اندیشه ورزان بصیرت راز
«مشاهیر ایران زمین»
پدیدآور: جمعی از نویسندگان
ناشر: آثار سبز
تعداد صفحات: ۴۸
این اثر در قالب کمیک استریپ، شرح حال تعدادی از بزرگترین قهرمانان استکبارستیز و ضداستعمار تاریخ معاصر ایران، به زیبایی روایت شده است. آشنایی مخاطب با محتوای این اثر از چند جنبه حائز اهمیت است. یکی اینکه عمق خباثت استعمارگران و مستکبرین مشخص میشود، دوم مخاطب در مییابد که برای این خاک چه جانفشانیهای طاقتفرسایی صورت گرفته و چه کسانی با چه ویژگیهایی پرچمدار این مبارزات هستند تا الگویی برای نسل امروز باشند و از همه مهم تر با عوامل ناکامیهای احتمالی این مصلحان و مجاهدان بزرگ آشنا میشوند که عبرت بزرگی برای امروز خواهد بود.
امیرکبیر، میرزای شیرازی، میرزا کوچکخان، سیدحسن مدرّس، رئیسعلی دلواری، نوّاب صفوی، غلامرضا تختی، شهید مطهری و سپهبدِ شهید حاج قاسم سلیمانی شخصیتهایی هستند که فرازهایی از زندگیشان در این کتاب به تصویر کشیده شده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
ژنرال انگلیسی: تمام این فتنهها زیر سر رئیسعلی است اگر ترورش کنیم منطقه آرام میشود.
یکی از جنوبیها: هواخواه زیاد دارد. سخت میشود سر به نیستش کرد.
هربرت چیک: یعنی هیچ یک از همولایتیهای او دشمنش نیست؟
میرزا رحمت لیلکی با چهره فکور: یکی هست که میشود با پول خریدش.
میرزا: غلامحسین، باعث تعجب است که در رکاب مردی میجنگی که پدربزرگش، پسر عمویت را کشته است.
غلامحسین: میرزا رحمت! من به خون دلواریها تشنهام. بالاخره یک روز حسابم را با آنها صاف میکنم.
افسر انگلیسی: فکر کنم آن روز رسیده است. هم پول خوبی میگیری هم حساب صاف میشود...
#معرفی_کتاب
#اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_راز_و_جرگلان
اندیشه ورزان بصیرت راز
#معرفی_کتاب
«نعمت جان (روایت زندگی صغری بستاک، امدادگر بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک)»
پدیدآور: سمانه نیکدل
ناشر: راه یار
تعداد صفحات: ۲۰۷
کتابی عاشقانه، در خط مقدّم امدادرسانی، با قلمی روان، زیبا و مستند دربارهی دختری جوان در اندیمشک که از پاک کردن سبزی و عدس برای رزمندگان تا پرستاری و مسئولیت بخش بیمارستانِ مجروحینِ جنگی پیش میرود و پس از عاشقانهای ناتمام، نذر میکند تمام جوانی خود را وقف مجروحین کند، حتی ازدواجش را ... .
📚در بخشی از کتاب میخوانیم:📚
صبح سوم مهر داشتم اطلاعاتِ پروندهای را کامل میکردم. آقای علیاکبری آمد سمتمان، گفت: «خواهرها، حلالم کنید.»
پرسیدم: «چی شده؟ خیره إنشاءالله؟»
گفت: «دارم میرم دوکوهه اسم بنویسم برم جبهه.»
یک لحظه خشکم زد. گفتم: «خانوادهها با یه امیدی میان اینجا و به شما ارادت خاصی دارن. اگه میشه شما نرو.»
گفت: «احساس میکنم جبهه بیشتر بهم احتیاج داره.»
نتوانستیم قانعش کنیم که بماند. خداحافظی کرد و سوار موتورش شد و رفت ... طولی نکشید ... بمباران شد ... طولی نکشید بهمان خبر رسید علیاکبری مجروح شده و بردنش بیمارستان راهآهن ... بلافاصله با دخترها بلند شدیم و سراسیمه دویدیم سمت بیمارستان ... وقتی از پیدا کردنش در بیمارستان مأیوس شدیم، تصمیم گرفتیم برویم خانهاش ... وقتی رفتیم داخل، مادرش داشت ضجه میزد و به سروسینهاش میکوبید. قبلاً مادرش را دیده بودیم. تا چشمش به ما افتاد، با گریه و شیون گفت: «خواهرهای امیرحسین اومدن ... حنا بیارید بذارم دستشون ... اومدن عروسی ... امیرحسین همیشه میگفت اینها خواهرهامن.»
