eitaa logo
انجمن ادبی مَطلَع
792 دنبال‌کننده
552 عکس
165 ویدیو
10 فایل
﷽ 💠محفل ادبی مطلع | تاسیس ۱۴۰۰ 🔷 نشر اشعار ولایی 🔷 اعلان مراسمات هفتگی 🔷 رسانه شعر مشهد https://eitaa.com/joinchat/4073652327C9ee4eeaef2
مشاهده در ایتا
دانلود
■ گزارش تصویری ماه محرم □ با حضور شاعران، مادحین و اساتید حوزه شعر ولایی این مراسم یکشنبه های هرهفته در محفل ادبی مطلع برگزار میشود. @anjoman_matla
■ هر روز با روایت شام در خدمت شما هستیم □ مجموعه اشعار شاعران در مورد سفر اسراء اهل بیت علیهم السلام 👇 صفحات مجازی ما👇 🔸️ سایت: https://matlaa.ir 🔸️ اینستاگرام: http://instagram.com/matla_official 🔸️ تلگرام: https://t.me/anjoman_matla 🔸️ ایتا: eitaa.com/anjoman_matla
■ روایت شام | نامحرم □ احمد حیدری زنهای شام غصه معجر نداشتند کمبودی از غنیمت و زیور نداشتند در کوچه ها نشد سرشان زخم سنگ و چوب در پیش چشم رأس برادر نداشتند بر خار، پا برهنه نبودند کل راه زنجیر هم به گردن مضطر نداشتند اطرافشان به هلهله نامحرمی نبود داغ تنور و سوختن سر نداشتند حین حراجِ سوخته‌ی گاهواره ای شرمی ز داغ سینه مادر نداشتند بی شرم های کوچه‌ی برده فروشها شرم از کنیز خواندن سرور نداشتند یک زن دلش به حال اسیران کمی گرفت میگفت کاش کودک دختر نداشتند نامردهای شام چه مردانه میزدند جز تازیانه صحبت دیگر نداشتند از دینشان که خیر ندیدیم کاش که در شهرشان یهودی کافر نداشتند در پاسخ تلاوت قرآن نیزه ها از سنگ و چوب حربه بهتر نداشتند از سنگ و چوب و آتش عوض شد رخ حسین دست از سرش هنوز ولی برنداشتند 🔸️ محفل ادبی مطلع
■ روایت شام | آرامبخش □ یوسف رحیمی نه فریاد و نه شیون حرف می‌زد شبیه روز، روشن حرف می‌زد چه از خورشید می‌فهمد مگر شام؟ نگاهت با دل من حرف می‌زد ■■■ تو که آرامبخش این قلوبی خبر از حال من داری به خوبی جواب اشک‌های زینب تو شده در شام رقص و پایکوبی @anjoman_matla
■ روایت شام | گنج □ رضاقلی خان هدایت  چون شام، اهل‌بیت نبی را مقام شد صبح امید زینب غم‌دیده، شام شد گنج معارف ازلی بوده آن گروه نبْوَد عجب خرابه‌ی‌‌شان گر مقام شد آنان که در سُرادق عصمت نهان بُدند دیدار‌شان، نظاره‌گه خاص و عام شد آن را بدین ستم‌زده، ظنّ کنیز رفت وین را بدان اسیر، گمانِ غلام شد خون حرام، قوم ستم را حلال گشت آب حلال، اهل حرم را حرام شد در طشت زر چو دید سر شاه دین، حسین یک‌باره صبر و طاقت زینب، تمام شد با آه و گریه گفت که ای دهر بی‌نظام! بنْگر چگونه دین نبی، بی‌نظام شد ما اهل‌بیت ساقی کوثر مگر نه‌ایم؟ ما دوحه‌ی ریاض پیمبر مگر نه‌ایم؟ @anjoman_matla
