زیرزمین
کاش برمیگشتم به سال پیش وقتی هنوز آدمایی داشتم که براشون یادگاری بزارم
اما اون سال پر بود از حسادت
بین اما و اگرهای زندگیمون چقدر لبخند هست که یادمون رفته.
من همیشه از تغییر بدم میومد، اما حالا که فکر میکنم ته ته هر تغییر بزرگی یه تغیر کوچیکیم هست که کاملا در تضاد همن.
هیچ تصویری از گذشته عین گذشته نیست. همهی مردم با فکر کردن به گذشته، گذشتههای یه اکنون آمده رو تغییر میدن، اما این تغییر به دو صورته، چون که مردم از اساس به دو بخش تقسیم میشن.
گروه اول، موقع فکر کردن به گذشته، لحظهها رو شناسایی میکنن، دوباره پیداشون میکنن و با تکیه به اراده و تجربهها و شناخت خودشون، گذشتهشون تغییر میدن و برای خودشون مطلوب و لذتبخش میکنن، یعنی مثلا میگن "ای کاش اینطوری شده بود".
در این صورت بدون اینکه خودشونو گول بزنن، گذشته رو نوسازی میکنن و خوب میدونن که گذشته اون طوری که الان دارن بازسازیش میکنن نیست، یعنی واقعیتها رو واقعبینانه و درست حس میکنن، اما با کمک رویا و آرزو گذشته رو دستکاری میکنن، بنابراین در ذهن این افراد گذشته به دو صورت رخ میده: یکی اونطور که اتفاق افتاده و دو اینکه ای کاش اینطور میشد؛ و این مثل حرکت صیادیه که به شکار بزرگی رفته، تیر انداخته، خطا کرده و شکار رو فراری داده.
اما گروه دوم برخلاف گروه اول وقتی میخوان به گذشتههاشون سفر کنن تصاویری که دوست ندارن رو به کلی حذف میکنن و تصاویری که فقط دلخواهشونه رو به جای اونا میزان. برای اونا فقط یک گذشته وجود داره و اون گونهای رویایی و عالی ولی سرشار از کذب محضه.
بیشتر ما یواش یواش از شکل اول دور میشیم و به شکل دوم نزدیک میشیم چون که زندگی کردن رویایی با شکل دوم خیلی لذتبخشتره و در عین حال، ساییدگی حافظه و تداخل تصاویر را رو بر اینکه ما دقیقاً اون دو تصویر واقعی و خیالی رو در کنار هم تفکیک شده نگه داریم میبنده؛ البته باز هم مرزهای بین دو گروه محکم میمونه؛ یعنی گروه دوم وقتی در گذشتهها سیر میکنه اشکال واقعی رو جاهلانه و بیمارانه به کلی حذف میکنه؛ مثل تختهای که روش چیزی بنویسیم و بعد پاکش کنیم و نوشته رو به کل از یاد ببریم.
گروه دوم اصولاً شکل واقعی اتفاقات و حوادث نامطلوب رو باور نمیکنه و مطمئنه که گذشته فقط و فقط همونطوری اتفاق افتاده که به صورت توهم تصور میکنن. افراد این گروه اگر نتونن در مباحثهای از پس حریف بر بیان در وهم خودشون از پس حریف بر میان و صحنه رو طوری بازسازی میکنن که غلبه بر حریف کاملاً محتوم باشه. ذهن افراد این گروه بهشون دروغ میگه و اونا هم ناچار به بقیهی مردم دروغ میگن و وهمِ خلاف، شایعِ مقبول میشه و اَحلام جای اَعمال رو میگیره.
فرق گروه دوم با گروه اول در همان "ای کاش"عه و میل هوشیارانه به جبران، و همین ای "کاش"عه که راه به کنار اِصلاح میبره و رستگاری و بلوغ فکر؛ و فرقه بین "حسرت" و "میلِ به جبران" چون که میل به جبران، قرینِ توبهست و توبه بازسازیِ روحه در محضر حق.