eitaa logo
تولید انگشتر کفیل
11.7هزار دنبال‌کننده
444 عکس
117 ویدیو
2 فایل
انگشتر کفیل تولید و عرضه انگشترهای فاخر و کلکسیونی #دستساز @angoshtarkafil 📍قم المقدسة
مشاهده در ایتا
دانلود
یک قصاب به دختر همسایه اش علاقه مند شده بود. روزی که پدر و مادر دختر، او را برای کاری به روستایی فرستاده بودند، قصاب نزد آن دختر رفت و خواست به او نزدیک شود؛ اما آن دختر به او گفت: علاقه من به تو بیش از علاقه تو به من است؛ ولی من از خدا می ترسم! قصاب گفت: چرا من از خدا نترسم؟! آن گاه توبه کرد، دختر را تنها گذاشت و به طرف روستای خود حرکت کرد. هوا بسیار گرم بود، تشنگی شدیدی بر قصاب عارض شد، به طوری که نزدیک بود هلاک شود. در این هنگام پیامبر آن زمان را دید و از او کمک خواست. پیامبر گفت: بیا از خدا بخواهیم ابری بفرستد تا در سایه آن راه برویم و به آبادی برسیم. قصاب گفت: من که کار خیری نکرده ام تا دعایم مستجاب شود. پیامبر گفت: من دعا می کنم و تو آمین بگو. پیامبر دعا کرد و قصاب آمین گفت. ناگاه ابری آمد و بر سر آن ها سایه افکند و چون به نقطه جدایی رسیدند، قصاب از پیامبر خداحافظی کرد که به خانه خود برود، ابر هم بالای سر او رفت. پیامبر خدا نزد قصاب بازگشت و به او گفت: ابر بالای سر تو آمد، بگو چه عملی انجام داده ای؟ آن گاه قصاب جریان خود را بازگو کرد. آن پیامبر فرمود: توبه کننده نزد خدا مقام و منزلتی دارد که برای احدی از مردم چنان منزلتی وجود ندارد. عاقبت به خیران عالم،ص 234 اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
برای انجام کارهایت مشورت کن و... چون تصمیم به انجام گرفتی به خدا توکل کن... 📗 سوره آل عمران ، آیه ۱۵۹ اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
در زمان رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در شهر مدينه، شخصى بود بسيار ظاهر الصلاح، به طورى كه كسى در حق او در هيچ موردى، گمان سوء و ظن خلاف نداشت. شايد بسيارى از مردم در برخورد با او از وى طلب دعا مى‌كردند، ولى او بدون توجه به ظاهر آراسته خويش، در بعضى از شب‌ها به خانه مردم مدينه، دستبرد مى‌زد!! شبى براى دزدى از ديوار خانه‌اى بالا رفت، اثاث زيادى در آن خانه بود و در ميان خانه به غير از يك زن جوان تنها كسى نبود، عجيب خوشحال شد كه امشب علاوه بر به چنگ آوردن مال فراوان، در رختخواب عيش و عشرت هم شركت خواهم كرد. همان طور كه در دل تاريكى بر سر ديوار، منظره فريبنده اثاث خانه و چهره دلرباى زن را مى‌نگريست، به فكر فرو رفت: دزدى تا كى، ننگ تا چه مدت، براى چه بايد زحمات انبيا و اوليا را از ياد برد، عاقبت اين همه گناه و فساد چه خواهد شد، مگر براى من مرگ و برزخ و قيامت و محاكمات الهيه نيست، در پيشگاه حق و در دادگاه عدل، جواب اين‌ همه ظلم و جنايت را چگونه بايد داد؟!! آرى، با ادامه اين اعمال به روزى خواهم رسيد كه براى من راه گريز و فرار از چنگال عدالت نخواهد بود، آن روز پس از اتمام حجت حق، مبتلا به غضب خداوندى مى‌شوم و از پس آن به زندان آتش خواهم افتاد و در آن صورت انتقام آلودگى‌هايم را پس خواهم داد!! پس از اندكى تأمل و فكر، از دزدى و تجاوز به آن زن، سخت پشيمان شد و با دست تهى به خانه بازگشت. به وقت صبح خود را به لباس آراستگان و صلحا آراست و به مسجد به محضر مقدس رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمد و در حضور آن جناب نشست! ناگهان ديد، زن صاحب خانه‌اى كه شب گذشته براى دزدى اثاث آن، در نظر گرفته بود به محضر رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمد، عرضه داشت: اى رسول خدا! زن بى‌شوهرى هستم همراه با ثروتى زياد، پس از چند ازدواج ديگر قصد شوهر كردن نداشتم، اما ديشب به نظرم رسيد كه دزدى به خانه‌ام راه پيدا كرده، گر چه چيزى نبرده، ولى مرا وحشت زده كرده، از اين پس مى‌ترسم در تنهايى ادامه زندگى دهم، اگر صلاح مى‌دانيد براى من همسرى انتخاب كنيد. حضرت اشاره به آن مرد- يعنى به دزد شب گذشته- كردند و فرمودند: اگر ميل دارى، تو را به آن شخص تزويج كنم، زن او را پسنديد و نسبت به او اظهار ميل و رغبت كرد. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله عقد آن زن را براى آن مرد بست، سپس هر دو به منزل آمدند، دزد در كمال نشاط و شادى داستان خود را براى آن زن تعريف كرد و به او گفت: اگر شب گذشته ثروتت را مى‌بردم و دامن عفتت را آلوده مى‌كردم، علاوه بر اين كه يك شب بيشتر در كنار تو نبودم، آتش غضب هميشگى حق را، براى خود برمى‌افروختم، ولى در عاقبت كار فكر كردم و بر هجوم هواى نفس صبر و استقامت ورزيدم و در نتيجه براى هميشه به ثروت حلال و زوجه صالحه و عاقبت خوش و سعادت ابد رسيدم!! اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
🌷 امیرالمومنین علیه السلام فرمودند : 🖋 بر پیامبر گناهان  را به سان ریختن آب بر آتش از بین می‌برد. 📚 ثواب الاعمال ، ص ۱۸۷ اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم فرمودند : ای عمار! هر وقت دیدی که علی علیه السلام تنها به راهی می‌رود و همه مردم به راهی دیگر، تو مردم را واگذار و در مسیری برو که علی علیه السلام می‌رود. یا عمّار! اِنْ رَأَیتَ علیاً قَد سَلَکَ وادیاً و سَلَکَ الناسُ وادیاً غیرَهُ فَاسلُکْ مَعَ عَلِیٍّ وَدَعِ الناسَ. (کنزالعمال، ج ١١، ص ٦١٣ ـ تاریخ بغداد، ج ١٣، ص ١٨٧) اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
💠 حقی که پامال شد... ✨هنَّادُ بْنُ السَّرِيِّ قَالَ: رَأَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْهِ فِي الْمَنَامِ فَقَالَ لِي: يَا هَنَّادُ! قُلْتُ: لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ! قَالَ: أَنْشِدْنِي قَوْلَ الْكُمَيْت: 🔸و يَوْمَ‏ الدَّوْحِ‏ دَوْحِ غَدِيرِ خُمٍ أَبَانَ لَنَا الْوَلايَةَ لَوْ أُطِيعَا وَ لَكِنَّ الرِّجَالَ تَبَايَعُوهَا فَلَمْ أَرَ مِثْلَهَا أَمْراً شَنِيعاً ↩️ قالَ: فَأَنْشَدْتُهُ فَقَالَ لِي: خُذْ إِلَيْكَ يَا هَنَّادُ. فَقُلْتُ: هَاتِ يَا سَيِّدِي فَقَالَ علیه السلام🔻 🔸و لَمْ أَرَ مِثْلَ ذاكَ الْيَوْمِ يَوْماً وَ لَمْ أَرَ مِثْلَهُ حَقّاً أُضِيعَا... 📌هنّاد بن سری می‌گوید: امیرالمؤمنین علیه السلام را در خواب زیارت کردم؛ به من فرمود ای هنّاد! عرض کردم: امر بفرمایید یاامیرالمؤمنین! فرمود: برایم بخوان شعر کمیت را که می‌گوید: 🔸روز غدیر.. روزی بود که پیامبر، ندای ولایتِ ما را به گوش همگان رسانید.. اما آن جماعت، حق ما را مصادره کردند.. و چنان فاجعه‌ای به بار آوردند که نظیرش را سراغ ندارم! ↩️ من حسب الامر حضرت شروع کردم به خواندن شعر کمیت؛ تا این دو بیت تمام شد، فرمود: این بیت را هم اضافه کن: 🔸نه روزی به مبارکی و بزرگیِ روز سراغ دارم، و نه حقّی که با چنان عظمت پایمال گردد! 📗بحارالانوار، ج۲۶ ص۲۳۰ اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺁﻳﺔ ﺍﻟﻠّﻪ ﺳﻴّﺪ ﺣﺴﻴﻦ ﻛﻮﻩ ﻛﻤﺮﻯ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﺟﻮﺍﻫﺮ ﻭ ﺷﻴﺦ ﺍﻧﺼﺎﺭﻯ ﻭ ﻣﺠﺘﻬﺪﻯ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺩﺭﺱ ﻣﻌﺘﺒﺮﻯ ﺩﺍﺷﺖ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻃﺒﻖ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﺩﺭ ﺳﺎﻋﺖ ﻣﻌﻴّﻦ ﺑﻪ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﻧﺠﻒ ﻣﻰ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺗﺪﺭﻳﺲ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ. ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻴﻢ ﺣﻮﺯﻩ ﺗﺪﺭﻳﺲ ﺧﺎﺭﺝ ﻓﻘﻪ ﻭ ﺍﺻﻮﻝ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﻣﺮﺟﻌﻴّﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺮﺟﻌﻴّﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﻳﻚ ﻃﻠﺒﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻯ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻳﻚ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﺯ ﺻﻔﺮ ﺑﻪ ﺑﻰ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺑﺮﺳﺪ… ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﻃﻠﺒﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺷﺎﻧﺲ ﻣﺮﺟﻌﻴّﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺣﺴّﺎﺳﻰ ﺭﺍ ﻃﻰ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ. ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺳﻴّﺪ ﺣﺴﻴﻦ ﻛﻮﻩ ﻛﻤﺮﻯ ﺩﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺍﻯ ﺑﻮﺩ. ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺟﺎﻳﻰ ﺑﺮﻣﻰ ﮔﺸﺖ ﻭ ﻧﻴﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﻭﻗﺖ ﺩﺭﺱ ﺑﺎﻗﻰ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻭﻗﺖ ﻛﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﻭﺩ ﺑﻪ ﻛﺎﺭﻯ ﻧﻤﻰ ﺭﺳﺪ ﭘﺲ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﺤﻞّ ﻣﻮﻋﻮﺩ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺑﻨﺸﻴﻨﺪ. ﺭﻓﺖ، ﺍﻣّﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻛﺴﻰ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﻰ ﺩﻳﺪ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﻣﺴﺠﺪ ﻛﻪ ﻣﺤﻞّ ﺗﺪﺭﻳﺲ ﺑﻮﺩ ﺷﻴﺦ ﮊﻭﻟﻴﺪﻩ ﺍﻯ ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺗﺪﺭﻳﺲ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ. ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻛﻮﻩ ﻛﻤﺮﻯ ﺑﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﮔﻮﺵ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﺎ ﻛﻤﺎﻝ ﺗﻌﺠّﺐ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻛﺮﺩ ﺁﻥ ﺷﻴﺦ ﮊﻭﻟﻴﺪﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺤﻘّﻘﺎﻧﻪ ﺑﺤﺚ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ. ﺭﻭﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﻋﻠﺎﻗﻤﻨﺪ ﺷﺪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﮔﻮﺵ ﻛﻨﺪ. ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻮﺵ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺭﻭﺯ ﭘﻴﺸﺶ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﮔﺸﺖ. ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺳﻴﺪ ﺣﺴﻴﻦ ﻳﻘﻴﻦ ﺣﺎﺻﻞ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺷﻴﺦ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﻓﺎﺿﻞ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﺭﺱ ﺍﻳﻦ ﺷﻴﺦ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﺩﺭﺱ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﺱ ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﻬﺮﻩ ﺑﻴﺸﺘﺮﻯ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺮﺩ. ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻴﺎﻥ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻭ ﻋﻨﺎﺩ، ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﻛﻔﺮ، ﺁﺧﺮﺕ ﻭ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﻳﺪ. ﺭﻭﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺷﻴﺦ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻣﻄﻠﺐ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﻯ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻮﻳﻢ. ﺍﻳﻦ ﺷﻴﺦ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﻮﺷﻪ ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺪﺭﻳﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭﺧﻮﺩ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ. ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﻰ ﺭﻭﻳﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﺱ ﺍﻭ! ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺳﻴّﺪ ﺣﺴﻴﻦ ﺍﺯ ﺁﻧﺮﻭﺯ ﺩﺭ ﺣﻠﻘﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺁﻥ ﺷﻴﺦ ﮊﻭﻟﻴﺪﻩ ﻛﻪ ﭼﺸﻤﻬﺎﻳﺶ ﺍﻧﺪﻛﻰ ﺗَﺮﺍﺧُﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺁﺛﺎﺭ ﻓﻘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﻳﺪﻩ ﻣﻰ ﺷﺪ ﺩﺭﺁﻣﺪ. ﺍﻳﻦ ﺷﻴﺦ ﮊﻭﻟﻴﺪﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻳﺔ ﺍﻟﻠّﻪ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﻣﺮﺗﻀﻰ ﺍﻧﺼﺎﺭﻯ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺷﺪ. اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
🌷 روزی یکی از اولیا به حضرت الیاس و حضرت خضر علیه السلام شکایت کرد که مردم زیاد غیبت می کنند و غیبت هم از گناهان کبیره است و هر چه آنها را نصحیت می کنم و آنها را منع از غیبت می کنم ، به حرفم اعتنایی نمی کنند و آن عمل قبیح را ترک نمی کنند . چه کنم ؟ 🖋 حضرت الیاس علیه السلام فرمود : چاره این کار این است که وقتی وارد چنین مجلسی و دیدی غیبت می کنند ، بگو : 🤲 «بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد» ✍ پروردگار ، ملکی را بر اهل مجلس موکل می کند که هر وقت کسی خواست غیبت کند آن ملک جلوی این عمل زشت را می گیرد و نمی گذارد غیبت شود . سپس حضرت خضر (علیه السلام) فرمود : وقتی کسی در وقت بیرون رفتن از مجلس بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد» , حضرت حق ملکی را می فرستد تا نگذارد که اهل آن مجلس غیبت او را کنند. 📚 داستان های صلوات ، ص۵۷ اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
بزرگ حجت یزدان، ولیّ بارخدای که هم وصیّ رسول است و هم برادر اوست هرآنکه روی خدا را به چشم می‌خواهد بگو به روی علی بنگرد که مظهر اوست اگر که شرطِ وصایت به علم و فرهنگ است نبی مدینه علم و وصیّ او، در اوست دلیلِ غصبِ حقِ او و نصبِ صاحب غار همان فرار و هزیمت به جنگ خیبر اوست اگرچه صاحب عار است او، نه صاحب غار مگس نهاده همان نقطه‌ای که بر سر اوست! کسی که رایت نصرت به دست، بگریزد به فرق، معجرِ زن، خوبتر ز مغفر اوست برادرند به صورت، ولیک در معنا همان کسی که پس از وی گریخت، خواهر اوست اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
✨وقتي مرحوم حسينعلي ميرزا فرمانفرما در كنار دريا برهنه مي‌‏شود كه در دريا شنا كند ، سگي كه داشته مانعش مي‏شود. ✨فرمانفرما به سگ اعتنايي نمي‌‏كند و آماده رفتن در آب مي‏شود ✨آن لحظه كه مي‌‏خواسته خود را در آب بيندازد و سگ مي‏‌بيند جلوگيري كردنش فايده ندارد و الآن صاحبش در آب مي‌‏رود، ناچارخود را در نقطه معيني از دريا پرتاب مي‏كند. ✨ناگاه حيوان بزرگي او را مي‌‏بلعد. ✨فرمانفرما مي‌‏فهمد جهت جلوگيري كردن سگ چه بود و چگونه خودش را فداي صاحبش كرده است ، از رفتن به آب منصرف مي‏شود و از كار سگ حيران و سخت ناراحت و گريان مي‏‌گردد. اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
