این اثر ونگوگ با عنوان هواخوری زندانیان مربوط به وقتیه که بعد از بریدن گوش خودش در بدترین شرایط روحی در آسایشگاه روانی زندگی میکرد و این تابلو رو توی اکسپرسیونیسم ترین حالت ممکن نقاشی کرده، یه سری نکته های جالب داره :
توی نگاه اول حلقهٔ زندونیهای بیچارهست که تحت نظارت سه نفر در یاس و ناراحتی توی یه مسیر دایرهوار دارن قدم میزنن، این دایرهوار بودن مسیر ،نماد یه دورِ بی پایان و بی نهایته که انگار افراد اسارت رو پذیرفتن، توی نگاه دقیقتر دو تا پروانه اون بالا نزدیک دیوار هستن که تنها نشونهٔ کوچیک امید هست، نقاشی رنگهای غمگین آبی و سبز داره و از رنگهای گرم که در آثار مشهور دیگهش هست اینجا خبری نیست.
چند تا پنجره توی تصویره که خیلی بالا هستن و غیر قابل دسترس و این یعنی زندونیها رسیدن به آزادی رو سخت و فراتر از امکاناتشون میدونن، توی مرکز نقاشی، زندونی بدون کلاهی با موهای بلوند جلب توجه میکنه، این مرد خسته که گویا قصد خروج از حلقه رو داره احتمالا خود ونگوگه که میخواد از جنون و روان پریشی رها بشه، اما درست پنج ماه بعد از خلق این اثر خودکشی میکنه و این نقاشیشو قبل از تشییع جنازه کنار تابوتش میذارن. جالبه بدونید این نقاش مشهور که الان آثارش در معتبرترین موزه های دنیاست در دوران حیاتش گمنام بود و فقط یه نقاشیشو اونهم با قیمت ارزونی فروخته بود…!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دولت صبر مثل کوهیم همه
در اوج صلابت و شکوهیم همه
معنای صعود دستهجمعی ماییم
در بازی عشق سرگروهیم همه
#فلسطین
#ناهید_خلفیان
@andisheysabz
صبح آمده، پاییز غزل میکارد
باید که قریحهام قلم بردارد
پاییز، تمام شعرها شعرتر است
از دوش درخت عاشقی میبارد
#صبحپاییزی
#ناهید_خلفیان
ما غرق عنایتیم و دریاست حسین
اصلا سبب حیات دلهاست حسین
در اوج شکوه و آخر زیباییاست
دلچسبترین کلام دنیاست حسین
#ناهید_خلفیان
@andisheysabz
داغ ما شعله کشیده است به آفاق جهان
درد ما از دل رنجور زمین، برده امان
آه از بغض فروخوردهی مردی محکم
آه از سینهی سوزان زنی دلنگران
داغ بر داغ، همه حنجرهها زخمی درد
زخم بر زخم، همه پنجرهها بستهدهان
آسمان غرق تماشاست، شلوغ است بهشت
میرود دم به دم از سوی فلسطین مهمان
خون به پا کرده خزان در دل زیتونهایش
نعرهی ظلم بلند است در این رنجستان
همهی صبر، شده حبس در این باریکه
آخر این صبر شود فتح بزرگ دوران
نهراسید از این هیمنهی پوشالی
وعده داده است به نابودی ظالم، قرآن
رگ وجدان غیوران همه بیرون زده است
همه عالم به خروش آمده از این شیطان
وقت آن است که آرامش شب محو شود
لشکر صبح بتازد به دل شبخواهان
رعد و زلزال کنند از دل این دشت قیام
ناگهان نیمهشب از راه بیاید طوفان
آی ای غاصب کودککشِ ویرانگر قرن
باعث بغض و غم غزهی درخونغلطان
ای فراموشترین خاطرهی آینده
ای تو از اول تاسیس خودت، بیبنیان
این زمین از تو و نامت متنفر شده است
تا تو هستی، دل هستی نمییابد سامان
بیقرار است به دستان بلاجویان، تیغ
همه آماده که از یار بیاید فرمان
دو قدم فاصله مانده است به آزادی قدس
یک نفس تا فرج مهدیمان مانده زمان
#فلسطین
#ناهید_خلفیان