eitaa logo
اشعار ناهید خلفیان
512 دنبال‌کننده
544 عکس
368 ویدیو
10 فایل
کپی بدون نام شاعر جایز نیست🙏 پل ارتباطی با بنده: @Nahidkhalafian با معرفی کانال به دیگران و به اشتراک گذاشتن پست‌ها در ثواب انتشار مطالب سهیم باشید. یاعلی
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادتت مبارک مرد میدان 🕊🥀 زالوصفتانِ بزدلِ بی‌مقدار امروز شده تمام دنیا بیدار ای قوم خیبث اگر چه او را کشتید زنده است همیشه راه یحیی سنوار @andisheysabz
با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد یعنی که در میانه‌ی میدان شهید شد بیچاره آن کسی که به پیمان وفا نکرد خوشبخت آنکه بر سر پیمان شهید شد تسبیح و عطر، قمقمه‌ی آب پس کجاست؟ حدست درست، با لب عطشان شهید شد چند اسکناس، پول زیادی نمی‌شود اما کسی نگفت که ارزان شهید شد آن کس که هم کتاب دعا هم تفنگ را با هم به جبهه برد، مسلمان شهید شد بی‌عشق و بی‌حماسه و بی‌شوق و بی‌امید بی‌جنگ و بی‌مبارزه نتوان شهید شد من بی حسین ماندم و بَل هُم أضَل شدم او عاقبت بخیر شد، انسان شهید شد 📝شعر از مهدی جهاندار
زیتون حماس پرثمر می‌گردد صهیون پلید دربه‌در می‌گردد یحیی سنوار رفت و با عنوانِ سرباز امام عصر برمی‌گردد @andisheysabz
2.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چفیه و تصویر قدس و عطر و تسبیح و خشاب در کنار تو نمایشگاه یک فرهنگ بود 🔹سرودهٔ محمد رسولی در وصف شهید السنوار
همواره اگر درد کشیدیم جز زیبایی هیچ ندیدیم ما در طرف درست تاریخ آمادهٔ جنگ با یزیدیم @andisheysabz
اشعار ناهید خلفیان
👆اگر می‌شد قدرت ایمان را در یک سکانس نشان داد
نمی‌دانم بار چندم است که سکانس آخر فیلم شهید سنوار را می‌بینم... هر چه بیشتر می‌بینم، هر چه مرورش می‌کنم، بیشتر مبهوت می‌شوم. این حجم از اُبُهت یک مرد، قلب انسان را به لرزه درمی‌آورد.... چه می‌شود که روح انسان به چنین اعتلا و صلابتی می‌رسد که تمام قدرت و هیمنهٔ اربابان زر و زورِ پهپادبه‌دست را به چالش می‌کشد؟! انسان چقدر می‌تواند بزرگ باشد، ستبر باشد، باشکوه باشد که تا آخرین لحظه حتی با یک چوب‌دستی به دشمن نهیب بزند و حقارت روحی آنان را صدچندان کند. چقدر این سکانس باشکوه است. آن ژست روی مبل، آن دست بریده و چوبی که به دست چپش گرفته و هل من مبارز می‌خواند. یک طرف یحیی سنوار و یک طرف مرگ! و سنوار در کمال ثبات درونی بدون سرِ سوزنی نشان از ترس، چشم در چشم دشمن دژخیم می‌ایستد و دست رد به سینهٔ زندگی می‌زند! دلم می‌خواهد بدانم کدام دعا و کدام آیه را از آن کتاب دعا خواند که مثل خون در رگ‌های روحش جریان یافت و چون سرویی محکم در آن خرابه، در قلب میدان نبرد، تک و تنها چنان ایستاده بود که گویی لشگری میلیونی پیش‌قراول او هستند...! دوست دارم بدانم آخرین ذکری که در آخرین دور آن تسبیح، می‌خواند چه بوده؟! دارم باخودم فکر می‌کنم که شجاعت چقدر واژهٔ کمی است برای وصفش! من معتقدم یک دسته از شهدا شهیدتر هستند؛ همان‌هایی که در دل میدان یک بار دیگر حسین‌وار و آگاهانه بین تسلیم و مرگ، مرگ را انتخاب می‌کنند. و یحیی سنوار از آن شهیدترهاست. در آن سکانس آخر سنوار با آرامش کامل و در اوج وقار و شجاعت با صورت پوشیده شده و در کسوت یک فلسطینی _و نه کسوت یحیی سنوار_ با سلاح جانش از وطن دفاع کرد، ایستاد و قهرمانانه مرگ را به سوی خود فراخواند... سنوار مرگ را به زانو درآورد.... ✍دلنوشته @andisheysabz