کانال ܫࡎـــܝ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐܝ
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #داستان_مهدوی ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه علیه قسمت 2⃣3⃣
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_مهدوی
✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه علیه
قسمت 3⃣3⃣
🌺 *یک شخصیت کمنظیر* 🌺
🌿 .. آری! مرحوم حاج ملّا آقاجان عشق عجیبی به سالارمان امام عصر (عجلاللّه تعالی فرجه الشریف) داشت و همواره به آن گرامی توسّل میجست و دل در گرو عشق او داشت با چشمی اشکبار و قلبی پرشراره به مولایمان عرض ادب نموده و عنان شکیبایی از خود و شنوندگان میربود.
و چهرهاش بسان گل آتش برافروخته میشد و چنان سخن میگفت که گویی در حضور محبوب دلها سخن میگوید.
🌿آیةاللّه میلانی آن عارف و آن آیت عظمای حق، با آن متانت و وقار از خود بیخود میشد و از آغاز تا پایان منبر حاج ملّا آقاجان اشک میریخت و عاشقانه بر خود میپیچید. پای منبر او بیشتر اوقات چشمی خشک و دلی سخت یافت نمیشد و چه بسیار که بیهوش میشدند.
🌿فراموش نمیکنم که جوانی تازه داماد به نام غلامرضا دولابی از دولاب تهران در منزل مرحوم حاج میرزا ابوالقاسم عطّار، که پایگاه مخلصین اهلبیت علیهمالسّلام بود با آن بزرگوار آشنا شد و این آشنایی با او به دلباختگی و شیدایی و عشق به محبوب دلها امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) منتهی شد. کارش به جایی رسید که پای منبر او که از امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) سخن میگفت بسان همّام از خود بیخود میشد و از هوش میرفت و سرانجام نیز بسان پروانهای در اوج جوانی میسوخت و خود را فدای آن شمع جهان افروز میساخت.
مرحوم غلامرضا و استادش حاج ملّا آقاجان زبان حالشان این بود که :
✨🌼 *ای نور دیدهٔ زهرا*🌼✨
(ادامه دارد) ...
📚: ارواح مهربان، ص ۱۶۵ و ۱۶۶.
شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه
برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی
و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه
#کانال_عصر_ظهور
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@amtewi
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
کانال ܫࡎـــܝ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐܝ
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #داستان_مهدوی ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه علیه قسمت 3⃣3⃣
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_مهدوی
✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه✍ علیه
قسمت 4⃣3⃣
🌺 *یک شخصیت کمنظیر* 🌺
🌿 ... مرحوم غلامرضا و استادش حاج ملّا آقاجان زبان حالشان این بود که :
✨🌼 *ای نور دیدهٔ زهرا*🌼✨
🍃 *قبسات نار فراق تو به دلم فکنده شراهای*🍃
🍃 *نظری نما که غم مرا نکند به غیر تو چارهای*🍃
🍃 *همه شب ستاره ز چشم تر ز غمت فشانمی از بصر*🍃
🍃 *چکنم که از تو نمیدهد خبرم مهیّ و ستارهای*🍃
🍃 *ز فراق روی تو خون دل شب و روز گشته نصیب من*🍃
🍃 *که برای شرح و بیان آن نه حسابی و نه شمارهای*🍃
🍃 *تو بیا برای خدا شبی بنشان مرا به کنار خود*🍃
🍃 *بزدای زنگ غم از دلم به اشارهای و نظارهای*🍃
🍃 *من و انتظار لقای تو، تو و بازجویی حال من*🍃
🍃 *بنشستهام به امید آن که کنی به غمزهای اشارهای*🍃
🍃 *به خیال صبح وصال تو به شبان تیره فغان کنم*🍃
🍃 *که مگر به گوش دلم رسد ز سروش غیب امارهای*🍃
🍃 *به جهان چو میر جهان تویی بنموده خود به تو منتسب*🍃
🍃 *به امید آنکه نرانیم ز کنار خود به کنارهای*🍃
مرحوم حاج ملّا آقاجان در میان خیل دوستان و شاگردان خویش مریدانی هم داشت که عشق و شوری از رفتار و گفتار او آموخته و در راه وصال محبوب تا جایی اوج گرفتند که همانند مرحوم حاج هادی ابهری (1) جان و هستی خود را در راه دوست باختند بسان شمعی گداختند و سوختند و آب شدند و سرودند که: ...
(ادامه دارد) ...
📚: ارواح مهربان، ص ۱۶۵ و ۱۶۶.
شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه
برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی
و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه میباشد.
📚:1- در مورد این مرد بزرگ به گنجینه دانشمندان، ج ۳ مراجعه شود.
