eitaa logo
🏴کانال اشعار ناهیدخلفیان🏴
945 دنبال‌کننده
324 عکس
231 ویدیو
9 فایل
کپی بدون نام شاعر جایز نیست🙏 با معرفی کانال به دیگران و به اشتراک گذاشتن پست‌ها در ثواب انتشار مطالب سهیم باشید. یاعلی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 ما شیعه‌ایم محو کمالات احمدیم سرمایه‌دار برکت این نور سرمدیم ما امتداد مذهبمان را بدون شک مدیون کار صادق آل محمدیم @andisheysabz
🍁تولدت مبارک پاییزجان🍁 پیمانهٔ کوچه از غزل لبریز است اصلا همهٔ شهر خیال‌انگیز است شعر از سروکول باغ‌ها می‌ریزد استاد تمام شاعران پاییز است @andisheysabz
برای کارگران معدنی که به‌جای نان، جان دادند💔 رویش پرِ خون و عرق و دوده شده از دستش، قلب کار آسوده شده این مرد متین رفت با گاز متان معدن‌‌هامان چقدر آلوده شده @andisheysabz
🥀۱ مهر سالروز شهادت نوجوان فداکار ایذه‌ای، شهید علی لندی. ▪️شهید علی لندی متولد سال ۱۳۸۵ یک نوجوان ایذه‌ای بود که ۱۸ شهریور ۱۴۰۰ در سن پانزده سالگی پس از وقوع حادثه آتش‌سوزی در خانه یکی از همسایگان، به دل آتش زد و جان دو زن سالمند رو نجات داد. ▪️علی دچار سوختگی شدید شد و دو هفته بعد از بستری بودن در بیمارستان، به‌علت سوختگی درجه سوم، مشکلات شدید تنفسی و ورود عفونت به خون، در ۱ مهر ۱۴۰۰ به شهادت رسید. رمز شجاعت در دل مردِ خطرهاست شیرینی باران به کام تشنه‌ترهاست در آتش عشق و صفا پروانه‌ای سوخت جنت بهای همت بی‌بال‌وپرهاست باید بسوزی تا بسوزی در تب عشق آماج آتش، سینهٔ این شعله‌ور هاست ما مدعی بندگی بودیم و دیدیم السابقون السابقون بین شررهاست عاشق نباشی، بیستون کندن محال است آری قضای عشق در دست قَدَرهاست @andisheysabz
یک روز قرار است که پروانه شویم بگذار که روزگار هی پیله کند @andisheysabz
دردی است در این قلب خودآزار مزخرف غوغا شده در سینهٔ بیمار مزخرف دیوانه شدم وای خدا این چه بلایی است؟ عاشق شده‌ام عاشق یک یار مزخرف!!! @andisheysabz
بیمار توام، شفای بی‌نوبت باش دلگرمی من تمامی مدت باش انگار هوا پس است، باید بروی؟ قدر دو سه تا ترانه بی‌زحمت؛ باش @andisheysabz
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ خوشم با یــاد یــــاری که ندارم به امیــــــد بهاری که نــــــدارم دل بیچاره‌ام در بند عشق است اسیـــــرم به نگاری که نـــــدارم ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab
هر چند پر از غم و سراسر آهیم درگیر مصیبت و غمی جانکاهیم با خون مبارک حسن نصرالله ما شاهد پیروزی حزب اللهیم @andisheysabz
🇮🇷برای عملیات غرورآفرین وعدهٔ صادق۲ ایران و تنبیه جانانهٔ رژیم منحوس اسرائیل ما رویش سبز درخت انقلابیم ما نسل فخری‌زاده نسل آفتابیم آری نهال نهضت ما شد تناور حالا ثمر داده است با باران باور این عزم راسخ کل دنیا را حریف است یک چشمه‌اش آزادی قدس شریف است ما طالب صلحیم اما مرد جنگیم بر سینهٔ اهریمنان تیر خدنگیم دست خدا بر شانهٔ حق شد مجسم شد موعد رؤیای طهرانی مقدم سیلی زدیم از جان و دل بر صورت دیو موشک فرستادیم در قلب تلاویو ای غدهٔ چرکین عالم قوم صهیون کودک‌کش خونخوار، اسرائیل ملعون این وعدهٔ صادق تقاص زاهدی‌هاست قلبت فروپاشید پایان تو اینجاست این سرنوشت توست سهمت روسیاهی است معلوم شد که کدخدای واقعی کیست آن گنبد فولادی خاکت همین بود؟ این عزم ما بود از قضا که آهنین بود تهدید ممتد، فتنه‌انگیزی و نیرنگ داروندارت را فرستادی در این جنگ این خاک اما قهرمان می‌پروراند کوهیم ما هرکس نمی‌داند بداند آری بداند هر که در بازی شریک است انگشت ما بر ماشهٔ هایپرسونیک است سودای جنگ تن به تن داریم در قدس ما پاسخ دندان‌شکن داریم در قدس از قائم وتوفان وکوثر، عصر و فاطر تا ثاقب و میثاق و نور و نصر و قادر خیبرشکن، سجیل، رضوان، رعد، صیاد زلزال، فاتح، فجر، هرمز، حوت، مرصاد زوبین، خلیج فارس، خرمشهر، شاهین دزفول، عاشورا، شفق، فتاح، یاسین تازه هنوز این اول فتح عظیم است این تازه بسم الله رحمانِ الرحیم است فصل قِسر دررفتن و نارو گذشته دیری‌است دوران بزن‌دررو گذشته هر کس نگاه چپ بیندازد به ایران در طرفة العینی شود با خاک یکسان آری بترس از خیمه‌گاه حاج قاسم از مکتب عشق و نگاه حاج قاسم وقت تقاص میر لشکر مانده حالا جبران بغض و اشک رهبر مانده حالا سیدعلی لب ترکند جان می‌سپاریم سرباز رستاخیز آن دُل دُل سواریم تا وعده‌ی صلح‌جهان چیزی نمانده تا دولت صاحب‌زمان چیزی نمانده @andisheysabz
از اول تاریخِ خودش فاسق بود خونخوار و پلید و پست و بی‌منطق بود امشب به دهان نجسش مشت زدیم آری همه وعده‌هایمان صادق بود @andisheysabz
ناهید خلفیان شاعر: 🍀تقدیم به رزمنده دلیر و جانباز سرفراز اسلام آقای محمود پاک‌نژاد🍀 دمی بنشین و بشنو قصه‌های روشنایی را خروش سینه‌ی جانبازهای شیمیایی را حکایت می‌کند شعر از شهید زنده‌ای این‌بار روایت می‌کند از غیرت مردی کبوتروار سکوتش را شکسته بعد سی سال این یل ایران درونش مخزن‌ الاسرار شیران قلاویزان نه در گفتار خود بلکه عمیقاً باورش دارد که هرچه دارد از عشق و دعای مادرش دارد میان خیل همرزمان به میدان شجاعت رفت چه شبهایی که قاسم‌وار تا مرز شهادت رفت به وقت رزم در والفجر هشت از جان گذر کرده برای فتح خاک فاو مردانه خطر کرده برای خاک جنگیده به سمت خط دین رفته دل از عشق زمین شسته که در میدان مین رفته درون سینه‌‌ی پاکش پر از یاد شهیدان است کتاب خاطراتی از کبوترهای دوران است تو ای یار شقایق‌‌ها بگو از رقص پرچم‌ها بگو از بزم عاشق‌ها، خروش رزم رستم‌ها کجا رفتند آن خوبان،سبک‌بالان، دل‌آشوبان کبوترهای خونین‌بال، فانوس شبانگاهان شهیدان نبرد بدر، یا والفجر مهران کو؟ پرستوهای خرمشهر، غوغای دلیران کو؟ یلان ارتفاعات قلاویزان کجا رفتند؟ سپاه کربلاجویان، بلاجویان کجا رفتند؟ مسیر عشق آن دوران إلی بیت المقدس بود برای دیدن دریا دل محمودها بس بود @andisheysabz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شمشیر بکش، لشکر حیدر کم نیست هم‌سنگ علی حریف در عالم نیست والله قسم ارزش سرهای شما اندازهٔ دمپایی آقا هم نیست @andisheysabz
می‌آورمت به دست، باور دارم از بس که سری خیال‌پرور دارم والله نمی‌شود جدا از تو دلم دست از تو اگر، اگر، اگر بردارم @andisheysabz
پیروز نمی‌شوی تو صدسال سیاه دل‌های جهان با تو نمی‌آید راه لشکر لشکر، نیل‌فروشان داریم سنگر سنگر هنیه و نصرالله @andisheysabz
با بقچهٔ رنگ‌رنگش آمد در زد تا حال و هوای شهر را تازه کند تابستان هی به سمتمان تیر انداخت پاییز ولی همیشه با مهر آمد 🍁 @andisheysabz
اگر دیوانه‌ام هستی، به من چه! اگر از دیدنم مستی، به من چه! مگر من گفته‌ بودم عاشقم باش؟ از اول دل نمی‌بستی، به من چه! @andisheysabz
در، طاقچه‌، دیوار، توسل می‌کرد در سینهٔ فرش غنچه‌ها گل می‌کرد گل‌های پتوس اقتدا کرد به من قوری سر گاز داشت قل قل می‌کرد @andisheysabz
53.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩ما عزاداریم اما جنس عزای ما از جنس عزای سیدالشهداست؛ زنده‌کننده و پیش‌برنده(مقام معظم رهبری) ما وارث تاریخ حماسی هستیم آمادهٔ پیکار اساسی هستیم غم‌هامان از جنس غم ارباب است ما ملت گریهٔ سیاسی هستیم @andisheysabz