■ روایت شام | مهمان □ استاد سازگار   نه روز عید صیام و نه عید قربان است چه روی داده که شام این همه چراغان است زنان شام همه می زنند و می رقصند به هر که می نگرم سخت شاد و خندان است چه روی داده که در دست شامیان سنگ است مگر سه ساله ی زهرا به شام مهمان است میان هلهله ها هیجده سر است به نی به هر سری نگرم مثل ماهِ تابان است سری به راس سنان می خورد لبش بر هم عیان ز حنجر خشکش صدای قرآن است نقاب بانویی از گرد و خاک و خون سر است حجاب دخترکی گیسوی پریشان است سوار ناقه جوانی است در غل و زنجیر که چشم سلسله بر ساق پاش گریان است دلا در آتش غم همچو آفتاب بسوز که سایبان اسیران سر شهیدان است تن ضعیف و غل و داغ و گردن مجروح خدای رحم کند آفتاب، سوزان است هنوز بر لبش آثار تشنگی پیداست هنوز آب به او، او به آب عطشان است سر حسین به بالای نیزه قرآن خواند یکی نگفت که این سر سرِ مسلمان است حرامیان ستم پیشه کعب نی نزنید به کودکی که تنش مثل بید لرزان است ز دست دختر زهرا طناب باز کنید که او بر این اسرا یاور و نگهبان است زسیل اشک جهان را خراب کن "میثم" که جای گنج الهی به شام ویران است @anjoman_matla
■ روایت شام | شور نشور □ نیّر تبریزی ای ز داغ تو روان، خون دل از دیده حور! بی‌تو عالم همه ماتمکده تا نفخه صور ز تماشای تجلای تو مدهوش، کلیم ای سرت سرّ «انا ‌الله» و سنان، نخله‌ طور! دیده‌ها، گو همه دریا ‌شو و دریا، همه خون که پس از قتل تو، منسوخ شد آیین سرور شمعِ انجم، همه گو اشک عزا باش و بریز بهر ماتم‌زده، کاشانه چه ظلمات، چه نور پای در سلسله سجاد و به سر تاج، یزید خاک عالم به سر افسر و دیهیم و قصور! دیر ترسا و سر سبط رسول مدنی آه! اگر طعنه به قرآن زند انجیل و زبور تا جهان باشد و بوده است که داده است نشان؟ میزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنور سر بی‌تن که شنیده است به لب، آیه‌ کهف؟ یا که دیده است به مشکوه تنور، آیه نور؟ جان فدای تو! که از حالت جان‌بازی تو در طف ماریه از یاد بشد، شور نشور قدسیان سر به گریبان به حجاب ملکوت حوریان دست به گیسوی پریشان ز قصور غرق دریای تحیر ز لب خشک تو، نوح دست حسرت به دل از صبر تو، ایوب صبور مرتضی با دل افروخته، «لا حَول» کنان مصطفی با جگر سوخته، حیران و حصور کوفیان، دست به تاراج حرم کرده دراز آهوان حرم از واهمه، در شیون و شور انبیا محو تماشا و ملائک، مبهوت شمر، سرشار تمنا و تو، سرگرم حضور @anjoman_matla
■ روایت شام | دیر راهب □ صفا تویسرکانی دید راهب به ره شام، پریشانی چند دستِ بسته ز قفا، سر به گریبانی چند خون به دل، جمله ز جور فلک کج‌رفتار موکنان، مویه‌کنان، موی پریشانی چند دید عیسی نفسی بسته به زنجیر جفا همرهش، غم‌زده و خسته و نالانی چند از پس قافله، اطفال پریشانی دید پابرهنه به سر خار مغیلانی چند شام‌گه بود ولی صبح امیدش بدمید شد عیان تا به سنان، مهر درخشانی چند سر شاه شهدا را به سنان دید که بود جاری از لعل لبش، آیه‌ی قرآنی چند داد زر، زرطلبان را و سر شاه گرفت سوی دیر آمد و با ناله و افغانی چند شست با مُشک و گلاب، آن رخ و لعل چو عقیق ریخت از دیده به دامان، دُر غلتانی چند هم‌چو آن عاشق دل‌داده که بیند معشوق گفت کای ‌گِرد رُخت، صف‌زده حیرانی چند! کیستی؟ وز چه جدا گشته ز پیکر، سر تو؟ که شدی دست‌خوش فرقه‌ی نادانی چند پاسخش داد: منم سبط رسول مدنی گشته‌ام کشته ز بیداد هوس‌رانی چند ناگهان هودجی آمد ز سما، سوی زمین فاطمه آمد و با حوری و غلمانی چند لعل نوشین بگشود و به سر کشته‌ی عشق ریخت از دُرج گهر، لعل بدخشانی چند گفت کای سرو چمانِ چمن باغ رسول! داشتی همره خود، سرو خرامانی چند آخر از غارت گلچین، چه رسیدت؟ ای گل! گریَم از هجر تو یا غنچه‌ی خندانی چند؟ کسوت فقر به عشق تو به بر کرد «صفا» دست حاجت نبَرد بر در عریانی چند @anjoman_matla
