هدایت شده از هزار و نهصد و شصت و یک
.
این پیام رو فوروارد کنید تا بهتون بگم
اگه یه فکت بودید، چه فکتی بودین، اوکی؟ #فور
قهوه مینوشم
که با تلخی فراموشم شوی؛
لعنتی..!
قهوه، چقدر همرنگ چشمانت شده...
دیوار مست و پنجره مست و اطاق مست!
این چندمین شب است که خوابم نبرده است
رویای « تو » مقابل « من » گیج و خط خطی
در جیغ جیغ گردش خفاشه ای پـست
رویای « من » مقابل « تو » تو که نیستی!
[ دکتر بلند شد...و مرا روی تخت بست ]
دارم یواش واش...که از هوش می رَ...رَ...
پیچیده توی جمجمه ام هی صدای دست
هی دست، دست می کنی و من که مرده ام
مردی که نیست خسته شده از هرآنچه هست!
یا علم یا که عقل...و یا یک خدای خوب...
« باید چه کار کرد تو را هیچ چی پرست؟! »
من از...کمک!...همیشه...کمک!...خسته تر...کمک!
[ مامان یواش آمد و پهلوی من نشست ]
« با احتیاط حمل شود که شکستنیـ ... »
یکهو جیرینگ! بغض کسی در گلو شکست!
گفت ؛
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد!
ولی نمیدانست،
که جان من بیمار است.
محمدجوادمحمودی
هیچچیز،
هیچوقت در هیچ کجای جهان
سر جایی که باید، نیست.
اسمهایی را در لیستهای خداحافظی دیدیم
که هنوز به حد کافی سلام نکرده بودند
و اسمهایی را در صفحه بیزاری
که هنوز عاشقشان بودیم!
" حین یقول
العاشق لمعشوقته:
«انی أعبدک»
فإنّه یؤکد [دون أن یدری]
أن الحب دیانة ثانیة... "
وقتی عاشق به معشوق میگوید:
«تو را میپرستم»
[بیآنکه بداند] تصدیق میکندعشق، دین دوم است!
نسبتِ عشقبه من نسبت جان است به تَن
تو بگو ؛ من به تو مشتاق ترم یا تو به من ؟:))
هدایت شده از منِ درون
آرتا واقعاً ثابت كرد كه ميتونى كل زندگيتو با دوس دخترت بريزى تو اينستا ولى همچنان خيانت هم بكنى.