eitaa logo
•●اندیشکده ضُحىٰ●•
157 دنبال‌کننده
94 عکس
33 ویدیو
10 فایل
‌ اگر میخواهیم امیدوار باشیم اگر میخواهیم مأیوس نباشيم و بتوانیم پیش برویم و به تعبیری مرگ را نپذیریم، هلاکت را نپذیریم ✔️باید به تفکر پناه ببریم... 📍دانشگاه اصفهان @Andishkade_zoha_admin :ارتباط با ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
¤به یاد ماندنی ترین ماندنی ها¤ !من نیست نیستم! پوچ،پوچ و پوچی انگار تمام دنیای ادم را میگیرد یا تمام دنیای تو آن را میگیرد؟! نمیدانم فقط میدانم هرچقدر که بیشتر به آن فکر کنی بیشتر تورا غرق در خود میکند!مانند چاهی عمیق که حدی ندارد. نمیدانم، اما گمان میکنم این پوچی ها از یاس و نا امیدی می آید. یا شاید هم پیامد بزرگ پوچی یاس و نا امیدی است! نمیدانم، فقط میدانم تا به خود می آیی،میبینی حالت خیلی خراب است مدام دنبال خودت میگردی. خودی که نمیدانی باید چطور خودی باشد. مدام دنبال اینده هستی و اینده دور از انتظار توست، تو انتظار داری کسی بیاید اینده ات را طبق برنامه هایی بچیند و مرتب و منظم طبق آن پیش بروی و درنهایت به سرانجامی برسی. در صورتی که اینده اصلا برنامه ریزی سرش نمیشود و سرانجامش هم معلوم نیست. و تو مدام از این میرنجی. مدام احساس میکنی به دردی نمیخوری، سرانجام نا معلومی داری‌‌. میخواهی و میدانی که باید کاری را بکنی اماچه کاری را نمیدانی! رفقا در این میان میگویند کاش میشد خود را به پریز برقی وصل کرد و کار را تمام کرد. در این میان نمیدانم ما بین این همه تمام شدن چرا این مسیر را انتخاب کرده اند، اما کور خوانده اند! خدا در اینجا میگوید دینگ دینگ :(وَمَا هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَآ إِلَّا لَهۡوٞ وَلَعِبٞۚ وَإِنَّ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ لَهِيَ ٱلۡحَيَوَانُۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ اين زندگى دنيا جز بازيچه و سرگرمى چيزى نيست زندگى واقعى در خانه آخرت است، اگر مردم بفهمند) یعنی تو گمان میکنی کارت تمام میشود! اما اگر میخواهی به سوی ما بیایی بیا، اینجا سوپرایز های قشنگ تری را برایت داریم و اینجاست که در اینجاهم به بن بست میخوری و بازم هم به همان پیله خودت رجوع میکنی، همان پیله ای که در آن با همه کس و همه چیز سر جنگ برداشته ای و حوصله هیچکس را هم نداری. از مادرت مدام بازجویانه میپرسی که چرا تورا به این دنیا اورده است؟! اما مادرت کار خودش را میکند و تورا به شستن ظرف ها هدایت میکند. و ظرف ها ،در این میان چقدر دوست داری تمام دق و دلی ات را بر سر ظرف ها خالی کنی انهارا بلند کنی و محکم به زمین بکوبانیشان تا خرد و متلاشی شوند. اما این هم نمیشود از یکطرف کار را بدتر میکنی و ازطرفی دیگر خودت هم توسط مادر خرد و متلاشی میشوی. به سینک پر از ظرف نگاه میکنی چقدر شلوغی اش توصیف افکار ذهن توست چقدر پیچیده و در هم ریخته هستند و تو مدام از نگاه کردن به انها کلافه میشوی و درست نمیدانی از کجا باید شروع کنی؟ اما نگاه کردن به انها تنها اتلاف وقت است و تو میدانی تا دست به کار نشوی هیچ کاری را پیش نبرده ای. شروع به شستن میکنی حتی اگر از یک قاشق کوچک باشد. تنها مهم این است که شروع کنی، شروع، میدانی شروع خیلی مهم است! و تو شروع میکنی،اینبار بر خلاف یاس با امید شروع میکنی. همه چیز دنیا را زیبا میبینی، خودت را هست میبینی. با رفقایت خوش میگذرانی، انگار همه چیز به چشمت می آید و مدام زندگی را در حالت شکر به سر میبری. دیگر دوست نداری زندگی ات را با سرانجام بدی به سر برسانی و حتی شستن ظرف های شلوغ سینک برایت لذت بخش ترین کار دنیا میشود. در خلاصه ای کیفت کوک کوک میشود. اما،اما همه چیز به اینجاها ختم نمیشود! حالت حال دائم و مداومی نیست. و تو بازهم به همان حالت یاس و پوچی میروی! و گاه بازهم امیدوار میشوی و دنیا تورا متحیر میکند! انگار دنیا مدام میخواهد تو را به حیرت وادارد! مانند حال الان من که نمیدانم چرا هرگاه شروع به جارو کردن خانه میکنم کلمات مانند رودی در ذهنم جاری میشوند!و شاید دیگر طبق همان قوانین نانوشته دنیا به هنگام جارو کردن خبری از کلمات جاری نباشد. میدانی تو هیچگاه نمیتوانی بگویی که من این دنیا را فهمیده ام زیرا این دنیا هر لحظه با اتفاقات تازه تری به میان می اید درست همانند افریدگارش. همانند خدا که من هرچه سعی میکنم معنی آن را پیداکنم باز با معانی تازه تری می اید گویا که هیچگاه تمام نمیشود و شاید در اصل معنی اش همین باشد همین بی نهایت ها تمام نشدن ها. انگار قانون و فلسفه دنیا همین است زندگی باید با همین ها بگذرد، تا شاید به این نیز بگذرد برسی نمیدانم! ما بین تمام اینها تنها یک چیز را میدانم ما بین همه شدن ها و نشدن ها ما بین تمام یاس ها و امید ها،دلهره ها و دلگرمی ها،سختی ها و اسایش ها،مجهولات ومعلومات تنها میدانم که زندگی را نه با اینده نه با پول نه با شغل نه با ارزو ها نه با نگرانی ها و دلخوشی ها با هیچ یک نباید معامله کرد. زندگی را تنها باید با خدا معامله کرد. زندگی را وقتی با خدا معامله کردی زیباتر میشود انگاه خدا از آن مرتبه مغروری که ان بالا نشسته است و درد رنج به بنده هایش میدهد تا انهارا خوار و ضعیف کند،به مرتبه رفاقت و دوستی میرسد.