■ روایت شام | محتشم □ جواد هاشمی ( تربت ) ای دل مگر نه خاتم ماه محرم است باز این چه شورش است که در خلق عالم است گر ماجرای کوفه و کرب و بلا گذشت باز این چه نوحه وعزا و چه ماتم است گویا طلوع کرده به شام آفتاب عشق کاشوب در تمامی ذرات عالم است صبح ورود شام چنان تیره شد کز آن کار جهان و خلق جهان جمله در هم است سرهای کشتگان همه بر دوش نیزه ها سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است آن محشری که کرده به پا چوب خیزران بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است رشک ملک خرابه نشین شد که محتشم گفتا عزای اشرف اولاد آدم است ویرانه و دل شب و دردانه و پدر آری بساط عشق به خوبی فراهم است فردا سپیده چشم در آن بزم تا گشود بر گرد شمع دید که پروانه ای کم است @anjoman_matla
■ روایت شام | ماهِ تمام □ محسن حنیفی بگو که مرثیۀ شهر شام را چه کنم؟ نگاه هرزۀ مشتی عوام را چه کنم؟ گرفتم این که نگفتم از آن طناب سیاه گذشتن از وسط ازدحام را چه کنم؟ دلا، نگفتن این ظلم‌ها خودش ظلم است اگر بیان نشد، امر امام را چه کنم؟ صدای ضجّۀ یک کاروان اسیر کم است؟ صدای هلهلۀ خاص و عام را چه کنم؟ اگر به سبّ علی، شمر دون دهن وا کرد حضور حـضرت خیرالانـام را چه کنم؟ به عمد می‌گذرد هی ز پیش چشم رباب بگو که حرملۀ بد مرام را چه کنم؟ تو را نشانده عدو بر فراز منبر نی به نیزه بستن ماه تمام را چه کنم؟ صدای زجر، نگاه سنان، تمسخر شمر برادر این همه زجر مدام را چه کنم؟ به دست بسته و پیشانی شکسته، بگو هجوم آتش بالای بام را چه کنم؟ رسیده قافله نزدیکی خرابه، حسین! خودت بگو که من این چند گام را چه کنم؟ @anjoman_matla
■ روایت شام | کربلای دوم □ یوسف رحیمی بر تلّ پا‌‌یدار‌‌ی خود ا‌‌یستاده‌ا‌‌ی در کربلا‌‌ی دوم خود پا نهاده‌ا‌‌ی از ا‌‌ین به بعد، بیرق نهضت به دوش توست در‌‌یای استقامت و کوهِ اراده‌ا‌‌ی! با پرچم سحر به سو‌‌ی شام می‌رو‌‌ی صبح امید قافله! خورشید زاده‌ا‌‌ی نشناخته صلابت زهرایی تو را هر کس که فکر کرده تو از پا فتاده‌ا‌‌ی داغ هزار طعنه به جانت خر‌‌یده‌ا‌‌ی در دست باد رشتۀ معجر نداده‌ا‌‌ی هر چند خم شده قدت از داغ کربلا تو در مصاف کوفه و شام ا‌‌یستاده‌ا‌‌ی @anjoman_matla
■ روایت شام | پریشان □ مرتضی روستایی در آغوشش کشید و خوب او را بوسه باران کرد جفای مسلمین را یک مسیحی خوب جبران کرد فدای راهبی که شانه بر گیسوش زد اول سپس از ماتم او گیسوی خود را پریشان کرد سزد اینکه مشایخ شرمسار از راهبان باشند به پاس آن پذیرایی که انجیلی ز قرآن کرد چه باک ار مأذنه خاموش از بانگ عزای اوست که حکم حکمتش ناقوس ها را مرثیه خوان کرد @anjoman_matla
