eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
276 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
3هزار ویدیو
279 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
یک فنجان کتاب☕📖 برشی از کتاب من میترا نیستم روایت زندگی شهید زینب کمایی روایت اول: کبری طالب‌نژاد(مادر شهید) قسمت بیست و نهم: هر دوشنبه و پنجشنبه روزه میگرفت غذای ساده میخورد ساده میپوشید و به مرگ فکر میکرد بعضی وقتها بعضی چیزها را برای ما تعریف میکرد یا میخواند گاهی هم هیچ نمی گفت به مهری و مینا میگفت شما که تو جبهه،این از خدا خواستین که شهید بشین؟ تا حالا از خدا طلب شهادت کردین؟ بعد از اینکه این سؤال را میپرسید خودش ادامه می داد البته اگه آدم برای رضای خدا کار کنه تو رختخوابم بمیره شهیده. با اینکه تحمل دوری از زینب را نداشتم اما وقتی شوقش را برای رفتن به آبادان و کمک به مجروحان میدیدم حاضر بودم مينا و مهرى او را با خودشان ببرند اما آنها و همین طور مهران مخالف بودند و زینب را بچه میدانستند؛ در حالی که زینب اصلاً بچه نبود و همیشه هم در کارهای خوب جلوتر از آنها بود بعد از برگشتن بچه ها به جبهه باز ما تنها شدیم. زینب در دبیرستان فعالیتش را از سرگرفت به جامعه زنان و بسیج میرفت بعضی از کلاسها را با شهلا میرفتند. در مدرسه از همان ماههای اول گروه سرود و تئاتر تشکیل داد؛ گروه تئاتر زینب گروه سرود زينب و..... از زمان بچگیاش با من روضه می‌آمد و برای حضرت زينب و امام حسین گریه میکرد حس و حال و حرف هایش به سنش نمی خورد یک شب به من گفت «مامان من دوست دارم مثل حضرت زهرا(س) تو جوونی بمیرم. دوست ندارم پیر بشم و بمیرم یا اونقدر زنده بمونم که زندگیم پُر از گناه بشه. بعد از چند ماه هنوز به جوّ شاهین شهر عادت نکرده بودیم، از وقتی به اصفهان رفته بودیم قد زینب خیلی بلند شده بود، چادرش را تنگ میگرفت کفش ربن (کتانی) پایش میکرد و تند تند راه میرفت. دبیرستان زینب از خانه فاصله داشت من هر ماه مبلغی پول بابت کرایه ماشین به او میدادم که با تاکسی رفت و آمد کند اما زینب پیاده به مدرسه میرفت و با پولش کتاب برای مجروحان میخرید و هفته ای یکی دو بار به بیمارستان عیسی بن مریم یا بیمارستان شهدا میرفت و کتابها را به مجروحان هدیه میکرد. چند بار هم با مجروحان مصاحبه کرد و نوار مصاحبه را سر صف مدرسه برای دانش آموزان پخش کرد تا آنها بفهمند و بشنوند که مجروحان و رزمنده ها از آنها چه توقعی دارند؛ مخصوصاً سفارش مجروحان را درباره حجاب پخش میکرد.
Part26_خار و میخک.mp3
9.77M
📗کتاب صوتی اثر یحیی سنوار قسمت 6⃣2⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌🕊🌷 اگر خواستی زندگی کنی باید منتظر مرگ باشی.. ولی اگر عاشق شدی دوان دوان سمتِ فدا شدن در راهِ معشوق میروی.. این خاصیت کسانی است که در فکر جاودانه شدن هستند.. ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🕊🌷 | 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
♦️معنای القاب حضرت فاطمه‌الزهرا سلام‌الله‌علیها 🌱 هیئت مجازی را اینجا دنبال کنید👇 @Heyate_Majazii