❄️#شعر شب یلدا❄️
چه خوبه شب یلدا
شبی بلند و زیبا
کنیم یاد خدا را
بخونیم این دعا را
خدای مهربونم
تو که یلدا میاری
برف و سرما میاری
بعد برف و زمستون
گل به صحرا میاری
بیار امسال برامون
مهدی صاحب زمون
انار دونه دونه
آقا چه مهربونه
هر آدمی تو دنیا
اینو باید بدونه
هر جایی که باشه
آقا به یادشونه
🌸 #شعر
"قسم به حضرت زهرا ظهور نزدیک است..."
ز کوچههای دل ما عبور نزدیک است
قسم به حضرت زهرا ظهور نزدیک است
خدا کند که من از یاوران او باشم
که راه آمدنش گر چه دور نزدیک است
قسم به حضرت زهرای مرضیه دیگر
به کوچههای مدینه حضور نزدیک است
به یمن مقدم مهدی سلالهی زهرا
شود زمین و زمان پر ز نور نزدیک است
خدا کند که بیاید، تا نمردم من
که لحظههای شب عشق و شور نزدیک است
زمان آمدنش تا زمین کرببلا
و انتقام سر در تنور نزدیک است
خدا کند که بسازد بقیع خاکی را
که زنده گشتن اهل قبور نزدیک است
قسم به خون شهیدان و خون پاک حسین
قسم به حضرت آقا ظهور نزدیک است
#شاعر : #رضا_باقریان
#رسانه_باشید
#وارث
#شعر
🏴 وفات حضرت زینب سلام الله علیها
لحظه ها لحظه های آخر بود
آخرین ناله های خواهر بود
خواهری که میان بستر بود
خنجری خشک و دیده ای تر بود
چقدر سینه اش مکدر بود
دستش رو به قبله تا کرده
روی خود را به کربلا کرده
مجلس روضه را بپا کرده
باز هم یاد درد ها کرده
یاد باغ گلی که پرپر بود
پلکهایش کمی تکان دارد
رعشه ای بین بازوان دارد
پوست نیروی استخوان دارد
یادگاری ز خیزران دارد
چشم از صبح خیره بر در بود
تا علی اکبرش اذان ندهد
سروِ قدش تا نشان ندهد
تا علمدار سایبان ندهد
تا حسینش ندیده جان ندهد
انتظارش چه گریه آور بود
زیر این آفتاب می سوزد
تنش از التهاب میسوزد
یاد عباس و آب میسوزد
مثل روی رباب میسوزد
یاد لبهای خشک اصغر بود
میزند شعله مرثیه خوانیش
زنده ماندن شده پشیمانیش
مانده زخمی به روی پیشانیش
آه از روز کوچه گردانیش
چقدر در مدینه بهتر بود
سه برادر گرفته هر سورا
و علی هم گرفته بازو را
دور تا دور قد بانو را
تا نبینند چادر او را
آه از آن دم که پیش اکبر بود
ناگهان یک سپاه خندیدند
بر زنی بی پناه خندیدند
او که شد تکیه گاه خدیدند
مردمی با نگاه خندیدند
بعد از آن نوبت برادر بود
آن همه ازدهام یادش هست
جمع کوفیُ شام یادش هست
چشمهای حرام یادش هست
حال و روز امام یادش هست
چشمها روی چند دختر بود
یک طرف دختری که رفته از حال
یک طرف تل خاک در گودال
زیر پای جماعتی خوشحال
یک تن افتاده تا شود پامال
باز دعوا میان لشکر بود
جان او تا ز صدر زین افتاد
خیمه ای شعله ور زمین افتاد
نقش یک ضربه بر جبین افتاد
گیسویی دست آن و این افتاد
حرمله هم جلوتر رفت
یک نفر گوئیا سر آورده
زیر یک شال خنجر آورده
عرق شمر را در آورده
وای سر روی دست مادر بود
💟
عبدالحسین شفیع پور لعنت_بنام_فاصله_که_بین_ما_قدم_گذاشت.mp3
زمان:
حجم:
6.97M
💔لعنت بنام فاصله که بین ما قدم گذاشت💔
💠 #شعر احساسی و زیبا
در فراق امام زمان(عج)
🔰خصوصا اونجایی که میگه:
💠تو رو قسم به مادرت، بشکن طلسم دوریو...
🎤 #شاعر و مداح:
#کربلایی عبدالحسین شفیع پور
➰✨➰✨➰✨➰
#کانال_عصر_ظهور
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@amtewi
عبدالحسین شفیع پور لعنت_بنام_فاصله_که_بین_ما_قدم_گذاشت.mp3
زمان:
حجم:
6.97M
💔لعنت بنام فاصله که بین ما قدم گذاشت💔
💠 #شعر احساسی و زیبا
در فراق امام زمان(عج)
🔰خصوصا اونجایی که میگه:
💠تو رو قسم به مادرت، بشکن طلسم دوریو...
🎤 #شاعر و مداح:
#کربلایی عبدالحسین شفیع پور
➰✨➰✨➰✨➰
#کانال_عصر_ظهور
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@amtewi
چند روزی مانده به اربعین و چقدر جالب است!
اینکه در ایران نفس میکشم و دلم مشایّه است!
#اربعین
#شعر
✍ مـیخ مِدیا
🌸⃟🌷🕊🖤჻ᭂ࿐✰🏴
#کانال_عصر_ظهور
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@amtewi
[#ڪپے باذکࢪصلوات=✓]
با دستِ بسته است ولی دستبسته نیست
زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست
هرچند سر به زیر... ولی سرفراز بود
زینب قیام كرده چون از پا نشسته نیست
زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست
او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست
رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم
داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست
حتی اگر به صورت او سنگ میخورد
او زینب است، معجرش از هم گسسته نیست
#مجید_تال #شعر #حضرت_زینب
اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀•❀🌼🌤️💚❀•❀⊱━━╮
@amtewi
╰━━⊰❀•❀💎🌤️🤍❀•❀⊱━━╯