#کانال_عصر_ظهور
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@amtewi
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
کانال ܫࡎـــܝ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐܝ
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #داستان_مهدوی ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه✍ علیه قسمت 4⃣3
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_مهدوی
✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه علیه
قسمت 5⃣3⃣
🌺 *یک شخصیت کمنظیر* 🌺
🌿 ... مرحوم حاج ملّا آقاجان در میان خیل دوستان و شاگردان خویش مریدانی هم داشت که عشق و شوری از رفتار و گفتار او آموخته و در راه وصال محبوب تا جایی اوج گرفتند که همانند مرحوم حاج هادی ابهری (1) جان و هستی خود را در راه دوست باختند بسان شمعی گداختند و سوختند و آب شدند و سرودند که:
🌼 *در دل کشدم آتش هجر تو زبانه*
*آخر کشدم از غمت این آه شبانه*
🌼 *خونم چکد از دیده به سودای تو تا کی*
*تا چند روم در طلبت خانه به خانه*
🌼 *هر سو نگرم مهر دل آرای تو جویم*
*هر جا گذرم میطلبم از تو نشانه*
🌼 *دل بر سر آن شد که به پای تو دهد جان*
*گر دست دهد وصل تو ای درّ یگانه*
🌼 *آیا رسد آن طالع فیروز که روزی*
*روزی شودم دولت دیدار تو یا نه*
🌼 *سخت است بهر جمع پریشان تو ای شه*
*حاضر همه یارند تو غایب ز میانه*
🌼 *برخیز و بساط و ستم و جور تو برچین*
*برهان همه یاران خود از جور زمانه*
🌼 *حیران به امید است که دیدار تو بیند*
*روزی که زنی تکیه به او رنگ شبانه*
🌿از دانشوران و نامدارانی که با مرحوم حاج ملّا آقاجان دوستی و صفا داشت و به او ارادت و اخلاص میورزید و او را با دیدهٔ تحسین و اعجاب ولایتی مینگریست مرحوم آیةاللّه حاج سیّد محمّدحسن میرجهانی طباطبایی(2) بود.
این مرد بزرگ از علاقمندان آن مرحوم بود و هر ساله، هر دو، یکی دو بار به مشهد و به زیارت مشرّف میشدند و در آنجا مجلس انس داشتند و رازهایی با هم در میان مینهادند. خدا آنان را مقامی والاتر عنایت فرماید و از شربت گوارای محبّت و معرفت خویش بنوشاند.(3)
(ادامه دارد) ...
📚: ارواح مهربان، ص ۱۶۶ الی ۱۶۸.
شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه
برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی
و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه میباشد.
📚:1- در مورد این مرد بزرگ به گنجینه دانشمندان، ج ۳ مراجعه شود.
📚:2- علامهٔ میرجهانی از علمای بزرگ است که اواخر عمر شریف خود را در اصفهان اقامت گزید و در بیست و دوّم جمادی الثانی به سال ۱۴۱۳ قمری در همان شهر جهان را بدرود گفت و با تشییع با شکوهی در کنار مرقد علّامهٔ مجلسی به خاک سپرده شد. ایشان تألیفات متعدّدی دارد که از آن جمله است: ۱- مصباح البلاغه در مستدرک نهجالبلاغه. ۲- نوائب الدهور در علائم ظهور. ۳- شرح دعای سمات. ۴- کتاب البکاء در زندگی حضرت زهرا علیهاالسّلام. ۵- دیوان حیران و ....
📚:3- کرامات الصالحین، ص ۲۷۹.
#کانال_عصر_ظهور
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@amtewi
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
کانال ܫࡎـــܝ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐܝ
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #داستان_مهدوی ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه علیه قسمت 5⃣3⃣
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_مهدوی
✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه علیه
قسمت 6⃣3⃣
🌷 *تشرّف مشهدی امام غلی قفقازی*🌷
🌿 یکی از صفات حمیده انسانی عشق و علاقه به اولیاء خدا به خصوص به مرکز دائر امکان حضرت بقیةاللّه ارواحنافداه است، لذا هر مقدار محبّت انسان به مقام مقدّس حضرت ولیّ عصر (عجلاللّه تعالی فرجه الشریف) بیشتر باشد، انسانیّت انسان کاملتر است، زیرا محبّت به آن حضرت همان محبّت به خدا است که در زیارت جامعه میفرماید: *«مَنْ اَحَبَّکَم فَقَد اَحَبَّ اللّه»* کسی که شما را دوست بدارد خدا را دوست داشته است. و در آیه ۱۶۵ سوره بقره میفرماید: *«وَ الَّذیٖنَ آمَنوا اَشدًّ حُبَّاً لِلّه»* کسانی که ایمان به خدا دارند حبّشان به خدا شدیدتر است.»
شاعر میگوید:
*«این محبّت، از محبتها جداست*
*حبّ محبوب خدا حبّ خداسـت»*
🌿پیرمردهای شهر ری مرد کفّاشی را میشناختند که در سال ۱۳۶۵ هجری قمری از دنیا رفته و دارای کرامات زیادی بوده و اولیاء خدا به مغازه او میرفتند تا از محضرش استفاده معنوی کنند.
