eitaa logo
انجمن ادبی مَطلَع
837 دنبال‌کننده
583 عکس
177 ویدیو
10 فایل
﷽ 💠محفل ادبی مطلع | تاسیس ۱۴۰۰ 🔷 نشر اشعار ولایی 🔷 اعلان مراسمات هفتگی 🔷 رسانه شعر مشهد https://eitaa.com/joinchat/4073652327C9ee4eeaef2
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از علی مقدم
آنی که غم تو رنگ را می شکند خوی تو صف پلنگ را می شکند جان سختی ما حریف دل سختی تُست اینجاست که سنگ سنگ را می شکند
ساده حسینی نشدم تو دوسم داشتی الان سینه زنم ساده حسینی نشدم خون دل خوردی الان گریه کنم ساده حسینی نشدم که به این سادگیا دل بکنم نون فاطمیه خوردم آقا سفرم از نگاه مادر پر شد حیدری هستمو حساس شدم تا تو کشورم حرف چادر شد چادر مادرم از بچگی‌ام واسم همیشه پناهی بوده این حجاب ساده تویه روضه ها واسه خیممون سیاهی بوده جوون دادیم. نوجوون دادیم تا حجاب مادرم امن باشه جوون دادیم نوجوون دادیم سفره امام حسین پهن باشه @anjoman_matla
هدایت شده از سعیده کرمانی
recording-20221123-105030.mp3
1.69M
توی باغ گل چادر هر روز سر سجاده نماز می‌خونم من یه خانومم که از نامحرم موهامو همیشه می‌پوشونم وقتی میخوااد بره مهمونی ماه با روسری شب می‌ره خیلی حالم خوبه وقتایی که چادرم منو بغل می‌گیره روی موهام بازم روسری می‌ندازم مثه گل‌ها می‌شم باعث لبخندِ حضرت زهرا س می‌شم الهی از ما خدا این سایه‌ی سرو نگیره بال پروازی که داره این کبوترو نگیره تو شلوغی خیابونای رنگارنگ دنیا گم می‌شه اگه کسی چادر مادرو نگیره با حیام یعنی که لبخند خدا تو زندگیمه تو دل فرشته ها این‌جوری می‌شه جا بگیرم اگه چادر رو سرم باشه می‌تونم جلوی امام زمانم سرمو بالا بگیرم روی موهام بازم روسری می‌ندازم مثه گل‌ها می‌شم باعث لبخندِ حضرت زهرا س می‌شم https://eitaa.com/joinchat/3866624047C336d16dc8c
• سایت آکسان راه اندازی شد ورود به سایت و مشاهده دوره ها و خدمات ما: https://axanacademy.com/ به زودی مطلع و صفحه ویژه شاعران و سایر پلن ها نیز راه اندازی خواهند شد...
خطاب به آنان که مردم نیستند! عاریست از معنای آزادی بیان هاتان افتاده بر جانِ خیابان ها زیان هاتان ما هر فراخوانِ شما را خط به خط حفظیم خط می دهد دشمن به این خط و نشان هاتان ما هفت خوان ها دیده ایم و این فراخوان ها این بارهم خط می خورد با خونِ خان هاتان عُمری شرابی رنگ شد پیراهنِ عشاق تا که مبادا بشکَنَد تاک از تکان هاتان این میکده آبادتر شد گرچه چندین سال بَهرِ شکستِ ما به هم خورد استکان هاتان آنقدْر ناچیزید که حتی نیاندازیم چینی به ابرو از چنین ها و چُنان هاتان ما عاشقان تا وقتِ خون بر عهد خود هستیم با «آرمان»هامان مَگو از آرمان هاتان دریای میهن را رها کردید و افتاده ست گیرِ مبارزهایِ قُلابی دهان هاتان آه ای سخنران هایِ دورِ حجله ی مهسا هنگامِ اشکِ آرتین ها کو زبان هاتان آری همان ها که براشان دُم تکان دادید یک روز می سازند کوه از استخوان هاتان این راه روشن تر شَوَد وقتی که بنشیند گرد و غبار گله ی جُفتَک پران هاتان مُرشد اگر رخصت دهد یک آن لگدکوبند زیر قدومِ پهلوانان قهرمان هاتان ما از شماها بدترش را هم ادب کردیم ما را بپرس از منبرِ تاریخ خوان هاتان...
