💠 یهودی که با صدقه از نفرین پیامبر(ص) نجات یافت
🟢 روزی پیامبر صلی الله علیه وآله با اصحابشان در جایی ایستاده بودند. شخصی یهودی که از کنار ایشان عبور می کرد، به جای سلام به ایشان گفت: سام علیک ؛ مرگ بر تو باد . پیامبر صلی الله علیه وآله نیز در جوابش فرمودند: علیک ؛ یعنی بر خودت باد... .
🔻 وقتی یهودی رفت، فرمودند: امروز ماری گردن این یهودی را نیش می زند و او خواهد مرد. یهودی رفت و هیزمی زیادی جمع کرد و صحیح و سالم برگشت. پیامبر به او فرمودند: هیزم هایت را بر زمین بگذار. وقتی هیزم ها را روی زمین گذاشت، دید مار سیاهی درون آن است که چوبی را با دندان هایش گاز گرفته است.
🔻 پیامبر به او فرمودند: امروز چه کار کردی؟ گفت وقتی برای کندن هیزم می رفتم، دو گِرده نان داشتم که یکی را خودم خوردم و یکی را انفاق نمودم. پیامبر فرمودند: به واسطه همان انفاق است که خداوند بلا را از تو دفع نموده است. یکی از آثار صدقه، دفع مرگ ناگهانی است.
📚 کافی، اسلامیه، ج4، ص5.
🌐 https://btid.org
📎 #اعتقادات
📎 #صدقه
📎 #مرگ_ناگهانی
📎 #داستان
🔰پایگاه خبری اندیشه معاصر :
┏━━━━━━━━━🇮🇷┓
🆔 @andishemoasernews
┗🌸🍃 ━━━━━━━━━┛
💠 تسبیح در و دیوار
🟢 مرحوم حاج آقا رحیم ارباب نقل میکند یک شب من از اتاقم در مدرسه علمیه به قصد وضو بهسوی صحن مدرسه آمدم که نماز شبم را بخوانم. وقتی از اتاق بیرون آمدم، دیدم صدای همهمهای میآید. هرچه نگاه کردم، دیدم همه جا سوت و کور است و گویا صدا از درخت و همه جا میآید؛ مثل یک ذکری بود.
🔻 رفتم وضوخانه دیدم آنجا هم صدا میآید، تعجب کردم این صدای ذکر از کجاست. آمدم توی ایوان نماز بخوانم، اما همینطور توی فکر بودم که این صدا از کجا میآید؟ قدری که رفتم دیدم مرحوم آخوند کاشی مشغول نماز شب هستند و توی قنوت وِتْرشان همینطور ذکر میخواند و گریه میکند و در و دیوار هم با ایشان ذکر میگویند.
🔻 من همینطور ایستادم و به او نگاه کردم تا نماز صبح شد و دیدم سر و صدا هم تمام شد. فردا رفتم درس آخوند و به ایشان گفتم: آقا من یک سوالی از شما دارم. فرمود: بفرمائید. گفتم: من چنین چیزی از شما دیدم و ذکر در و دیوار، جریان چی بود؟
🔻 آخوند فرمود: خودتان شنیدید؟ گفتم: بله.
فرمودند: خداوند به تو عنایتی کرده است که شنیده ای. چون قرآن کریم میفرماید: در و دیوار تسبیح خدا را میگویند. اگر کسی ذکر موجودات را درک کند و بفهمد، معلوم است که خداوند توجهی به او کرده است.
🔻 به قول شاعر: زبان موجودات این است:
ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم از شما نامحرمان ما خامُشیم
📚 پایگاه اطلاع رسانی حوزه، https://B2n.ir/w59554.
🌐 https://btid.org
📎 #اعتقادات
📎 #تسبیح
📎 #داستان
📎 #عبادت
🔰پایگاه خبری اندیشه معاصر :
┏━━━━━━━━━🇮🇷┓
🆔 @andishemoasernews
┗🌸🍃 ━━━━━━━━━┛
📚 روزهای خدا
📓 در این کتاب، تلاش شده است اطلاعات و ویژگیهای برخی از مناسبتهای مذهبی بهصورت درسنامه و با استفاده از قالبهای جذابی مانند جدول، داستان، مسابقه، شعر و... تنظیم گردد و در اختیار علاقهمندان و مربیان کودک و نوجوان قرار گیرد.