نام این مرد خدا، مشهدی امام غلی قفقازی بود. به فرمودهٔ آیةاللٌه آقای حاج شیخ محمّد شریف رازی که خودشان با این مرد بزرگ آشنا بودند و کراماتی از او نقل میکردند آنقدر او به حضرت بقیة اللّه روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء عشق و علاقه داشت که با یک ساعت معاشرت با او انسان عوض میشد و از او درس عشق و محبّت که در هیچ مدرسهای تدریس نمیشود، تعلیم میگرفت،
🌿از امتیازات او این بود که دارای ملکات نفسانی و صفات حسنه و روحی و انسانی خوبی بود، خود را تزکیّه کرده بود و صفات حیوانی را از خود دور نموده بود.
در مغازه کفاشیاش روی پوست تختی مینشست و هر چه به او پول میدادند، زیر آن پوست تخت میگذاشت و هر کسی هر وقت از او پول میخواست از زیر همان پوست تخت بر میداشت و به او میداد. ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: ارواح مهربان، ص ۱۶۶ الی ۱۶۸.
شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه
برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی
و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه میباشد.
📚: این قضیه از کتاب عنایات حضرت ولی عصر علیهالسّلام نقل شده است.
#کانال_عصر_ظهور
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@amtewi
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_مهدوی
🌼تشرّف نمایندهٔ تهرانیها در کربلا و ضیافتی بینظیر🌼
🌷 نقل نمود طبیب معتمد امین الحاج محمّد جواد مذکور که: در حدود سال هزار و سیصد و شصت و چیزی قمری مشرف شدیم به زیارت و عتبه بوسی ائمه عراق علیهم السّلام و در هنگام مراجعت به شوشتر در قطار بغداد و بصره ملاقات نمودم سید جلیل مقدس متدین یعنی آن کسی که نماینده و معتمد تهرانیها بود در اقامه مجلس عزاداری و روضه خوانی ایشان در کربلا در دههٔ عاشورا، که به اصطلاح خودشان تشکیل تکیه باشد.
🌷 حاجی طبیب میگوید: از او پرسیدم که: الان چند سفر است که به کربلا آمدهای؟ قریب بیست سفر را گفت. مؤلف گوید: تردید از من است. به هر حال حاج طبیب گفت: از او پرسیدم که: در این سفرهای کثیرهٔ خود آیا معجزهای مشاهده نمودهای؟ فرمود: بلی در یکی از سفرهای خود ساعت دو تقریباً از شب گذشته از حرم بیرون میآمدم. مؤلف گوید: درست خاطر ندارم که طبیب از زبان سید گفت در کربلا چون از حرم بیرون آمدم نزدیک کفش کن در میان صحن مطهر سیدی را دیدم با عمامه سبز و لباس مُقَطع[:لباس شیک و مرتب] به شکل عرب قدم میزد.
🌷از شکل و هیئتش خوشم آمد به او سلام کردم و با او انس گرفتم. از جمله کلمات نوازش اثری که فرمود این بود که فرمود: ای سید، به زیارت جدّت آمدی، خوب کردی، بسیار کار خوبی نمودی، خوش به حال تو! ...
🌷 و از این گونه کلمات مکرر فرمود و پس از صحبت عرض کردم: اگر ممکن است به منزل ما تشریف بیاورید و صرف شام فرمایید. اجابت کرد. او را به منزل خود برده غذایی ساده که برای خود تهیه مینمودم حاضر کردم. چون سید مشغول خوردن شد در خجلت فرو رفتم که این غذا مناسب حال سید نبوده و عذر خواهی نمودم. پس از صرف غذا فرمود: الحال من از تو وعده شام فردا شب را میگیرم؛ باید فردا شب به مهمانی من بیایی و وعدهگاه من و تو در همین ساعت مثل امشب در همان جا از صحن مطهر. قبول کردم.
🌷چون فردا شب در همان وقت از حرم بیرون آمدم سید را همان جا یافتم که قدم میزد. مرا با خود از یکی از بابهای شریفه بیرون برد و پس از چند قدم داخل بازارچه دری پیدا شد آن را کوبید. جوانی آمد در را باز کرد. پلهای بود از پله بالا رفتیم اطاق مفصّل و مجلسی با فرشها و پردههای ملوکانه پیدا شد. در میان آن نشستیم. من از وضع آن مجلس و پذیرایی شب گذشته بر خجلتم افزوده شد. مؤلف گوید که: خاطرم نیست قبل از غذا آیا صرف میوه و یا چیز دیگر مثل آن نقل شده یا خیر؟
🌷به هر حال سید فرمود: آفتابه لگن بیاورید. آوردند آفتابه لگنی که به خوبی آن ندیده بودم. ...
