🌸 اندکی تامل 🌸
#پارت_40 بعد از حدود ربع ساعت اتوبوس چالوس اومد و زهرا از داخلش پیاده شد،این طرف اون طرف دنبال من
#پارت_41
درگیر درس و کارام شده بودم هر روز دانشگاه خونه و بعضی مواقع بیرون،کلا کارم همین شده بود تا موقعی که تو دانشگاه علی بهم گفت:
_دیگه نیومدی بریم خونه فقرا
_درگیر درس و کارام شدم
_تو که اینطور نبودی،کمک به فقرا شده بود یکی از کارای اصلیت،حالا هیچ
راست میگفت خودم حواسم نبود که دیگه سراغی از فقرا نگرفتم و کاری براشون انجام ندادم،با یادآوری خاطرات خوشم که کمکشون میکردم دلم ریخت
بعد از چند لحظه سکوت رو به علی گفتم:
_کی میخوای بری،باهم بریم
_عصر میرم،ساعت۳
_باشه پس بیا دنبالم
بعد از دانشگاه رفتم سراغ درسم که شب بتونستم راحت استراحت کنم
طبق قرارمون ساعت ۳ بود که علی اومد دنبالم
خواستم برم که زهرا صدام کرد:
_امین کجا میری؟
_یه کاری دارم ،شب میام
تاحالا نبود که چیزی رو ازش پنهان کنم و توقع نداشت:
_این کار چیه که بهم نمیگی؟!
_با علی یه کاری داریم میخوام برم شاید بعدا برات گفتم
_باشه هرطور راحتی ولی بعدا حتما باید بهم بگی
_باشه،خدافظ
رفتم کنار علی نشستم و اونم شروع به حرکت کرد،رفتیم سراغ خونه ها و گفتم میخوام خودم همشو بهشون بدم،این چند وقت نبودم
به اولین خونه رسیدیم و وسایل رو تحویل دادیم،اونا هم از دیدن من خیلی خوشحال شدن و پرسیدن برا چی چند روزی نبودم،نمیدونستم چی جوابشونو بدم و فقط میتونستم عذر خواهی کنم
همینطور تا شب چندین خونه رو دادیم و علی گفت یه خونه دیگه مونده،با هم رفتیم جلو یه خونه بسیییییییار قدیمی وایساد در اومدم در زدم،پیر زنی اومد درو باز کرد سلام و علیکی کردیم و از دیدن من خیلی خوشحال شده بود
براش وسایل رو بردم تو خونه ولی عکسی که تو دیوار دیدم باعث شد سر جام وایسم،عکس یه آخوند با عمامه سیاه بود
تعجب کرده بودم از اینکه یه آخوند مگه میتونه فقیر باشه این اندازه که هیچ چیزی نداشته باشه،رو به پیرزن گفتم ایشون کی هستن
و جواب داد:
_همسرمه که چندین سال پیش مریض شد و فوت کرد،بچه ای چیزی هم ندارم
خیلی دلم براشون سوخت،خونه ای که از ابتدایی ترین امکانات برخور دار نبود و این پیر زن پول یارانه و کمیتشو میداد برا کرایه اش و دیگه هیچ نداشت،
سقفش کاه گلی بود،هر دیوار ترک های با عرض یه سانت داخلشون بود،جای شیشه ها کارتن بود....
اومدم بیرون و سوار ماشین شدم،خیلی ناراحت بودم و رو به علی گفتم،این خونه یه آخونده و اینقد فقیره،یعنی آخوندا فقیر هم بینشون هست!اونم اینجوری
ادامه دارد....
✍ط،تقوی
@andaki_tamol
🚩 تصویب نشدن کنوانسیون #پالرمو در ایران خشم وزیر خارجه #آمریکا را برانگیخت
🔹توئیت پمپئو: اگر ایران در زمینه مبارزه با تأمین مالی #تروریسم و پایبندی به استانداردهای جهانی مبارزه با #پولشویی و تأمین مالی تروریسم جدیت داشت، کنوانسیون پالرمو و کنوانسیون مقابله با تأمین مالی تروریسم را فوری تصویب میکرد!
@andaki_tamol
‼️ چرا از نظر روحانی مجلس بدون نظارت شورای نگهبان بهترین است؟
🔹روحانی : «بهترین مجلس در طول تاریخ انقلاب اسلامی، #مجلس_اول بود که در آن مجلس، نظارت به این شکل وجود نداشت...»
🔺 چون آدمهای متقلب میتوانستند مدرک خود را دکترا جا بزنند و مثل دوره سوم #شورای_نگهبانی نبود که معلوم شود مدرک واقعی آنها فوق لیسانس بوده است!
@andaki_tamol
»
📜 #حــدیثامـــروز
❤️قال امام سجّاد عليه السلام:
#گناهانى كه از #استجابت_دعا #جلوگيرى_مى كنند عبارتند از:
بد نيّتى ، خبث باطن، دورويى با برادران، باور نداشتن به اجابت دعا، به تأخير انداختن نمازهاى واجب تا آن كه وقتشان بگذرد، تقرّب نجستن به خداوند عزّ و جلّ با نيكوكارى و صدقه، بدزبانى و زشت گويى.
📚ميزان الحكمه جلد4 صفحه287
👇👇
@andaki_tamol
#سواد_زندگی
هیچوقت ﻭﺍﺭﺩ ﮔﺬﺷﺘﻪ
ﻫﻴﭻ آدمى ﻧﺸﻮیم
ﻭ ﺯﻳﺮ ﻭ ﺭﻭﺵ نکنیم
حتى ﻋﺰﻳﺰﺗﺮینمان!
ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﻫﻢ که ﺑﻴﻞ ﺑﺰنیم
ﺣﺪﺍﻗﻞ ﻳﻪ کرم ﺗﻮﺵ ﭘﻴﺪﺍ میکنیم
ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ کسی ﺣﺴﺎﺩﺕ نکنیم
ﺑﺨﺎﻃﺮ نعمتی که خدا به اﻭ ﺩﺍﺩﻩ...
زیرا ما نمیدانیم
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﻪ چیزی ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﻭ غمگین ﻣﺒﺎشیم
ﻭقتی ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ چیزی ﺭﺍ ﺍﺯ ما ﮔﺮﻓﺖ
ﺯيرا ما نمیدانیم
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﻪ چيزى ﺭﺍ
ﻋﻮﺽ ﺁﻥ ﺑﻪ ما ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ.
پس همیشه شاکر ﺑﺎشیم ...
@andaki_tamol
••♥️••
ابوترابراگفتنـــــد: ↓
•|یاعلۍمافَعَݪتحتّۍتَصیرَعَلیاً|•
چهڪردهایڪه«علۍ»شدۍ؟
حضرتفرموند: ↓
•|انۍڪنتُبَوّابالَقَلۍ|•
نگهـــباندلمبودم
#نگهباندلتونباشید
•••
#ڪانال_اندکی_تامل
@andaki_tamol