✍️به قلم: محمود خیری، غلامرضا محسنی
📎 #معرفی_کتاب
📎 #داستان
🔰پایگاه خبری اندیشه معاصر :
┏━━━━━━━━━🇮🇷┓
🆔 @andishemoasernews
┗🌸🍃 ━━━━━━━━━┛
☸️آموزش مهارتهای اجتماعی
👨🏻🏫آموزش مهارتهای اجتماعی یکی از راهکارهای اصلاح و ارتقای رفتار کودکان است. از قالبهای موثر و مورد علاقه کودکان، داستان و قصه است.
🖌قصههای کهن ایرانی بهترین راه برای آموزش مهارتهای اجتماعی است.
✅ آیدی دریافت سؤالات👇
@pasokhgo313
📎 #مشاوره
📎 #مهارتهای_اجتماعی
📎 #داستان
🔰پایگاه خبری اندیشه معاصر :
┏━━━━━━━━━🇮🇷┓
🆔 @andishemoasernews
┗🌸🍃 ━━━━━━━━━┛
🔺 مال حلال در شکم ماهی
🔹 امام صادق علیهالسلام فرمودند:
در میان بنیاسرائیل مردی زندگی میکرد که محتاج و نیازمند بود. همسرش به او اصرار کرد که به دنبال رزق و روزی برود. بنابراین مرد با اندوهی فراوان و نالهزنان در طلب رزق به درگاه خداوند سبحان روی آورد.
🔸 شب در خواب دید که به او گفته شد:
کدام یک نزد تو دوستداشتنیتر است؛ دو درهم مال حلال و یا دو هزار درهم مال حرام؟
🔹 مرد گفت:
دو درهم مال حلال .
🔸 به او گفته شد:
همان مقدار زیر سرت قرار دارد .
🔹 آنگاه مرد از خواب بیدار شد و دو درهم را زیر سرش یافت. آنها را برداشت و با یکی از درهمها، یک ماهی خرید و به سوی خانه آمد.
🔸 هنگامی که زنش او را مشاهده کرد، با حالت سرزنش به سویش آمد و سوگند خورد که به آن ماهی دست نمیزند.
🔹 پس مرد به سوی ماهی رفت و هنگامی که شکمش را پاره کرد، دو مروارید در آن یافت و آنها را به چهل هزار درهم فروخت .
📚 پینوشت:
مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج14، ص493، اسلامیة.
📎 #امام_صادق
📎 #داستان
📎 #اعتقادات
🔰پایگاه خبری اندیشه معاصر :
┏━━━━━━━━━🇮🇷┓
🆔 @andishemoasernews
┗🌸🍃 ━━━━━━━━━┛
💠 نتیجه کار خیر
🟢 امام موسی بن جعفر علیهالسلام فرمودند: در بنیاسرائیل مردی صالح بود که همسری نیکوکار داشت. او در خواب دید که خداوند عمر او را مقدر کرده و بخشی از عمرش را در رفاه و بخشی دیگر را در سختی قرار داده است. پس به او اختیار داد که نیمه اول عمرش در رفاه باشد یا نیمه دوم. آن مرد گفت: همسرم زن شایستهای است و شریک زندگی من است، بنابراین با او مشورت میکنم و سپس تصمیم خواهم گرفت .
🔻 وقتی صبح شد، ماجرا را برای همسرش تعریف کرد. زن به او گفت: نیمه اول را انتخاب کن و آسایش را زودتر دریافت کن. شاید خداوند بر ما رحمت آورد و نعمتش را برای ما کامل کند.
🔻 شب بعد، فرستادهای در خواب او آمد و پرسید: چه انتخاب کردی؟ مرد پاسخ داد: نیمه اول عمر در رفاه را. آن شخص گفت: این برای تو مقدر شد. پس دنیا از هر سو به سوی او روی آورد و نعمتها بر او گشوده شد.
🔻 وقتی نعمتها ظاهر شدند، همسرش به او گفت: خویشاوندانت، نیازمندان، همسایهات و فلان برادرت را یاری کن و به آنها ببخش. مرد چنین کرد و نیکیهای فراوانی انجام داد.
🔻 وقتی نیمی از عمر گذشت و زمان تعیینشده به پایان رسید، همان شخص که ابتدا در خواب دیده بود، دوباره آمد و به او گفت: خداوند از این کارهای تو شکرگزاری کرده است، پس بقیه عمرت نیز مانند گذشته در رفاه خواهد بود .
📚 قصصالانبیاء راوندی، ص183.
📎 #صدقه
📎 #داستان
📎 #کار_خیر
📎 #اعتقادات
🔰پایگاه خبری اندیشه معاصر :
┏━━━━━━━━━🇮🇷┓
🆔 @andishemoasernews
┗🌸🍃 ━━━━━━━━━┛