به شهید محسن فخری زاده و شهدای دانشمندمون شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی تو که هر روز  و هر جا زندگی هایی بنا کردی شهادت قاب عکسی روی دیوار اتاقت بود همان که هر سحر با خنده هایش گریه ها کردی عبادت در عبادت در عبادت بندگی بودی اگر گاهی کتابت بسته شد ، سجاده وا کردی دلت میخواست جنگیدن  کنار حاج قاسم را ولی در دفترت ماندی و دینت را ادا کردی _شهادت گم نخواهد کرد سنگرهای عاشق را_ به این امید عمری، عشق بازی در خفا کردی تمام روزهایت رازهای سر به مهری بود تو  با خون خودت آن رازها را بر ملا کردی شگفتا زخمهای نانجیبی از خودی خوردی شکایت هات را از بی خودی ها با خدا کردی سرِ تنهاییت را کوه بر دامن گرفت آخر کجا اینقدر غربت در مسیرت دست و پا کردی درختا از تنت یک سیب سرخ بیگناه افتاد به فکر شعر گفتن بودم از دستم سلاح افتاد https://eitaa.com/khadempoet
همیشه عرشِ خدا گرمِ اختلاطش بود فرشته تشنه ی یک جرعه ارتباطش بود به جز نگاهِ حسینش پی چه بود؟ بهشت؟! بهشت باغچه ی کوچکِ حیاطش بود همیشه "حمد" به لب داشت، مَدّ نام حسین در امتداد دو تا واژه ی صراطش بود اگر کنار برادر تبسّمی هم داشت هزار بغضِ زبان بسته در نشاطش بود نخواست جان بدهد تا علم به دوشش هست اگر شکست سرش، حکمِ احتیاطش بود کریمه بود ولی از شما چه پنهان که پس از حسین فقط آه در بساطش بود... @anjoman_matla
هدایت شده از yosefpoor.ir
دوره آموزش تخصصی شعر با سرفصل های نوین و ارائه جذاب دروس نشر برای اولین بار • ۲۰ جلسه کارگاهی • ۶ ساعت آموزش • قابلیت آپدیت و پشتیبانی • با تخفیف ویژه [ مدرس: مسعود یوسف پور ] لینک ورود و دریافت: https://axanacademy.com/product/%d9%86%d8%b1%d8%af%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%b2%d8%b4-%d8%aa%d8%ae%d8%b5%d8%b5%db%8c-%d8%b4%d8%b9%d8%b1/
• صفحه شاعران مطلع در آکادمی آکسان با عرض سلام و احترام، شاعران عزیز خراسانی جهت خدمات نشر الکترونیک مطلع می توانند با پشتیبانی ما در تماس باشند. بعد از پر کردن فرم قرارداد، ما اثر آنها را در کتابخانه آکسان واپلیکیشن قرار خواهیم داد. • خدمات ما: _ تهیه نسخه pdf کتاب _ طراحی جلد کتاب _ خدمات موشن گرافیک و تبلیغات کتاب _ نشر حداقل بیست عنوان شعر در یک کتاب _ صفحه اختصاصی شاعر و درج بعضی اشعار جهت معرفی _ تهیه کلیپ تبلیغاتی برای اشعار @anjoman_matla
به معنی کلمه با علی برادر بود به خُلق و خَلق، تو گویی خودِ پیمبر بود هم اهل فضل و ادب بود هم شجاعت داشت هم اهل خلوت شب بود هم سخنور بود به وقت نطق و خطابه فصیح بود و بلیغ به وقت معرکه مردافکن و دلاور بود کسی که بت نپرستید پیش از اسلامش و از دروغ و شراب و زنا مطهّر بود کسی که بس که کرم کرد ابوالمساکین شد کسی که بس که جگر داشت مثل حیدر بود کسی که ورد زبان شد مرام هاشمی‌اش کسی که معرفتش از قریشیان سر بود پس از علی که خودش آبروی اسلام است نخست مرد مسلمان، جناب جعفر بود کسی که موقع هجرت به جانب حبشه مهاجران خدا را امیر و رهبر بود به وقت حیله و نیرنگ کافران قریش به پشتوانه‌ی آیات، دافع شر بود زبان گشود و تلاوت نمود از مریم که وحیِ آمده را آیه آیه از بر بود چنان به منطق او سر سپرد نجاشی که از شنیدن آیات، چشم او تر بود چگونه مدح بگویم که مادح این مرد خدا به وسعت آیات روح‌پرور بود به رغم توطئه کتمان نشد فضایل او که هر فضیلت او در هزار دفتر بود کسی که بعد خدا و چهارده معصوم روایت است که بر کائنات سرور بود کسی که شادی دیدار او برای نبی به قدر شادی‌اش از فتح جنگ خیبر بود نبرد موته که شد از میان سرداران جناب جعفر طیار امیر لشکر بود دلاورانه به هم زد سپاه دشمن را حریف یک‌تنه‌ی تیغ و تیر و خنجر بود میان لشکری از دشمنان محاصره شد شمار دشمن او چندصدبرابر بود به پای حفظ عَلَم هر دو دست خود را داد دو دست رفت و علم همچنان فراتر بود نوشته‌اند که لبخند شد تمام تنش در آن دمی که نفس‌هاش رو به آخر بود نوشته‌اند که او روزه بود و لب‌تشنه میان معرکه در خون خود شناور بود نوشته‌اند که فرموده است پیغمبر: به جای دست به روی دو شانه‌اش پر بود نوشته‌اند که آهی کشید حیدر و گفت در آن زمان که بدون پناه و یاور بود: که بیعت از سر جبر و ستم نمی‌کردم در این میانه اگر حمزه یا که جعفر بود eitaa.com/alisalimian_poem @anjoman_matla