6.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرگذشت شهید محمدعلی پورعلی معروف به ممدلی طلا
خدایا میشه مارا هم بخری و مارا هم منقلب کنی .
شادی روح این شهید عزیز صلوات .
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 میتوانی ببخشی؟!
✏️ آن کسانی که اهل دنیا و خسّت هستند
خوب احساس میکنند.
چرا؟ چون مبنای اینها این است که
آمدند تا جمع کنند.
یک موقع ما آمدهایم تا یک چیزی را جمع کنیم
یک موقع آمدهایم این نعمتهایی که
در وجود ما است و به ما دادهاند را خرج کنیم.
مشکل ما این است که...
🌐 سایت استاد علی صفایی حائری
#تربیت
▫️ #عین_صاد | عضو شوید👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2964258817C4593522bca
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
️ انصارلله یمن لحظه شلیک موشک هایپرسونیک به سوی اسرائیل را منتشر کردند.
هدایت شده از رحا مدیا
8.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوابی که مادر شهید آرمان علیوردی برای رهبر انقلاب تعریف کرد!
#کلیپ
🌐 رسانه حوزه انقلابی (رحامدیا)
🆔 @rahamedia
هدایت شده از 🌸🕊شمیم یاس 🕊🌸
17.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید و لذت ببرید👆
😂😂
شمیم یاس ᬷ࿐ྀུ❀❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه به امام زمان عج نزدیک شویم
دقیقا یک روز بعد از نشست خبری تعطیلیان که گفت با امریکا برادریم پیجر های ساخت شرکت امریکایی موتورولا تو لبنان چند هزار زخمی و چند شهید داد!
وقتی خدا خیلی سریع به منافق تودهنی میزنه 😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نعمت بزرگ مغفول...
بغض بانوی ترکیه ای
سکولاریزه شدن کشور، نتیجه میدان داری لیبرال ها
حضور در میدان،دخالت در امور، شرکت در انتخابات دفاع از هویت و فرهنگ ملی و مذهبی
#مردمیدان
#سردارایران
#حاج_قاسم
#مدافع_حرم
#کل_ایران_حرم_است
#جمهور
#اسلام
هدایت شده از 🌸🕊شمیم یاس 🕊🌸
12.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🎂🇮🇷🎂سرود بسیار زیبا همراه با تصاویر دلنشین.😍
قطعا این سرود باعث ناراحتی و عصبانیت غربگرایان خواهد شد، پس تامی توانید در گروهها به اشتراک بگذارید!
کسانی ک اینستا و واتساپ دارن ب کوری چشم دشمنان رهبر استوری کنن✊
شمیم یاس ᬷ࿐ྀུ❀❥
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
7.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گریه کافی نیست!
🌐 سایت استاد علی صفایی حائری
#امامت
#عین_صاد | عضو شوید👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2964258817C4593522bca
هدایت شده از بلاغ | دستیار فرهنگی
#داستانک
#هفته_وحدت
#میلاد_پیامبر_أعظم_صلیاللهعلیهوآله
💠 ماجرای ازدواج جویبر و ذلفا
❖ آنجا را «صفّه» مینامیدند و ساكنین آنجا كه هم فقیر بدودن و هم غریب، «اصحاب صفّه» خوانده می شدند. رسول خدا و اصحاب به احوال و زندگی آنها رسیدگی می كردند.
❖ یك روز رسول خدا به سراغ این دسته آمده بود. در آن میان چشمش به جویبر افتاد، به فكر رفت كه جویبر را از این وضع خارج كند و به زندگی او سر و سامانی بدهد. اما چیزی كه هرگز به خاطر جویبر نمیگذشت این بود كه روزی صاحب زن و خانه و سروسامان بشود.
❖ این بود كه تا رسول خدا به او پیشنهاد ازدواج كرد، با تعجب جواب داد: مگر ممكن است كسی به زناشویی با من تن بدهد؟! ولی رسول خدا زود او را از اشتباه خودش خارج ساخت و تغییر وضع اجتماعی را - كه در اثر اسلام پیدا شده بود- به او گوشزد فرمود.
❖ رسول خدا پس از آنكه جویبر را از اشتباه بیرون آورد و او را به زندگی مطمئن و امیدوار ساخت، دستور داد یكسره به خانهی زیاد بن لبید انصاری برود و دختر «ذلفا» را برای خود خواستگاری كند.
