eitaa logo
اشعار ناهید خلفیان
513 دنبال‌کننده
544 عکس
368 ویدیو
10 فایل
کپی بدون نام شاعر جایز نیست🙏 پل ارتباطی با بنده: @Nahidkhalafian با معرفی کانال به دیگران و به اشتراک گذاشتن پست‌ها در ثواب انتشار مطالب سهیم باشید. یاعلی
مشاهده در ایتا
دانلود
«زبان حال حضرت رقیه س» قبل از این من طفل بودم حال اما پیرزن غصه بعد از رفتنت بر قلب من آوار شد این‌قدر غم دیده‌ام از دست من خارج شده کی به دنیا آمدم صدسالِ من انگار شد این خدانشناس‌ها انگار عادت کرده اند بی‌جهت سیلی زدن عادت سپس رفتار شد مادرت در پشت آن در مثل گل پژمرده شد باز هم این ماجرا در کربلا تکرار شد مادرت در کوچه من در کربلا خوردم کتک باز هم تکرار آن از کوفه تا بازار شد آه من دیدم که دیگر خواهرت محرم نداشت خوب شد رفتی ندیدی دیدنش دشوار شد بارها جان کنده‌ام تا اینکه اینجا ببینَمت راه رفتن با سرت بابای من کِش دار شد راستی بابا ببخشم اینکه من هم زنده‌ام اینکه باشم زنده بعداز رفتنت اجبار شد @andisheysabz
«زبان حال حضرت رقیه س» قبل از این من طفل بودم حال اما پیرزن غصه بعد از رفتنت بر قلب من آوار شد این‌قدَر غم دیده‌ام از دست من خارج شده کی به دنیا آمدم صدسالِ من انگار شد این خدانشناس‌ها انگار عادت کرده‌اند بی جهت سیلی زدن عادت سپس رفتار شد مادرت در پشت آن در مثل گل پژمرده شد باز هم این ماجرا در کربلا تکرار شد مادرت در کوچه من در کربلا خوردم کتک باز هم تکرار آن از کوفه تا بازار شد آه من دیدم که دیگر خواهرت محرم نداشت خوب شد رفتی ندیدی دیدنش دشوار شد بارها جان کنده ام تا اینکه اینجا بینَمت راه رفتن با سرت بابای من کِش‌دار شد جان بابا واقعا جانی ندارم پا شوم در زمانی آمدی پیشم که تن بیمار شد راستی بابا ببخشم اینکه من هم زنده‌ام اینکه باشم زنده بعداز رفتنت اجبار شد جان زهرا مادرت زودی مرا با خود ببر دیگر از دنیای بی تو روح من بیزار شد @andisheysabz
«زبان حال حضرت رقیه س» قبل از این من طفل بودم حال اما پیرزن غصه بعد از رفتنت بر قلب من آوار شد این‌قدَر غم دیده‌ام از دست من خارج شده کی به دنیا آمدم صدسالِ من انگار شد این خدانشناس‌ها انگار عادت کرده‌اند بی جهت سیلی زدن عادت سپس رفتار شد مادرت در پشت آن در مثل گل پژمرده شد باز هم این ماجرا در کربلا تکرار شد مادرت در کوچه من در کربلا خوردم کتک باز هم تکرار آن از کوفه تا بازار شد آه من دیدم که دیگر خواهرت محرم نداشت خوب شد رفتی ندیدی دیدنش دشوار شد بارها جان کنده ام تا اینکه اینجا بینَمت راه رفتن با سرت بابای من کِش‌دار شد جان بابا واقعا جانی ندارم پا شوم در زمانی آمدی پیشم که تن بیمار شد راستی بابا ببخشم اینکه من هم زنده‌ام اینکه باشم زنده بعداز رفتنت اجبار شد جان زهرا مادرت زودی مرا با خود ببر دیگر از دنیای بی تو روح من بیزار شد @andisheysabz
