یه موضوع جالبی هست توی زندگی هامون به اسم "امتحانات لحظه ای" بدون هیچ آمادگی،
هیچ برنامه ریزی و هیچ اراده ای از طرف ما،
خدا یه امتحان میزاره سر راهمون!
طوری که فقط چند ثانیه یا نهایتا چند دقیقه فرصت تصمیم گیری داری!
- اندک سخن -
یه موضوع جالبی هست توی زندگی هامون به اسم "امتحانات لحظه ای" بدون هیچ آمادگی، هیچ برنامه ریزی و هیچ
حالا اتفاقی که میوفته چیه
معمولا(چیزی که من دیدم) بزرگترین صعود ها و بزرگترین سقوط ها دقیقا توی همان امتحانات لحظه ایه!
هرکس هم به نوعی و با توجه به نقطه ضعف و نیازش!!
- اندک سخن -
حالا اتفاقی که میوفته چیه معمولا(چیزی که من دیدم) بزرگترین صعود ها و بزرگترین سقوط ها دقیقا توی هم
توی زندگی بزرگان معمولا این مطلب زیاد دیده میشه...
یکی در لحظه امر پدرش رو اطاعت میکنه، یکی در لحظه یه گناه بزرگ و سخت رو انجام نمیده، یکی اونجایی که خودش گرسنه هست و نیازمنده غذاش رو میده به یه نیازمند یا یه حیوان و...
- اندک سخن -
توی زندگی بزرگان معمولا این مطلب زیاد دیده میشه... یکی در لحظه امر پدرش رو اطاعت میکنه، یکی در لحظ
حالا خلاصه حرفم چیه؟!
امتحانات لحظه ای رو دست کم نگیریم!
گاهی وقتا یک نگاه حرام(برای مثال) طوری زمینمون میزنه ک خیییلی باید تاوان بلند شدنش رو بدیم و گاهی یک دوری از گناه در لحظه میتونه چنان اجر و پاداشی بده که رَه صد ساله رو یک شبه طِی کنیم...
شاید زدن بعضی حرفا برای ما راحت باشه یا شاید حق هم با ما باشه، اما گاهی وقتا باید سکوت کنیم، حتی اگر حرف برای گفتن داریم...
گاهی یه جمله کوتاه و ساده میتونه خواب رو از یه نفر بگیره یا تا مدت های درگیرش کنه!!
مراقب حرف زدنمون باشیم, هر حرفی رو که میزنیم غیر از گوش یه دل هم میشنوه!!
#تلنگر | #بدون_تعارف
•
@andak_sokhan
- اندک سخن -
درجه کمال انسان به اندازه مقاومتی است که در برابر خواسته های نفسانی دارد! شهید چمران #شهیدانه | #بد
همنشینی با نیکان، نیکی میآورد،
مثل باد که چون بر بوی خوش گذرد،
با خود بوی خوش میآورد.
امیرالمؤمنين امام علی(ع)
#حدیث
•
@andak_sokhan
چرا گاهی وقتا فکر میکنیم یه چیزی هستیم؟!
هیچی نیستیم، هیچی دست خودمون نیست،
هیچ کاره ای نیستیم تو این دنیا...
واقعا هیچِ هیچِ هیچ!!
#تلنگر | #بدون_تعارف
•
@andak_sokhan
- اندک سخن -
چرا گاهی وقتا فکر میکنیم یه چیزی هستیم؟! هیچی نیستیم، هیچی دست خودمون نیست، هیچ کاره ای نیستیم تو ا
یکی از فامیل هامون چند سال پیش توی تصادف به سرش ضربه خورد و بعد از اون راه رفتن، حرف زدن و ذهنش خیلی مشکل پیدا کرد طوری که کارهای شخصیش رو هم پدر مادرش انجام میدن...
این بنده خدا وقتی تو مهمونی یا جایی کسی رو میبینه که آشنا باشه، صداش میزنه که بره پیشش، اسمشو میپرسه و دائم یه سری حرفارو تکرار میکنه، طوری که خیلی وقت طرف مقابل رو میگیره...
- اندک سخن -
یکی از فامیل هامون چند سال پیش توی تصادف به سرش ضربه خورد و بعد از اون راه رفتن، حرف زدن و ذهنش خی
چند روز پیش جایی بودیم از پدرم سراغ منو گرفت، به پدرم گفتم نگین منم اومد(جایی بودم که من رو نمیدید) چون حوصله شنیدن حرفای تکراری نداشتم!
یه بزرگتر اونجا بود گفت چیه؟!
فکر کردی کی هستی؟!
این علی(همون بنده خدا که تصادف کرده) به اندازه چندین نفر هوش و استعداد داشت
بدن قوی داشت، داشتیم براش میرفتیم خواستگاری و... ، اینطوری نبینش که زمین گیر شده؛ یه وقتی کسی بود برا خودش!!
مغرور نشو و تکبر نکن و فکر نکن کسی هستی!
یه لحظه هنگ کردم...
راست میگفت علی خیلی باهوش بود، معدل کنکورش عالی شد و دانشجوی نمونه بود
اتفاقا تو مسیر دانشگاه تصادف کرد...
حالا اینطور شده بود...