❖ زیاد بن لبید از ثروتمندان و محترمین اهل مدینه بود. افراد قبیلهی وی احترام زیادی برایش قائل بودند. هنگامی كه جویبر وارد خانهی زیاد شد، گروهی از بستگان و افراد قبیلهی لبید در آنجا جمع بودند.
❖ جویبر پس از نشستن مكثی كرد و سپس سر را بلند كرد و به زیاد گفت: «من از طرف پیغمبر پیامی برای تو دارم، محرمانه بگویم یا علنی؟».
- پیام پیغمبر برای من افتخار است، البته علنی بگو.
- پیغمبر مرا فرستاده كه دخترت ذلفا را برای خودم خواستگاری كنم.
- پیغمبر خودش این موضوع را به تو فرمود؟!
- من كه از پیش خود حرفی نمیزنم، همه مرا میشناسند، اهل دروغ نیستم.
- عجیب است! رسم ما نیست دختر خود را جز به همشأنهای خود از قبیلهی خودمان بدهیم. تو برو، من خودم به حضور پیغمبر خواهم آمد و در این موضوع با خود ایشان مذاكره خواهم كرد.
❖ جویبر از جا حركت كرد و از خانه بیرون رفت، اما همانطور كه میرفت با خودش میگفت: «به خدا قسم آنچه قرآن تعلیم داده است و آن چیزی كه نبوت محمد برای آن است غیر این چیزی است كه زیاد میگوید».
❖ ذلفا دختر زیبای لبید كه به جمال و زیبایی معروف بود، سخنان جویبر را شنید، آمد پیش پدر تا از ماجرا آگاه شود.
- بابا! این مرد كه همین الآن از خانه بیرون رفت با خودش چه زمزمه میكرد و مقصودش چه بود؟
- این مرد به خواستگاری تو آمده بود و ادعا میكرد پیغمبر او را فرستاده است.
- نكند واقعا پیغمبر او را فرستاده باشد و رد كردن تو او را تمرد امر پیغمبر محسوب گردد؟!
- به عقیدهی تو من چه كنم؟
- به عقیدهی من زود او را قبل از آنكه به حضور پیغمبر برسد به خانه برگردان، و خودت برو به حضور پیغمبر و تحقیق كن قضیه چه بوده است.
❖ زیاد جویبر را با احترام به خانه برگردانید و خودش به حضور پیغمبر شتافت.
❖ همین كه آن حضرت را دید عرض كرد: «یا رسول الله! جویبر به خانهی ما آمد و همچو پیغامی از طرف شما آورد، میخواهم عرض كنم رسم و عادت جاری ما این است كه دختران خود را فقط به همشأنهای خودمان از اهل قبیله كه همه انصار و یاران شما هستند بدهیم».
- ای زیاد! جویبر مؤمن است. آن شأنیتها كه تو گمان میكنی امروز از میان رفته است. مرد مؤمن همشأن زن مؤمنه است.
❖ زیاد به خانه برگشت و یكسره به سراغ دخترش ذلفا رفت و ماجرا را نقل كرد.
- به عقیدهی من پیشنهاد رسول خدا را رد نكن. مطلب مربوط به من است. جویبر هر چه هست من باید راضی باشم. چون رسول خدا به این امر راضی است من هم راضی هستم.
❖ زیاد ذلفا را به عقد جویبر درآورد. مهر او را از مال خودش تعیین كرد. جهاز خوبی برای عروس تهیه دید. از جویبر پرسیدند: «آیا خانهای در نظر گرفتهای كه عروس را به آن خانه ببری؟
- من چیزی كه فكر نمیكردم این بود كه روزی داران زن و زندگی بشوم. پیغمبر ناگهان آمد و به من چنین و چنان گفت و مرا به خانهی زیاد فرستاد.
❖ زیاد از مال خود خانه و اثاث كامل فراهم كرد، به علاوه دو جامهی مناسب برای داماد آماده كرد. عروس را با آرایش و عطر و زیور كامل به آن خانه منتقل كردند.¹
¹ كافی؛ ج ۵ ص ۳۴
🆔 @balagh_ir