پس فرمود: غذا بیاورید. آوردند غذایی که مثل آن نخورده بودم، و همه را از پشت پردهها حاضر میکردند. پس از صرف غذا من تصمیم گرفتم که وقت دیگر از سید دعوت کنم و غذایی که مناسب مقام او باشد به او بدهم،
🌷پس برخاسته از خدمتش مرخص شدم. چون صبح شد برای وعده خواهی در همان محل از خیابان رفته خانههایی دیدم که اصلاً و ابداً شبیه به آن خانه نبود. هر چه بالا و پایین را ملاحظه کردم آن را نیافتم آخرالأمر مجبور شدم که در یکی از آن خانهها را کوبیدم. آوازی ناشناس به گوشم رسید که: کیست؟ گفتم: منم سیّدی که اینجا تشریف داشته میخواهم ملاقات کنم. گفت این خانه فلان فَلاح [کشاورز] یا فلان حمال است مثلاً و این مطلبی که میگویی بسیار دور است از وضع ما. گفتم: در این نزدیکی خانه چنین سید یا فردی که احتمال آن باشد که چنین سیدی بر ایشان وارد باشد نیست؟ گفتند: خیر. و اصلاً و ابداً در آن حوالی خبری از آن خانه و آن سید به دست نیامد.
🌷مؤلف گوید که: بناء من در این کتاب به نوشتن حکایات اشخاص مجهول الحال نیست و لکن نوشتن این حکایت برای این بود که آن حاجی طبیب آن سید را به همان نشانهای که ذکر نمودم معرفی کرد و او را مورد اعتماد و وثوق خود میدانست و لکن کمال اعتبار به تحقیق از حال آن سید از تهران حاصل میشود.
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠
📚 ملاقات با امام زمان علیهالسّلام در کربلا، ص 88 الی 90؛ با محرمان راز: 50 و همان، ج 2، ص 307
👈 ادامه دارد....
#کانال_عصر_ظهور
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@amtewi
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
کانال ܫࡎـــܝ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐܝ
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #داستان_مهدوی ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه علیه قسمت 6⃣3⃣
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_مهدوی
✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه علیه
قسمت 7⃣3⃣
🌷 *تشرّف مشهدی امام غلی قفقازی*🌷
🌿 ... در مغازه کفاشیاش روی پوست تختی مینشست و هر چه به او پول میدادند، زیر آن پوست تخت میگذاشت و هر کسی هر وقت از او پول میخواست از زیر همان پوست تخت بر میداشت و به او میداد. دوستان روزهای مکرّر مواظب بودند که ببینند چقدر پول زیر پوست تخت میگذارد و چقدر بر میدارد و با کمال تعجّب دهها بار دیده بودند که نسبت پولی که از زیر پوست تخت بر میدارد با پولی که میگذارد، دهها برابر فاصله دارد، یعنی اگر در روز صد تومان میگذاشت، هزار تومان بر میداشت.
🌿یکی از دوستان وی میگفت: « یک روز که او برای کاری از مغازه بیرون رفته بود من زیر پوست تخت را نگاه کردم حتی یک ریال هم در آنجا نبود.»
🌿او مکرّر خدمت حضرت بقیّةاللّه (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) میرسید و مردم حکایات مفصّلی از ملاقاتهایش نقل میکنند که چون آنها مضبوط نبود من نتوانستم قضایای او را تفضیلاً بنویسم، ولی آن مقدار مسلّم است که او از کسانی است که زیاد خدمت آن حضرت رسیده و بهرههای فراوانی از آن وجود مقدّس برده است.
🌿یک روز مرحوم حاج ملّا آقاجان زنجانی رحمهاللّه علیه برای زیارت حضرت عبدالعظیم علیهالسّلام به شهر ری رفته بود، در راه، از جلوی مغازه او عبور میکند و میبیند که ناگاه ایشان از مغازه بیرون آمده و مرحوم حاج ملّا آقاجان را در آغوش میگیرد. مرحوم حاج ملّا آقاجان میپرسد: «تو که هستی؟»
ایشان میگوید: « دیوانه مولا حضرت بقیّه اللّه ارواحنافداه و بوی عطر محبوبم را از تو استشمام میکنم.»
مرحوم حاج ملّا آقاجان میفرماید: « درست است، دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید.»
🌿آنها از آنجا با یکدیگر انس گرفتند و ساعتها و روزها بعد از آن در خلوت در محبّت و معرفت و عشق و علاقه به حضرت ولیّ عصر (ارواحنافداه) نشستند و حرف زدند و به جملهٔ : «بیا سوته دلان گرد هم آییم» عمل کردند. خدا هر دوی آنها را رحمت کند.
🌿مرحوم مشهدی امام غلی در یکی از تشرّفات عرضه میدارد که: « اگر ظهور نزدیک نشده مرا از دنیا ببرید زیرا طاقت فراق را بیش از این ندارم.»
و لذا به او وعده داده میشود که: «ماه رمضان آینده از دنیا میروی.»