گیرم که به سینه خرمنی غم برسد گیرم به دلت داغ دمادم برسد بنشین لب رود زندگی، چای بنوش باید به خودش همیشه آدم برسد @andisheysabz
شهادتت مبارک مرد میدان 🕊🥀 زالوصفتانِ بزدلِ بی‌مقدار امروز شده تمام دنیا بیدار ای قوم خیبث اگر چه او را کشتید زنده است همیشه راه یحیی سنوار @andisheysabz
زیتون حماس پرثمر می‌گردد صهیون پلید دربه‌در می‌گردد یحیی سنوار رفت و با عنوانِ سرباز امام عصر برمی‌گردد @andisheysabz
همواره اگر درد کشیدیم جز زیبایی هیچ ندیدیم ما در طرف درست تاریخ آمادهٔ جنگ با یزیدیم @andisheysabz
نمی‌دانم بار چندم است که سکانس آخر فیلم شهید سنوار را می‌بینم... هر چه بیشتر می‌بینم، هر چه مرورش می‌کنم، بیشتر مبهوت می‌شوم. این حجم از اُبُهت یک مرد، قلب انسان را به لرزه درمی‌آورد.... چه می‌شود که روح انسان به چنین اعتلا و صلابتی می‌رسد که تمام قدرت و هیمنهٔ اربابان زر و زورِ پهپادبه‌دست را به چالش می‌کشد؟! انسان چقدر می‌تواند بزرگ باشد، ستبر باشد، باشکوه باشد که تا آخرین لحظه حتی با یک چوب‌دستی به دشمن نهیب بزند و حقارت روحی آنان را صدچندان کند. چقدر این سکانس باشکوه است. آن ژست روی مبل، آن دست بریده و چوبی که به دست چپش گرفته و هل من مبارز می‌خواند. یک طرف یحیی سنوار و یک طرف مرگ! و سنوار در کمال ثبات درونی بدون سرِ سوزنی نشان از ترس، چشم در چشم دشمن دژخیم می‌ایستد و دست رد به سینهٔ زندگی می‌زند! دلم می‌خواهد بدانم کدام دعا و کدام آیه را از آن کتاب دعا خواند که مثل خون در رگ‌های روحش جریان یافت و چون سرویی محکم در آن خرابه، در قلب میدان نبرد، تک و تنها چنان ایستاده بود که گویی لشگری میلیونی پیش‌قراول او هستند...! دوست دارم بدانم آخرین ذکری که در آخرین دور آن تسبیح، می‌خواند چه بوده؟! دارم باخودم فکر می‌کنم که شجاعت چقدر واژهٔ کمی است برای وصفش! من معتقدم یک دسته از شهدا شهیدتر هستند؛ همان‌هایی که در دل میدان یک بار دیگر حسین‌وار و آگاهانه بین تسلیم و مرگ، مرگ را انتخاب می‌کنند. و یحیی سنوار از آن شهیدترهاست. در آن سکانس آخر سنوار با آرامش کامل و در اوج وقار و شجاعت با صورت پوشیده شده و در کسوت یک فلسطینی _و نه کسوت یحیی سنوار_ با سلاح جانش از وطن دفاع کرد، ایستاد و قهرمانانه مرگ را به سوی خود فراخواند... سنوار مرگ را به زانو درآورد.... ✍دلنوشته @andisheysabz
چهار آبان حوالی شب بود رد شدم از مسیر اکباتان یک‌ نفر گفت: باز درگیری‌است! آن طرف‌تر کنار آن میدان لابه‌لای شلوغی بازار آرمانی شریف می‌آمد حق و باطل میانهٔ کوچه بوی فکری کثیف می‌آمد صحنه‌ای آشنا پدید آمد برگ‌های گلی به زیر پا یک نفر در میان جمعیت داد زد یا حسین، یا زهرا.... باز کوچه، جنایتی دیگر دستِ خالی، جهاد، تنهایی عده‌ای در خباثت مفرط تیغ و سنگ و جوان رعنایی در قلوبی مرض هویدا شد جهل، یک عده را به کشتن داد بازهم با شعار آزادی جابه‌جا شد شهید با جلاد بوی تلخی گاز اشک‌آور غرق در خون جوان آبادی تیر در قلب واژه‌‌ای مظلوم واژه‌ای بی‌گناه: آزادی آخر شب به خانه برگشتم شام، شام غم غریبان بود کاش آن صحنه را نمی‌دیدم شمر آن شب کف خیابان بود دل شد آماج درد و خون و غم غرق در فکر آن جوان بودم چفیه‌ام را دوباره آوردم فکر احیای آرمان بودم... می‌روم دم به دم به سوی رزم در دفاع از امام بسم الله این حوالی هنوز عاشوراست هرکه دارد مرام بسم الله 🍀@andisheysabz🍀