eitaa logo
اندیشه مقاومت
420 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.1هزار ویدیو
43 فایل
🚨این کانال به چالشهای پیش روی اندیشه انقلاب اسلامی و محور مقاومت می پردازد.
مشاهده در ایتا
دانلود
اندیشه مقاومت
🔴مثل کسی میمونه که تعطیلات رسمیش خراب شده و از همین امروز صبح رفته سرکار و شروع کرده به جمع کردن گند
🔴 صحنه ای دردناک در تاریخ ملت ایران‼️ ⏪کریمی قدوسی؛ سرعت عمل روحانی هنگام جمع آوری سانتریفیوژها و گریه متخصصین هسته ای 🔴رئیس جمهور در روز اجرای برجام گروه‌های ویژه‌ای را برای جمع آوری سانتریفیوژ‌ها سازماندهی کرده بودند و این اقدام در حالی عملیاتی شد که 40 الی 45 روز جمع آوری سانتریفیوژ‌ها به طول انجامید ،اما رئیس جمهور دستور داده بود تا گروه سازماندهی شده با سرعت عمل بالایی و صرف یک هفته 13 هزار سانتریفیوژ را جمع آوری کنند که ما مطلعیم در هنگام جمع آوری، این سانتریفیوژها را روی هم می‌ریختند و متخصصین سایت‌های هسته‌ای با دیدن این صحنه می‌کردند. 🔻بنابراین این رفتار آقای روحانی بود که می‌خواست ثابت کند اهل اجرای برجام است و می‌خواست به سرعت به طرف غربی پیام دهد که ما به تعهدات خود پایبندیم. 🔻معتقدم و احتمال زیاد هم می‌دهم در همین دولت، رئیس جمهور دست به دامن رهبری خواهند شد و به ایشان خواهند گفت که بیایید و ما را از برجام نجات بدهید چراکه روز ملی آتش زدن برجام درو نیست و این روز در راه است منبع:باشگاه خبرنگاران جوان ✍ انتشار حداکثری....
🔴عامل افسردگی سو،مدیریت و فشار اقتصادی است یا..... ؟ 🔺وزیر بهداشت: ما ۱۴ تولد در شیعه داریم با ۱۳ وفات، اما همیشه دلمان می‌خواهد کنیم و ضجه بزنیم؛ این افسردگی عامل و بسیاری از خشونت‌های اجتماعی است! ✍ حال که جناب وزیر گویا قصد ندارند تا بفهمند که دلیلِ واقعیِ مردم، دقیقاً ایشان و همکاران‌شان در دولت هستند که امروز خونِ مردم را در شیشه کرده‌اند، کاش لااقل یک نفر از روحانیونِ حاضر در دولت زحمت بکشند و برای ایشان توضیح بدهند که عمده افرادی که خودکشی میکنند، اتفاقاً زیاد اهل ، روضه و گریه بر اهل بیت نیستند و رابطه‌ی مناسبی با دین و معنویت هم ندارند!! @feghvaenghelab
🔸زنده زنده سوخت.... اما آخ نگفت....‍ 📌حسین خرازی نشست ترک موتورم. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در می سوخت. فهمیدیم یک داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد! من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش! جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا و نمی زد! و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی! خدایا! الان سینه ام داره می سوزه! این سوزش به سوزش سینه ی حضرت نمی رسه! خدایا! الان دست هام سوخت! می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم! نمی خوام دست هام گناه کار باشه! خدایا! صورتم داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه! برای ولایته! اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، خدایا! خودت باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم! آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ شد. بعد از شهدا ما چه کردیم؟ شهدا شرمنده ایم! @feghvaenghelab