eitaa logo
آموزش تخصصی تجوید و حفظ و قرائت قرآن کریم
6هزار دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
7.1هزار ویدیو
416 فایل
✨﷽✨ 📖 رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : ✨حاملان وحافظان قرآن مشمول رحمت خاص خداوند هستند.✨ 📣ادمین و پشتیبانی کانال آموزش حفظ قرآن↩️ @meftah68 گروه حفظ ترتیبی https://eitaa.com/joinchat/3090940015C72c3166202
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 💠سفارتخانه امام زمان تلویزیون رو روشن کردم ، با تعجب حاجی رو بر صفحه تلویزیون دیدم ، با همان متانت همیشگی سخن می گفت ومردم وجوانان کرمانی رو به حضوردرکاروانهای سپاهیان محمد ( ص) دعوت می کرد . حاجی جمله ای رو گفت که جوونها را دسته دسته به مراکز بسیج کشاند . 🌷حاج مهدی گفت : پایگاههای مقاومت ، (عج) هستند . 🌷قبل از شهادت مسئول بسیج استان شده بود. 🌷به یاد این شهید بزرگوار صلوات بفرستیم. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊 🔸کانال آموزش حفظ وتجوید قرآن کریم👇 @amozeshtajvidhefzquran
🥀🥀🥀 🏴🏴🏴 کرامات وقتى پيكر مطهر شهيد عبدالمهدى مغفورى را آوردند حال مساعدى نداشتم. نشسته بودم و گريه می كردم. در حزن و اندوه غوط ور بودم كه ناگهان صدايى شنيدم كه می گفت: شهيد قرآن می خواند. 🥀 يكى از روحانيون محل هم كه آنجا بالاى سر جنازه بود قسم خورد كه او هم تلاوت قرآن شهيد را شنيده است. 🍂 با خود گفتم خدايا اين چه شهيدى است و نزد تو چه قرب و مقامى دارد كه اين كرامت را به او عنايت كرده اى كه از جنازه اش پس از چند روز كه شهيد شده صداى تلاوت قرآن مى آيد. 🔚 از جا بلند شدم كه خودم هم از نزديك اين اعجاز را مشاهده كنم. وضو گرفتم بالاى سرش رفتم و روى او را كنار زدم. ⚪️ رنگش مثل مهتابى نور می داد و بوى عطر عجيبى از پيكرش به مشام مى رسيد. ✨وقتى گوشم را به صورت و دهانش نزديك كردم، مثل كسى كه برق به او وصل كرده باشند در جا خشكم زد. چون من هم از او تلاوت قرآن شنيدم.✨ درست به خاطر دارم در همان لحظه كه گوشم نزديك دهان او بود شنيدم كه اين آيه را می خواند: اعطيناك الكوثر... پيشانى اش را بوسيدم و از كنار او برخاستم و وقتى به خانه بازگشتم از مشاهده اين كرامت و مقامى كه خدا به شهيد عبدالمهدى داده بود دو ركعت نماز شكر بجا آوردم📿 شب كه بعضى از اهل محل براى عرض تسليت به منزل ما آمدند، حاج آقا سيدكمال موسوى روحانى محل هم آمد. اين قضيه را كه از من شنيد گفت: چند نفر ديگر هم شاهد تلاوت قرآن شهيد بوده اند. 🥀همان شب بود كه آخرين جملات عبدالمهدى به هنگام خداحافظى به ياد من آمد. وقتى به او گفتم: من زهرا را پيش خودم می برم، چون تنها مى ماند، گفت: صاحب اختيار هستيد ولى زهرا بايد عادت كند. 🥀 پرسيدم مگر چند روز می خواهى در جبهه بمانى⁉️ گفت: اين دفعه اگر بروم ديگر نمى آيم. مرا می آورند، بعد خنديد و خداحافظى كرد و رفت. راوی: مادر همسر شهيد، كوچه پروانه ها، ص 71 و 72 ................................................. 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran👈