May 11
دوستان سلام
خبرخوب براتون دارم
تاپنج شنبه ۱۲ مهرماه بنرجدیدمسابقه براتون میزارم
حواستون به کانال باشه
#متن_انگیزشی۷
🌸بند و بندگی
وقتی گیلاس با بند باریکش به درخت متصل است
همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند..
باد باعث طراوتش میشود
آب باعث رشدش میشود
و آفتاب پختگی و کمال میبخشد
اما …
به محض پاره شدن آن بند و جدا شدن از درخت،
آب باعث گندیدگی
باد باعث پلاسیدگی
و آفتاب باعث پوسیدگی و ازبین رفتن طراوتش میشود..
بنده بودن یعنی همین، یعنی بند به خدا بودن، که اگر این بند پاره شد، دیگر همه عوامل در نابودی ما مؤثر خواهد بود.
پول، قدرت، شهرت، زیبایی... تا بند به خداییم برای رشد ما، مفید و بسیار هم خوب است اما به محض جدا شدن بند بندگی، همه آن عوامل باعث تباهی و فساد ما می شود.
─┅─═इई 🍁🍂🍁 ईइ═─┅─
https://eitaa.com/amozeshmofid
پاییز ، رسالتش یادآوریِ خاطره هاست . آدم را پرت می کند وسطِ خاطراتِ خیلی دور .
کنارِ آدم هایی که نیستند ، میانِ خانه ای که نیست و حال و هوایی که تکرار نخواهد شد .
یادش بخیر ! خانه ی قدیمیِ مادربزرگ
و آن حوضِ آبیِ وسط حیاط ...
تخت چوبیِ کهنه ای که تویِ ایوانش بود و هر شب روی آن دراز می کشیدیم ، آسمانِ بی نقاب و پرستاره را تماشا می کردیم و غرق در تخیلاتِ کودکانه مان می شدیم .
دلم برایِ خواب هایِ بی دغدغه ی خانه ی مادربزرگم تنگ شده ، برایِ صبح هایی که پنجره ی چوبیِ اتاق باز می شد و با هیاهویِ گنجشک ها بیدار می شدیم و با نسیمی خنک و روح نواز ، خواب از سرمان می پرید ...
مادربزرگم عادت داشت هر روز صبحِ خیلی زود ، حیاطِ خانه را آب پاشی کند و من می مردم از بویِ تندِ کاهگلی که فضای خانه را پر می کرد ، من می مردم برایِ قربان صدقه و بوسه هایِ صبح بخیرِ مادربزرگ !
دلم برایِ کودکی ام و صفایِ آن خانه ی قدیمی ،
دلم برایِ مادربزرگم تنگ شده .
کاش آدم هایِ خوبِ زندگی ، همیشگی بودند .
کاش ما ، بزرگ نمی شدیم ،
کاش تویِ همان دوران ،
در دلِ همان سادگی ها ؛
جا مانده بودیم .
#نرگس_صرافیان_طوفان
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
https://eitaa.com/amozeshmofid