eitaa logo
اندیشمندان بصیر
322 دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
19هزار ویدیو
56 فایل
انتقال ازواتساپ راه ادامه دارد
مشاهده در ایتا
دانلود
سال‌ها پیش مرحوم دکتر رضازاده شفق می‌گفتند: «انتقاد ورزش ملی ایرانی‌هاست. هر کس صبح که از خواب برمی‌خیزد در یک صف طولانی از مردم قرار می‌گیرد و با باز کردن دست‌های خود به دو طرف، همه‌ی کسانی را که پیش روی او هستند مورد قرار می‌دهد. غافل از اینکه عده‌ی زیادی پشت سر او ایستاده‌اند و با دست به او اشاره می‌کنند اما متأسفانه باید بدانیم که این ورزش ملی! جامعه را سالم‌تر نمی‌کند چون لبه‌ی تیز عیب‌جویی هرگز متوجه خود انتقادکننده نمی‌شود و افزون بر این متأسفانه مردم انتقاد را جانشین اقدام به حساب می‌آورند ...» این روزها همه انتقاد که چه عرض کنم مدام عیب‌جویی می‌کنیم اما وقتی قرار است در مقام تصمیم‌گیر و مسئول فکر کنیم، کُمِیت‌مان لنگ می‌زند! بدتر اینکه خیال کنیم با انتقاد - شما بخوانید عیب‌جویی - وظیفه‌مان را انجام داده‌ایم!
📚 قطعه ای از کتاب 🔴جاسوسی که برای گذاشته بود... رضاشاه هیچ گونه انتقادی را بر نمی تابید. هیچ کس حق نداشت از او کند. همه می بایست تنها از او تعریف می کردند! همه بایست ارادتمند او می بودند! اگر کسی از او انتقاد می کرد، ابتدا مدتی دورا دور تحت نظر بود. بعد برای مدتی بازداشت می شد. پس از آن به نقطه ای دور تبعید می گشت و سرانجام می کشتنش. سیدحسن تقی زاده از محدود کسانی بود که در این زمینه جان سالم به در برد: «وقتی که دوره ی آن نزدیک به اتمام رسید و اعلان جدید کردند- که بر حسب مرسوم سه ماه به آخر دوره مانده شروع به انتخابات جدید می کردند- مداخلات دربار از حد تجاوز کرد. در حقیقت رضا شاه تصمیم قطعی گرفته بود که یک نفر هم از اشخاصی که مطیع او نباشد انتخاب نشود. من در مجلس برخلاف این اقدامات حرف زدم و این باعث آن شد که دوباره اطراف منزل من را مفتش گذاشتند. طول هم کشید، قریب دو سه ماه . منزل ما در کوچه ی نوبهار در خیابان نادری بود. مفتش دایما مراقب بود. آخر هوا خیلی گرم شد رفتیم به قلهک. مفتش هم آمد. گفته بود خدا به فلان کس عمر بدهد که من هم از برکت ایشان آب سردی اینجا می خورم. دو سه ماه طول کشید و خسته شدم. به هر کجا حتی بقال سر کوچه هم که می رفتیم این مفتش می آمد. عاقبت کاغذی نوشتم، وقت خواستم بروم شاه را ببینم. وقت هم داد.»1 تقی زاده در ادامه این بخش از خاطراتش می نویسد که شاه را راضی کرد که دست از سر او بردارد. او احتمالا جزء محدود کسانی است که توانست شاه را در این زمینه راضی کند. بگذریم از اینکه پس از این ارادت خود را نیز به شاه نشان داد. 📚سیدحسن تقی­زاده، زندگی طوفانی، تهران، انتشارات فردوس، 1379، ص 232 کانال تحلیلی شطرنج سیاست🌤🌤☀️ @shatranjsiasat