او با شنیدن این بشارت در مدت چند ماهی که تا ماه مبارک رمضان باقی بوده است، به دوستانش خبر فوتش را میدهد و لذا در نیمه ماه مبارک رمضان ۱۳۶۵ هجری قمری روح پاکش به عالم بالا پرواز میکند و در قبرستان سه دختران شهر ری مدفون میگردد، خدا او را رحمت کند.(1)
💐 *تشرّف جمعی از دوستان امام زمان علیهالسّلام در مسجد سهله*💐
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: ارواح مهربان، ص ۱۶۹ و ۱۷۰.
شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه
برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی
و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه میباشد.
📚:1- کتاب عنایات حضرت ولی عصر (عجلاللّه تعالی فرجه الشریف)، ص ۵۶.
👈 ادامه دارد....
#کانال_عصر_ظهور
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@amtewi
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
کانال ܫࡎـــܝ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐܝ
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #داستان_مهدوی ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه علیه قسمت 7⃣3⃣
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_مهدوی
✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه علیه
قسمت 8⃣3⃣
💐 *تشرّف جمعی از دوستان امام زمان علیهالسّلام در مسجد سهله*💐
🌿 یکی از شاگردان خاص مرحوم حاج ملّا آقاجان نقل میکند:
صبح روز سه شنبه اوّلی که با مرحوم حاج ملّا آقاجان در نجف اشرف برای زیارت عتبات عالیات بودیم، مرحوم حاج ملّا آقاجان به ما فرمود: «نماز و نهار را که خوردیم باید به کوفه برای زیارت حضرت مسلم و حضرت هانی و حضرت زکریّا و مسجد کوفه و مسجد زید و مسجد صعصعه و بیتوته امشب در مسجد سهله که انشاءاللّه برکات زیادی نصیبمان خواهد شد برویم و شاید به خدمت حضرت بقیةاللّه صلوات اللّه علیه هم مشرّف بشویم.» و ضمناً آهسته با خودش چیزی گفت که تنها من آن را شنیدم. میفرمود: «اگر من عصبانی نشوم.»
این جمله را میگفت و سرش را تکان میداد: «چرا عصبانی بشوم؟ نه، عصبانی نمیشوم، مگر خدا مرا به حال خودم وابگذارد.» و این آیه را تلاوت میکرد: *« وَ ما اُبَرّءُ نَفْسی اِنَّ النّفْسَ لَاَمّارَة بِالسَّوءِ اِلّا ما رَحِمَ رَبّي»* یعنی: من نگه دارنده نفس خودم نیستم! نفس، انسان را زیاد به بدی امر میکند، مگر آن که خدایم به من رحم کند.
🌿به هر حال، ظهر پس از نماز و نهار، با ماشین به کوفه رفتیم و در راه به زیارت حضرت کمیل بن زیاد و میثم تمار و مسجد حنانه مشرٌف شدیم. ساعت سه بعد از ظهر بود که وارد مسجد کوفه گردیدیم، که وقتی در مقامهای مسجد کوفه به اعمال مشغول شدیم، جوانی که در کربلاء کفّاشی داشت و چند روزی بود در مسجد کوفه به ریاضتی مشغول شده بود، از اطاق و خلوت خود بیرون آمد و به ما ملحق شد. من از او سؤال کردم: « شما در اینجا چه میکردید؟»
گفت: « به ریاضتی اشتغال داشتم که جزء شرائطش این بود که بیست و یک روز با کسی حرف نزدم و روزه باشم.»
گفتم: « آیا ریاضتت تمام شد؟»
گفت: « نه، ولی در این ساعت که در اطاق نشسته بودم و مشغول خواندن سوره حمد بودم ناگاه صدایی شنیدم که به من میگفت، آنچه میخواهی نزد این مرد است یعنی حاج ملّا آقاجان، لذا دست از او برنمیدارم تا به حاجتم برسم.»
گفتم: « حاجت تو چیست؟»
چیزی نگفت و سکوت کرد. ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: ارواح مهربان، ص ۱۷۰ و ۱۷۱.
شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه
برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی
و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه میباشد.
#کانال_عصر_ظهور
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@amtewi
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
کانال ܫࡎـــܝ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐܝ
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #داستان_مهدوی ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه علیه قسمت 8⃣3
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_مهدوی
✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه علیه
قسمت 9⃣3⃣
💐 *تشرّف جمعی از دوستان امام زمان علیهالسّلام در مسجد سهله*💐
🌿 ... گفتم: « حاجت تو چیست؟»
چیزی نگفت و سکوت کرد. بعدها معلوم شد حاجتش تشرّف به خدمت حضرت ولیّ عصر علیهالسّلام بوده است.
به هر حال دسته جمعی اعمال مسجد کوفه را انجام دادیم و بعد به زیارت حضرت مسلم رفتیم. در کنار حرم حضرت مسلم قبری بود که ایشان فرمودند: « فاتحهای هم برای مختار بخوانیم.» ما دانستیم که آن قبر مختار ثقفی است.
