقَمَر است پسرش آخر مردانگی و غیرت بود هیبتش ارثیه ی هیبت اُمُّ الْقَمَر است یک نفر گفت، که قبر پسرت کوچک بود این سخن، خود سبب حیرت اُمُّ الْقَمَر است آن همه هیبت و رعنایی عباس ، چه شد؟ نقشی از قبر، فقط قسمت اُمُّ الْقَمَر است لطمه ها زد ز غم روضه ی شاه بی سر جای این داغ، روی صورت اُمُّ الْقَمَر است شرم، از مادر اصغر بخدا پیرش کرد مشکِ پاره سبب خجلت اُمُّ الْقَمَر است "کاش می شد که کمی آب، به اصغر برسد" این سخن، گوشه ای از حسرت اُمُّ الْقَمَر است 🔸شاعر: رضا قاسمی https://eitaa.com/joinchat/2396127234C1e79c91b0f