احمق چه کسی است؟ امام صادق عليه السلام فرمودند: هركه خودپسند باشد، نابود شود و هركه خود رأى باشد نابود شود. عيسى بن مريم عليه السلام گفت : من بيماران را مداوا كردم و به اذن خداوند شفايشان دادم. كور مادر زاد و پيس را به اذن خدا بهبود بخشيدم، مردگان را معالجه نمودم و به اذن خدا زنده شان كردم و در صدد معالجه احمق برآمدم ، اما نتوانستم او را اصلاح گردانم! عرض شد; اى روح اللّه ! احمق كيست؟ فرمود: خودرأىِ خودپسند؛ كسى كه همه فضايل را براى خودش قائل است و عيبى در خود نمى بيند و هر چه حق و حقوق است براى خودش مى داند و براى ديگران نسبت به خود، حقى قائل نيست. اين همان احمق است كه براى درمان او راهِ چاره اى وجود ندارد. 📖الاختصاص ،ص۲۲۱ اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
دهم به بانگ رسا این شعار و مفتخرم: که یار حیدر کرار و دشمن عمرم بدیهی‌ای چو تبرّا ـ به فرض ـ اگر نظری‌است خموش باش و مرا واگذار با نظرم چه سان شریک شوم در عقیده با قومی که نیست جز جهتِ قبله، شرکتی دگرم؟! کجای مذهب من با بنی سقیفه یکیست؟! معاد، عدل، امامت، خدا، پیامبرم؟! اگر شباهتِ ظاهر ملاکِ دوستی است ـ سخن صریح بگویم و یا که درگذرم؟ ـ برو رفاقت بوزینه برگزین تا من وجوه مشترکش با بنی‌بشر شمرم مرا معاشرتش جز وبال و نکبت نیست برادری که بود عاقِ مادر و پدرم در آفتابِ قیامت سرم گداخته به که بالِ شب پره‌گان سایه افکنَد به سرم در این معامله‌ام با کسی مجامله نیست تشیعِ عمری را به نیم جو نخرم من و مصالحۀ خون فاطمه؟! هیهات وگر چنین کنم، این ننگ را کجا ببرم؟ تقیه‌ای که کند مضمحل، تشیع را تقیه نیست؛ خدارا مدار برحذرم تو عاقلانه شماری اگر ز بهر علاج چنان فراوان دارو خورم که جان سپرم؟ و یا به وقت هَرَس ـ کز برای اصلاح است ـ شکوفه و ثمر و شاخ و ساقه را ببُرم؟ تقیه بهر صیانت بود نه بهر زوال دلیلِ شرع و خرد، دو گواهِ معتبرم چو غنچه بسته زبانی بس است، وقت آمد که پرده از دل خونین دگر چو گل بدرم شکایتی‌است به عنوان یک بشر دارم نه طبل تفرقه می‌کوبم و نه فتنه‌گرم سقیفه در بشریت فکند شعلۀ کین کجا توانمش از یاد برد اگر بشرم؟ چو بست فتنۀ آنان، درِ مدینۀ علم چو همگنان به تمنای علم، دربدرم چرا به جرمِ مسلمانی ای مسلمانان جریحِ طعنۀ اهل دیار باخترم؟ چرا پیمبر رحمت شده نماد عذاب؟ ـ کز این جسارت از او شرمناک و معتذرم ـ چراست داغ خشونت به جبهۀ اسلام؟ اگر تو بیخبری من نه چون تو بیخبرم کدام سنگدلی اهل آن ممالک را بکشت و گفت نمایندۀ پیامبرم؟! کدام علم ستیزی کتابسوزی کرد که علم، ناله‌زنان گفت سوخت بال و پرم؟ کدام بدسیَری نام وحی، «هذیان» کرد؟ گواهِ صدق، تواریخ باشد و سیَرم اگرچه وجهِ نزاعم حطام دنیا نیست وگرچه بر سر دین با سقیفه کینه‌ورم، تصرفی که عمر کرد در غنائم فُرس مرا بس است اگر خود نه عاری از هنرم به جای علمِ مجسم نشست و گفت: از علم ز پیرزالِ پسِ پرده بی نصیب ترم هرآنچه کرد و تواش نام کرده‌ای «خدمت» خیانت است و دگر هیچ، هرچه می‌نگرم من ار عمارتِ مغصوبه را کنم آباد خود این عمل چه شماری تو؟ عیب یا هنرم؟ به خون فاطمه سوگند روز حکم و حساب ز هرکه بگذرم، از آن دو تن نمی‌گذرم بخوان وعیدِ «مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُون»* تو مهربان‌تری از کردگارِ مهروَرم؟ کنون منم که به امّید آن وعیدِ اکید مدام دیده به راه امام منتظرم سرم به منقبت شاه لافتاست بلند اگرچه راست نگردد ز معصیت کمرم زهی ز فیض غلامی آن امیر بیان کنون به ملک معانی خدیو تاجورم نگر به نظم بدیعم، که چون به رشته کشید مطوّلاتِ معانی، بیان مختصرم ایا شهی که درِ شهر علم، غیر تو نیست نگاه دار و حوالت مکن به هیچ درم ◻️◽️▫️ * السجدة/۲۲ اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨ما را دنبال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04