من از ایشان پرسیدم که : « مختار چطور آدمی بود؟»
فرمود: « چون در دل محبت بعضی از دشمنان حضرت فاطمه زهرا علیهاالسّلام را داشت طبق امر الهی روز قیامت او را به جهنم میبرند، ولی حضرت سیّدالشهداء علیهالسّلام به منظور قدردانی از خدماتش او را شفاعت میکند.»
🌿پس از آن به زیارت حضرت هانی بن عروه رفتیم. حاج ملّا آقاجان ما را در گوشهای نشاند و برای ما روضه خواند، توسّل خوبی شد، سپس به ما فرمود: « این حال و توجّه از حقیقت و معنویت حضرت هانی به ما رسید، از ایشان تشکّر کنید.»
پس از آن به طرف مسجد سهله حرکت کردیم، آن جوان در راه آنی مرحوم حاج ملا آقاجان را راحت نمیگذاشت و یکسره از او سؤالاتی درباره کمالات معنوی مینمود.
نزدیکی مسجد سهله، مسجد صعصعه و مسجد زید است و چون هنوز به غروب مقداری مانده بود، اعمال این دو مسجد را انجام دادیم، ولی در مسجد زید، وقتی حاج ملّا آقاجان با صدای بلند دعاء بعد از نماز را که دعاء فوقالعاده عجیبی است میخواند، نزدیک بود قالب تهی کند.
🌿الآن بعد از بیست و دو سال که از آن روز میگذرد، منظرهای از حال این مرد بزرگ به نظرم میآید که فریاد میکشید و این جملات دعاء را میخواند: ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: ارواح مهربان، ص ۱۷۱ و ۱۷۲.
شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه
برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی
و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه میباشد.
#کانال_عصر_ظهور
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@amtewi
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
کانال ܫࡎـــܝ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐܝ
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #داستان_مهدوی ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه علیه قسمت 9⃣3⃣
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_مهدوی
✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه علیه
قسمت 0⃣4⃣
💐 *تشرّف جمعی از دوستان امام زمان علیهالسّلام در مسجد سهله*💐
🌿... الآن بعد از بیست و دو سال که از آن روز میگذرد، منظرهای از حال این مرد بزرگ به نظرم میآید که فریاد میکشید و این جملات دعاء را میخواند:
*« اِلهی قَدْ مَدَّ اِلَیْکَ الْخاطيُّ الْمُذْنِبُ یَدَیْهِ بِحَسْنِ ظَنّهِ بِکَ.»*
*« اِلهی قَدْ جَلَسَ الْمُسیَيُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُقِرّاً لَکَ بِسُوءِ عَمَلِهِ وَ راجِیاً مِنْکَ الصَّفْحَ عَنْ زَلَلِهِ.»*
*« اِلهی قَدْ رَفَعَ اِلَیْکَ الظّالم کَفَّیْهِ راجِیاً لِما لَدَیْکَ، فَلا تُخَیّبْهُ بِرَحْمَتِکَ مَنْ فَضْلِکُ.»*
*« اِلهی قَدْ جَثَا الْعائِدُ اِلَی الْمَعاصی بَیْنَ یَدَیْکَ خائِفاً مِنْ یَوْم تَجْثُو فیهِ الْخلآئِقُ بَیْنَ یَدَیْکَ.»*
*« اِلهی جاءَکَ العَبْدُ الْخاطِيُ فَزِعاً مُشْفِقاً، وَ رَفَعَ اِلَیکَ طَرْفَهُ حَذِراً راجِیاً، وَ فاضَتْ عَبْرَتُهْ مُسْتَغْفِراً نادِماً.»*
🌿در اینجا فریادش بیشتر شد و گفت: *« وَ عِزَّتِکَ وَ جَلالِکَ ما اَرَدْتُ بِمَعْصِیَتی مُخالَفَتَکَ، وَ ما عَصَیْتُکَ اِذْ عَصَیْتُکَ وَ اَنَا بِکَ جاحِدُ، وَ لا لِعُقُوبَتِکَ مُتَعَرّض، وَ لا لِنَظَرِکَ مُسْتَخِفّ، وَ لکِنْ سَوَّلَتْ لی نَفْسی وَ اَعانَنی عَلی ذلِکَ شِقْوتی، وَ غَرَّنی سِتْرُکَ الْمُرْخی عَلَيَّ.»*
🌿و این جمله را با خضوع عجیبی، زیاد تکرار میکرد که: *« فَمِنَ الْآنَ مِنْ عَذابِکَ مَنْ یَسْتَنْقِذُنی، وَ بِحَبْلِ مَنْ اَعْتَصِمُ اِنْ قَطَعْتَ حَبْلَکَ عَنّی؟»*
🌿از اینجا به بعد آن چنان تغییر حال پیدا کرد و فریاد کشید که ما ترسیدیم قالب تهی کند و گفت: *« فَیا سَوْاتاه غَداً مِنَ الوُقُوفِ بَیْنَ یَدَیْکَ اِذا قیلَ لِلْمُخِفّینَ جُوزُوا وَ لِلْمُثْقِلینَ حُطّوُا اَفَمَعَ الْمُخِفّینَ اَجُوزُ اَمْ مَعَ الْمُقْلینَ اَحُطُّ؟»*
🌿سپس دست به محاسن گرفت و در حالی که به شدّت اشک از دیدگانش جاری بود عرض میکرد: *« وَیْلی، کُلَّما کَبُرَ سِنّی کَثُرَتْ ذُنُوبی، وَیْلی کُلَّما طالَ عُمْری کَثُرَتْ مَعاصِيَّ فَکَمْ اَتْوبُ وَ کَمْ اَعُودُ!»*
سپس به خود خطاب میکرد و به صورت خود میزد، مثل آنکه خود را تنبیه کند و میگفت: *« اَما آنَ لی اَنْ اَسْتَحِیيَ مِنْ رَبّی!»*
🌿در اینجا دستها را بلند کرد و با اشک جاری و ناله و فریاد گفت: *« اللّهمَّ بِحَقّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، اِغْفِر لی وَ ارْحَمْنی یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ وَ خَیْرَ الْغافِرینَ.»*
سپس صورتش را به خاک گذاشت و آنچنان گریه و ناله و خوف از خدا بر او مستولی شده بود که شانههایش تکان میخورد و میگفت: *« اِنْ کُنْتُ بِئْسَ الْعَبْدُ فَاَنْتَ نِعْمَ الرَّبُّ.»*
🌿در اینجا من زمین را دیدم که از اشک چشمش گل شده است.
