🔴 حوادث قبل از خروج #سفیانی
ترجمه:
هرگاه سودان براي دست يافتن به عرب حركت كرد و در زمين اردن، در اين موقع، سفياني قيام ميكند و در حالي كه سيصد و شصت هزار سوار در اختيار او هست، ميآيد تا به شهر شام ميرسد و در بين راه تمام شهرها با او بيعت ميكنند، از جمله سي هزار تن از طايفه كلب با او بيعت مينمايند.
پس، سفياني لشكري به عراق ميفرستد و در زوراء (ظاهرا بغداد باشد) صد هزار تن از جمعيت آن شهر را ميكشد. آنگاه از آنجا به سمت كوفه ميرود و كوفه را خراب ميكند. در اين موقع، پرچمهايي از مشرق حركت ميكنند و رهبري آنها را مردي به نام شعيب بن صالح به عهده دارد كه با سفياني درگيري پيدا ميكند و اسراي كوفه را نجات ميدهد.
بعد از اين جريان، لشكر ديگري از جانب سفياني به سمت مدينه حركت ميكند و سه روز آنجا را مورد تعدي و تجاوز قرار ميدهد.
آنگاه به سمت مكه حركت ميكنند تا اينكه به سرزمين بيداء ميرسند. جبرئيل عليه السّلام از طرف خداوند ماءموريت پيدا ميكند و با اشاره به زمين، تمام اين جمعيت را فرو ميبرد مگر دو نفر كه خودشان را به سفياني ميرسانند و او را از هلاكت لشكريانش آگاه ميسازند.
مقارن اين وضع، عده اي از قريش به قسطنطنيه ميگريزند و سفياني از پادشاه روم ميخواهد كه آنها را تسليم وي كند. او هم اين كار را ميكند و پناهندگان را تسليم سفياني مينمايد و او همه آنها را در ابتداي شهر در دمشق گردن ميزند.
حذيفه گفت: سرانجام كار به جايي ميرسد كه زنها در مسجد جامع دمشق حركت ميكنند و محافلي تشكيل ميدهند و در حالي كه سفياني در محراب نشسته است بعضي از زنان در دامن او مينشينند. در اين موقع، يك نفر بلند ميشود و فرياد ميزند: اي مردم! اين عمل حرام است، مگر كافر شده ايد؟ به امر سفياني گردنش را ميزنند و هر كسي كه متابعت از اين شخص بكند او را ميكشند. پس، در اين موقع منادي از آسمان فرياد ميزند: اي مردم روي زمين! خداوند به زندگي ستمكاران خاتمه داد و منافقان و پيروان آنها از بين رفتند (حكومت باطل و اهل آن واژگون شد). خداوند براي شما فرمانروايي از آل محمد صلي الله عليه و آله معين فرموده كه در مكه است. بشتابيد و از دستورهايش پيروي كنيد و نامش مهدي است.
حذيفه گويد: عمر بن حصين برخاست و عرض كرد: يا رسول الله! مشخصات او را براي ما بيان فرماييد تا او را بشناسيم.
حضرت فرمودند: او مردي از فرزندان من است كه از نظر جسم و قواي جسماني مانند اسرائيليان است. دو عباي سفيد پوشيده است، صورتش مانند ستاره درخشان ميدرخشد، در طرف راست صورتش خالي سياه است و از لحاظ سن به مرد چهل ساله اي ميماند. مرداني از شام به نام ابدال و پيروانشان و نيز نجبا و ياران آنها از مصر و جمعيتي از مشرق حركت ميكنند تا اينكه به مكه معظمه ميرسند و در بين ركن و مقام با آن حضرت بيعت ميكنند. در اين موقع، مهدي ما به طرف شام حركت ميكند در حالتي كه جبرئيل عليه السّلام پيشاپيش او و ميكائيل به دنبال او در حركت اند. موجودات آسمان و زمين - اعم از حيوانات دريايي، پرندگان و چرندگان - از حكومت و قيام او خوشحال هستند. در دولت او نهرهاي آب زياد ميشود و زمين بركات خود را مضاعف ميكند و تمام گنجهاي نهفته آشكار ميگردد.
او با لشكريانش به شام ميرسند و سفياني را در زير درختي كه شاخههاي آن به طرف درياچه طبريه است سر ميبرند و طايفه بني كلب را ميكشند.
حذيفه گويد: حضرت رسول صلي الله عليه و آله فرمودند: چه روز بدي است روز كلب. حذيفه عرض كرد: يا رسول الله! چگونه ميشود با آنها جنگيد و حال آنكه آنها مسلمان اند؟ پيامبر فرمود: اينها در آن روز مرتد هستند و گمان ميكنند مشروبات الكلي حلال است و نماز نمي خوانند.
📚منبع :کتاب نشانه های یار و چکامه انتظار / ص 200 الی 205
#مقدمات_خروج_سفیانی
┏━━━🍃━━━┓
⠀ @amtewi
┗━━━🍃━━━┛