علیاکبری درباره ما دخترها احساس مسئولیت خاص میکرد. همیشه سعی میکرد آقایانی که مراجعه میکردند بنیاد، کمتر سمت ما بیایند و خودش کارشان را انجام میداد. در عوض خانمها را پیش ما میفرستاد و خودش کمتر با خانمها صحبت میکرد.
#اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_رازوجرگلان
@andishehraz
اندیشه ورزان بصیرت راز
#معرفی_کتاب
کتاب « شاهرخ حر انقلاب اسلامی»
🔻 «شاهرخ حُرّ انقلاب اسلامی» زندگینامه و خاطرات شهید شاهرخ ضرغام است که به همت گروه فرهنگی انتشارات شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است.
شاهرخ ضرغام از فرماندهان هشت دفاع مقدس بوده است. او پیش از انقلاب به لات مآبی شهره بوده است و حتی ساواک از او و همقطارانش چندین مرتبه برای سرکوب مردم کمک خواسته بود، اما پس از انقلاب تغییر رویه میدهد و «حر انقلاب» لقب میگیرد.
شاهرخ پس از توبه دیگر به سمت گناهان گذشته نمیرود. برای کسی هم از گذشتهٔ سیاهش نمیگوید و هر زمانی هم که یادی از آن ایام میشود، با حسرت و اندوه میگوید: غافل بودم. معصیت کردم. اما خدا دستم را گرفت.
کتاب شاهرخ حر انقلاب روایت زندگی این مرد عجیب و پرماجرا است.
این کتاب را به تمام علاقهمندان به تاریخ انقلاب اسلامی پیشنهاد میکنیم.
🌺بخشی از کتاب شاهرخ حر انقلاب🌺
«خورشید اولین روز زمستان سال ۱۳۲۸ شمسی طلوع کرده. این صبح خبر از تولد نوزادی میداد که او را شاهرخ نامیدند. مینا خانم مادر مؤمن و با تقوای او بود و صدرالدین پدر آرام و مهربانش.
دومین فرزندشان به دنیا آمده. این پدر و مادر بسیار خوشحالاند. آنها به خاطر پسر خوب و سالمی که دارند شکرگزار خدایند.
صدرالدین شاغل در فعالیتهای ساختمانی و پیمانکاری است. همیشه هم میگوید:
اگر بتوانیم روزی حلال و پاک برای خانواده فراهم کنیم، مقدمات هدایت آنها را مهیا کردهایم.
او خوب میدانست که پیامبر اعظم (ص) میفرماید: عبادت ده جزء دارد که نُه جزء آن به دست آوردن روزی حلال است.
روز بعد از بیمارستان دروازه شمیران تهران مرخص میشوند و به منزلشان در خیابان پیروزی، خیابان نبرد فعلی میروند.
این بچه در بدو تولد بیش از چهار کیلو وزن دارد. اما مادر، جثهای دارد ریز و لاغر. کسی باور نمیکرد که این بچه، فرزند این مادر باشد.
چهل روزش بود که گردنش را بالا میگرفت. روزبهروز درشتتر میشد و قویتر.
#دهه_فجر
#پیروزی_انقلاب_اسلامی
#ایران_سرزمین_فرهنگ_و_کتاب
#اداره_کتابخانه_های_شهرستان_رازوجرگلان
@andishehraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#معرفی_کتاب
🔰 معرفی کتاب « آبی ها » از منابع گروه سنی بزرگسالان در دوازدهمین جشنواره کتابخوانی رضوی
🔻 محدثه دژبان کتابدار
📍 استان خراسان شمالی_شهرستان رازوجرگلان روستای تازه قلعه
#جشنواره_کتابخوانی_رضوی
#کتابخانه_عمومی_قلم_چی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸✨ دهه امامت و ولایت گرامی باد ✨🌸
#معرفی_کتاب
🔰معرفی کتاب « فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام در غدیر»
🔻 محدثه دژبان کتابدار
📍استان خراسان شمالی_شهرستان رازوجرگلان_روستای تازه قلعه
#دهه_امامت_و_ولایت
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتابخانه_عمومی_قلم_چی
#معرفی_کتاب
📓 عزادار حقیقی
به قلم؛ محمد شجاعی
( مراتب پنجگانه سیر و سلوک عزادار)
※ اینکه داغی که عاشورا در قلبِ تاریخ، برجای گذاشته؛ از حرارت نمیافتد و بعد از ۱۴ قرن، هنوز تاریخ جزئیاتِ واقعهی عاشورا را به یاد دارد؛ جاودانگیِ یک تراژدی دردناک نیست!
※ عزاداری؛ خود یک #سلوک است، که عزادار را از مرتبهی اول (نازل) به مرتبهی پنجم عزاداری (روح انتقام و معیّت با حسین زمان) سوق میدهد!