و بعد طرف چپ صورت را به خاک گذارد و مانند زن بچه مرده میگریست و صدا میزد: *« عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ، فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ یا کَریمُ.»*
در اینجا دوباره سر به سجده گذارد و کلمه (العفو) را صد مرتبه تکرار کرد آن قدر گریه کرد تا به حال غشوه افتاد که ما با زحمات زیاد توانستیم او را به حال بیاوریم، پس از آن او را حرکت دادیم، اوّل مغرب تقریباً وارد مسجد سهله شدیم.
🌼 *اینجا خانه امام زمان علیهالسّلام است*🌼
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: ارواح مهربان، ص ۱۷۲ الی ۱۷۴.
شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه
برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی
و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه میباشد.
#کانال_عصر_ظهور
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@amtewi
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
کانال ܫࡎـــܝ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐܝ
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #داستان_مهدوی ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه علیه قسمت 0⃣4⃣
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_مهدوی
✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه علیه
قسمت 1⃣4⃣
🌼 *اینجا خانه امام زمان علیهالسّلام است*🌼
🌿 اینجا پایگاه حضرت حجة بن الحسن علیهالسّلام است.
اینجا میعادگاه عشّاق آن حضرت است. برای ما که در اوّلین مرتبه قدم در یک چنین مکان مقدّسی می گذاشتیم فوق العادگی عجیبی داشت، آن هم با آن برنامه مخصوصی که مرحوم حاج ملّا آقاجان داشت.
پس از خواندن نماز مغرب و عشاء و اعمال مسجد سهله، علاقهمندان به حضرت بقیّة اللّه الاعظم ارواحنافداه متوجّه شدند که امشب آقا مهمان دارند، لذا همه در اطاقی که از مسجد متعلّق به مرحوم آقای حاج شیخ جواد سهلاوی که یکی از بزرگان اهل معنی و ساکن منزلی در کنار مسجد سهله و متصدّی امور آن مسجد بود، جمع شدند و از حاج ملّا آقاجان دعوت کردند که در آنجا بیتوته کند تا از محضرش استفاده کنند، ایشان هم پذیرفت.
🌿شب عجیبی بود. مجمع فوقالعاده دیدنی بود. افراد نخبهای دور هم جمع شده بودند.
یکی از آنها سیّد بزرگواری بود از اهل مشهد که چهل شب چهارشنبه از کربلا به مسجد سهله مشرّف شده بود، شاید خدمت امام عصر علیهالسّلام برسد و آن شب چهارشنبه آخرش بود.
دیگری هم همان جوانی بود که ملحق شده بود، مدّتها ریاضت کشیده بود که خدمت حضرت بقیّة اللّه علیهالسّلام برسد و گمان میکرد امشب به مقصد میرسد.
🌿فرد دیگری بود که آن قدر پاک بود که هیچ تردیدی نداشت که امشب خدمت امام زمان علیهالسّلام میرسد.
آقا حاج شیخ جواد سهلاوی که خودش میزبان ما بود به قدری حال داشت که همه از توجّه او به مقام مقدّس حضرت ولیّ عصر علیهالسّلام به حال میآمدند.
سوز و گداز از حاج ملّا آقاجان آن چنان عجیب بود که مجلس را یکپارچه به سوی بزرگترین حقیقت و معنویت سوق میداد.
من هم که در آن موقع جوان نورسی بودم در گوشهای نشسته و ناظر جریانات بودم. ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: ارواح مهربان، ص ۱۷۴ و ۱۷۵.
شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه
برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی
و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه میباشد.
#کانال_عصر_ظهور
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@amtewi
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
کانال ܫࡎـــܝ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐܝ
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #داستان_مهدوی ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه علیه قسمت 1⃣4⃣
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_مهدوی
✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه علیه
قسمت 2⃣4⃣
🌼 *اینجا خانه امام زمان علیهالسّلام است*🌼
🌿 ... من هم که در آن موقع جوان نورسی بودم در گوشهای نشسته و ناظر جریانات بودم. همه افراد در فراق مولایشان اشک میریختند. زیارت آل یس و دعای توسّل خوانده شد. خلاصه این برنامه تا صبح ادامه داشت. نماز صبح را در مقام حضرت حجه بن الحسن علیهالسّلام که وسط مسجد است خواندیم، اما دوستی که شب چهارشنبه چهلمش را به پایان رسانده بود، فوق العاده ناراحت بود. زیرا حدود ده ماه از وطن و خانه دور شده بود و به عشق حضرت مهدی روحی له الفدا در غربت به سر میبرد، من بیشتر از همه با او بودم، زیرا میدانستم که محال است حضرت بقیة اللّه عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف این زحمت را بینتیجه بگذارد،
🌿حتّی از او سؤال کردم که: « در این مدت خدمت حضرت رسیدهای؟»
گفت: « چند دفعه خدمتشان مشرّف شدهام ولی در آن موقع نشناختهام، اما این ریاضت به خاطر این است که انشاءاللّه وقتی خدمتشان رسیدم، در همان موقع آقا را بشناسم.» لذا من همه جا با او بودم.
🌿صبح آن شب وقتی در مقام حضرت ولیّ عصر ارواحنافداه نماز میخواندم دیدم او با یک سنّی که دست بسته نماز میخواند دعوا میکند. از او سؤال کردم که: « چرا عصبانی شدهای؟»
اوّل گفت: « چرا او در مقام مولایم برخلاف دستور اسلام نماز میخواند؟» ولی فوراً اضافه کرد و گفت: « نزدیک است دیوانه شوم، چهل شب چهارشنبه، در مملکت غربت، دور از وطن، بدون هیچ فائدهای، آیا ممکن است!! شما جای من بودید چه میکردید؟»
گفتم: « جای تو نیستم و فقط یک شب انتظار کشیدهام، بیطاقت شدهام، حق داری.»
🌿اشکش جاری شد و سر به دیوار گذاشت و با صدای بلند مشغول گریه شد. زیر بغلش را گرفتم و به اطاق شیخ جواد سهلاوی که رفقا همه در آنجا برای صبحانه جمع بودند بردم.
حاج ملا آقاجان پشت به دیوار رو به در اطاق، مثل آن که انتظار کسی را میکشد مؤدب نشسته بود. ما هم گوشه اطاق نشستیم.
در این بین جوان طلبهای که لباس روحانیّت در برداشت، سیاه چهره و لاغر اندام بود، وارد اطاق شد، ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: ارواح مهربان، ص ۱۷۵ و ۱۷۶.
شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمهاللّه
برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی
و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه میباشد.
#کانال_عصر_ظهور
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@amtewi
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_مهدوی
🌿سید عبدالکریم کفاش شخصی بود که مورد عنایت ویژه امام زمان (عجل الله فرجه) قرار داشت و حضرت دائماً به او سر می زدند. روزی حضرت به حجره کفاشی او تشریف آوردند در حالی که او مشغول کفاشی بود. پس از دقایقی حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم، کفش من نیاز به تعمیر دارد ، برایم پینه می زنی؟
⚡️سید عرض کرد: آقاجان به صاحب این کفش که مشغول تعمیر آن هستم قول داده ام کفش را برایش حاضر کنم، البته اگر شما امر بفرمائید چون امر شما از هر امری واجب تر است، آن را کنار می گذارم و کفش شما را تعمیر می کنم. حضرت چیزی نگفتند و سید مشغول کارش شد
پس از دقایقی مجدداً حضرت فرمودند: «
🌿سید عبدالکریم! کفش من نیاز به تعمیر دارد، برایم پینه می زنی!؟»
⚡️سید کفشی را که در دست داشت کنار گذاشت، بلند شد و دستانش را دور کمر مبارک حضرت حلقه زد و به مزاح گفت : قربانت گردم اگر یک بار دیگر بفرمایید "کفش مرا پینه می زنی" داد و فریاد می کنم آی مردم آن امام زمانی که دنبالش می گردید، پیش من است، بیایید زیارتش کنید
🌿حضرت لبخند زدند و فرمودند: «خواستیم امتحانت کنیم تا معلوم شود نسبت به قولی که داده ای چقدر مقید هستی.»
📚(کتاب روزنه هایی از عالم غیب؛ آیت الله سید محسن خرازی)
👈 ادامه دارد....
#کانال_عصر_ظهور
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@amtewi
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