همسرایی شاعران گروه مداقه به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله رئیسی ای عهده‌دار عشق، در باغ ولایت الگوی کامل در شجاعت، در قناعت ای صاحب لطف و کرامتهای بسیار مرد عمل ، مرد رشادتهای بسیار ای از همه با درد مردم آشناتر هم باصفاتر، ساده‌تر، هم باخداتر ‌ با حرف مردم بارها کردی مدارا گل‌واژه‌های صبر را کردی شکوفا ای دست و پنجه نرم کرده با شدائد نستوه‌تر از تو ندیدم من مجاهد تو خستگی را خسته کردی مرد میدان فرزند زهرا، سید ابراهیمِ ایران قصدِ سفر کردی برایِ خدمتِ خلق رفتی که دریابی، ببینی محنتِ خلق اردیبهشت چشمهایت تا خزان شد سیلابِ خون جاری ز قلبِ ورزقان شد باران و ابر و جنگل و انبوهیِ برگ آن شب بدل گشتند به خنیاگرِ مرگ لعنت به این بغض گلوگیر کشنده آن ابرهای تیره‌ی بالا رونده ....!؟ گفتند کار ابرِ بد یُمن و پلید است من ابرها را میشناسم این بعید است رفتی و احساس صداقت با تو می‌رفت گل‌واژه‌ی صبر و نجابت با تو می‌رفت دین خدا را حافظ و منصور بودی آیینه‌دار آیه‌های نور بودی لاجرعه از جام ولایت سر کشیدی از ورزقان سوی خراسان پر کشیدی ای مرد میدان‌! راه تو، راه عدالت شایسته‌ی نوشیدن شهد شهادت با ماه و انجم می‌زدی هرشب تفعل گفتی خدا،خواندی دعا ،کردی توسل تو اهل ذکر و فکر و ایمان و حدیثی با خون خود تفسیر قرآن می‌نویسی قدری بخواب ای مرد خاک‌آلود و خسته حالا که چشمان تو را، عباس بسته رفتی ندیدی غزه را ویرانه کردند خون بر دل شمع و گل و پروانه کردند رفتی ندیدی ماه را در خون نشاندند بعد از تو نصرالله را در خون نشاندند رفتی ندیدی ضجه‌های کودکان را در خاک و خون سنوارهای نیمه‌جان را ای داغ سنگینت کمرها را شکسته با رفتنت غم بر دل رهبر نشسته بعد از تو دور مدعی‌ها خط کشیدم از گریه‌های رهبرم غم را چشیدم با رفتنت غم در دلِ عالم نهفته از آن زمان دیگر کسی شب‌ها نخفته آن شب لباس صبر را صدچاک کردیم ما تکه‌ای از قلب خود را خاک کردیم با کوچ تو کرد آسمان ورزقان تب غمخانه شد دنیا برای ما در آن شب بعد از تو بار غصه‌هامان مانده بر دوش یک عده هم نور تو را کردند خاموش رفتی و دنیا رخت خوشحالی نپوشید در سینه‌هامان زخم بود و درد جوشید پرپر شدی همراه یارانت رئیسی ایران و ایرانی پریشانت رئیسی ای کاش می‌ماندی ولی تو رود بودی در جست‌وجوی منزل معبود بودی دریای با احساس بودی ای رئیسی از نسل پاک یاس بودی ای رئیسی رفتی و این بازی دست سرنوشت است زخمت همیشه بر دل اردیبهشت است رفتی و عکس خنده‌ات را قاب کردم اندوه را ...اندوه را بی‌خواب کردم وقتی که گفتند آسمانی شد رئیسی من ماندم و دلتنگی و حسرت‌نویسی پای قلم با رفتنت جانی ندارد ابر دواتم میل بارانی ندارد هر بیت را بیت دگر آرام کرده این مثنوی را یاد تو خوش‌نام کرده ای مرد پاک بی‌ریای حین خدمت داغت به دلها رخنه کرده تا قیامت در کوچه‌های یاد تو بغضی نشسته غم شیشه‌های خانه‌ی دل را شکسته عمری گذشت و بی‌تو ما درگیر دردیم بودی بهار و بعد تو پاییز زردیم در سایه‌ی خورشید هشتم خانه داری تو تا ابد در محضرش خدمتگزاری زد بوسه بر پیشانی تو حاج قاسم پای شهادت‌نامه‌ات ثبت است: "خادم" در آسمان‌ها سوی ما آغوش وا کن سید برای عزت ایران دعا کن