※ اینکه با این تنها نردبان سلوکی، صرفاً بعنوان یک مراسم عزاداری سالیانه روبرو شویم؛ خسارتی است که به فقرِ باطن انسانی، و ضعف معنویِ جامعهی بشری منجر شده است.
※ کتاب عزادار حقیقی؛ سعی دارد مراتب عزاداری را مفصّلاً شرح داده، و صعود به قلّه آنرا که رسیدن به مقام "أن یرزقنی طلب ثاری مع امامٍ هدیٰ" است، برای عزادار، آسان نماید.
▪️ این کتاب را با عزاداران عاشق اباعبدالله علیهالسلام، به اشتراک بگذارید.
پرخو، داستان زنی است که در میانه پژوهشها و آزمایشهای عملی، به نتیجهای تکاندهنده و باورنکردنی دست پیدا میکند.
داستان «پرخو» نوشته شبنم غفاری حسینی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.
داستان درباره خانم دکتری به نام "سمیرا آذین" است که با شروع داستان، متوجه میشود تعدادی آمپول تاریخ گذشته وارداتی باعث کوری چند تن از بیمارانی شده که از این آمپول استفاده کردهاند.
آذین در میانه پژوهشهای علمی و آزمایشهای عملی، به نتیجهای تکاندهنده و باور نکردنی دست پیدا میکند؛ نتیجهای که تمام مسیر زندگیاش را تغییر میدهد و او را به سمت دوراهیهای زندگی و انتخابهایی سخت و تردیدآمیز میبرد.
زنی که در طول داستان هر روز قویتر و مصممتر از روز قبل است. پرخو به روایت ناشر آن داستان مبارزه است؛ مبارزهای برای رسیدن به راستی و نابودی نفاق.
داستان «پرخو» درباره منفعت طلبی برخی از افراد و نفوذ بیگانگان در میان مردم جامعه است که سلامتیشان را تهدید میکند. شخصیت داستان نیز، زنی مقاوم است که طی حوادث و اتفاقات آن، متوجه میشود نباید تسلیم شود...
در این اثر تنها قهرمان داستان نیست که باید انتخاب کند، بلکه همه آدمهای پیرامون وی در مسیری قدم میگذارند که شکبرانگیز و حساس است؛ دوراهی عافیتطلبی و حقجویی.
در پرخو همه آدمهای داستان با هم یکی میشوند تا نتیجه باورنکردنی آزمایشها و تحقیقات را بهسمت پاسخگویی و شفافیت، بهسمت نابودی دروغ و ریا، بهسمت پرخوکردن (هرسکردن) ریشهها و شاخ و برگهای نفاق سوق دهند.
بخشهایی از مصاحبه نویسنده کتاب :
در مقطعی احساس کردیم به یکسری از سوژهها به نحو شایسته پرداخته نشده است. در موضـوعات اجتماعی و مسائل زنان کارهـای زیادی انجام شده بود. اما مسائل سیاسی خیر.
بحث بیوترورسیم و امنیت غذایی یکی از مباحث مهمی بود که هم در آن مقطع خیلی به آن پرداخته میشد؛ هم الان مبحث مهمی است.
"پرخو" یعنی هرسکردن و کلمهای فارسی است. آخر کتاب به این نتیجه میرسیم که حکومت و دولت مشکلاتی دارد که با هرسکردن بعضی از آدمها آن مشکلات حل میشود.
با هرسکردن شاخههای اضافی درختانی که در نظام ریشه دواندهاند و خواسته یا ناخواسته دارند مشکل ایجاد میکنند.
بعد از انتشار کتاب، از درون خود کادر درمان و مسئولانی هم که زمانی در وزارت بهداشت مسئولیت داشتهاند، این کتاب را خوانده و پسندیده بودند.
آن زمانی که قرار بود این رمان نوشته شود، اوج بحث و گفتوگو درباره بیوتروریسم بود؛ یعنی زمانی بود این امر بین ما برجسته شده بود. شنیدیم که برای دکتر #نادر_طالبزاده این اتفاق افتاد و او را ترور بیوتروریسم کردند و همهجا در موردش صحبت میشد. همان زمان بود که ایده نوشتن این کتاب به ذهنم رسید.
اولینبار که قرار بود این کار نوشته شود، بحث بیوتروریسم مطرح بود. منتها وارد کار که شدیم و تحقیقاتی که انجام شد، به بحث نفوذ رسیدیم و قرار شد موضوع صرفا بحث بیوتروریسم و موارد قضایی آن نباشد و بیشتر بحث نفوذ را پوشش دهد و آن زمانی بود که رهبری بحث نفوذ را مطرح کردند و یکسری سخنرانی درباره این مساله داشتند. همین باعث شد بیشتر بحث نفوذ در این رمان مطرح شد تا بحث بیوتروریسم باشد.
#معرفی_کتاب
#پرخو
#بیوتروریسم
# نفوذ