#فتنه در گفتار
🔍
کسی را گفتند: «از چه در فلان کشمکش نظر آشکار نکردی؟»
گفت: «شما نظر مرا نمیستانید، که نه وفاقم گرهی از کار شما بگشاید و نه خلافم شکنجی در کار شما اندازد. شما را خیال آسوده بها دارد که من نیز در همان شعله بدمم که شما افروختهاید؛ حال آنکه اسب فهمم از این فتنه میرمد و رأیم رو به سوی دیگری دارد، و البته شما را تحمل دیدن و شنیدنش نباشد. پس من قدر خویش بشناسم و شما را با قدرتتان واگذارم. شما نیز بیقدری مرا غنیمت شمارید و با خفیهام تنها گذارید. که شکرسخن شیراز سروده:
نه هر سخن که برآید بگوید اهلِ شناخت
به سِرِّ شاه، سَرِ خویشتن نشاید باخت».
#العلم_سلطان
#سعدی_شیرازی
#تقیه
روی دلی چو غنچه ز بلبل ندیدهام
نقش مراد از آینهی گل ندیدهام
آن صید تشنهام که در این دشت آتشین
آبی بهغیر تیغ تغافل ندیدهام
در باغ اگر چه چشم چو شبنم گشودهام
از شرم عندلیب رخ گل ندیدهام
زان زنده ماندهام که هنوز از حجاب عشق
رخسار یار را به تأمل ندیدهام
مرد مصاف در همه جا یافت میشود
در هیچ عرصه مرد تحمل ندیدهام
با خصم در مقام تلافی از آن نیام
کز تیغ انتقام تعلل ندیدهام
قانع به بوی پیرهن از وصل گل شده است
عاشق به سیرْچشمیِ بلبل ندیدهام
دوری ز یار -صائب!- و خامش نشستهای
عاشق به این شکیب و تحمل ندیدهام
#صائب
بیت پنجم: شعر مناسب تقیه
#تقیه