■ آخرین مهلت ثبت نام این دوره ی بی نظیر □ دوستانی که علاقمند به یادگیری شعر و چگونگی سرایش شعر هستند حتما شرکت کنند. ▪ این دوره تکرار نخواهد شد ▪ به صورت مجازی خواهد بود ▪ کلاسها از پنجشنبه مورخ ۱۱ شهریور شروع شده و به مدت دوماه ادامه خواهد داشت ▪ این دوره با تکالیف همراه است و زیر نظر استاد خواهید بود ▪ سهولت در یادگیری ▪ کیفیت خوب برگزاری دوره و امکان مشاهده کلاس ها به صورت دائمی 🔸️ جهت ثبت نام با شماره پشتیبانی در فضای مجازی همراه باشید: 09330933369 @anjoman_matla
■ برنامه مثلث| قسمت اول □ مثلثِ گزاره های ادبی ◇ مسعود یوسف پور • مدت این قسمت: ۲۵ دقیقه • ویژه شاعران و دوستداران ادبیات • این ویژه برنامه سه شنبه ها ساعت ۲۲ از صفحات مجازی مطلع پخش خواهد شد. دانلود و مشاهده از طریق صفحه های زیر: http://instagram.com/matla_official https://t.me/anjoman_matla
■ آخرین مهلت ثبت نام این دوره ی بی نظیر □ دوستانی که علاقمند به یادگیری شعر و چگونگی سرایش شعر هستند حتما شرکت کنند. ▪ این دوره تکرار نخواهد شد ▪ به صورت مجازی خواهد بود ▪ کلاسها از پنجشنبه مورخ ۱۱ شهریور شروع شده و به مدت دوماه ادامه خواهد داشت ▪ این دوره با تکالیف همراه است و زیر نظر استاد خواهید بود ▪ سهولت در یادگیری ▪ کیفیت خوب برگزاری دوره و امکان مشاهده کلاس ها به صورت دائمی 🔸️ جهت ثبت نام با شماره پشتیبانی در فضای مجازی همراه باشید: 09330933369
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
■ کارگاه شعر ویژه طلاب □ این کارگاه اواخر هر هفته در خانه شعر مطلع، برای طلاب و روحانیون مشهدی به صورت رایگان برگزار میشود و مدرس آن حجه الاسلام مقدم [ عاصی خراسانی] می‌باشد. ◇ فرصتی برای عزیزان علاقمند به حوزه شعر و ادبیات @anjoman_matla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️ دوستان لطفا به موقع تشریف بیارید تا از ابتدای محفل استفاده کنید. اکثر مباحث مهم مثل نقد و بررسی اشعار و بیان روایات، همان دقایق ابتدایی محفل است. اطلاع رسانی کنید🌷
■ قسمت دوم مثلث □ در صفحه اینستاگرام بارگذاری شد: https://www.instagram.com/tv/CTg-romn8iE/?utm_medium=copy_link
■ احمد حیدری پدرم را گرفته ام به بغل،دختری باز مادری کرده نیست در باورم که یک خنجر پدرم را فقط سری کرده زخمهای لب تو را دیدم یاد آن حرف عمه افتادم که چه زیبا لبان قاری تو از دل چوب دلبری کرده راستی معجرم که یادت هست؟سوخت وقتی که خیمه ها می‌سوخت بعد از آن روی موی سوخته ام آستین کار روسری کرده رفتی و بعد رفتنت خیلی دخترت درد میکشد بابا "زجر هجری کشیده ام که مپرس" هجر تو زجر را جری کرده تاجران شهر را قرق کردند وصف بازار میکنم مثلا داد و فریاد مرد برده فروش شام را غرق مشتری کرده تو که رفتی عمو که رفت ولی عمه ام جایتان برای همه با همه بغض های سنگینش پدری و برادری کرده من که در خواب هم نمیدیدم مثل زهرا شوم ولی انگار بغلم آمدی و دنیا گفت دختری باز مادری کرده @anjoman_matla