سالروز اجرای عملیات مسلم بن عقیل
۴۱ سال پیش در چنین روزی عملیات مسلم بن عقیل به صورت نیمه گسترده در محور سومار با همکاری مشترک سپاه و ارتش انجام شد. این عملیات با رمز «یا ابوالفضل العباس (ع)» به اجرا درآمد.
نهم مهرماه سال 1361 همزمان است با دلیرمردی رزمندگان اسلام؛ آنانی که یکبار دیگر برای خاک خود جانفشانی کرده و به رژیم بعثی نشان دادند که علی رغم پشتیبانی جهان از آنان، محلی از اعراب ندارند.
41 سال پیش در چنین روزی عملیات مسلم بن عقیل به صورت نیمه گسترده در محور سومار با همکاری مشترک سپاه و ارتش انجام شد. این عملیات با رمز «یا ابوالفضل العباس (ع)» به اجرا درآمد. در مرحله اول عملیات مسلم بن عقیل رزمندگان ما به خوبی پیشروی کردند، در مرحله بعد اما سرعت پیشروی به کندی صورت گرفت و در آخرین مرحله مواضعی که فتح شده بود، تثبیت شد.
عملیات 7 روز به طول انجامید و در این مدت، 150 کیلومتر از خاک ایران آزادسازی شده و قریب به 30 کیلومتر از خاک کشور عراق به تصرف نیروهای خودی درآمد. رزمندگان اسلام به دشت سومار، ارتفاعات کیسکه، کهنه ریگ و تنگه های مرزی مسلط شدند.
زمانی که عملیات مسلم بن عقیل در ساعت 00:47 دقیقه بامداد روز نهم مهرماه آغاز شد، بعد از گذشت 15 دقیقه از شروع عملیات، ارتفاعات «کیسکه» تا «کله شوان» فتح شده و دشمن بعثی تا چندین کیلومتر از نوار بین المللی به عقب رانده شد.
ذکر این نکته ضروری است که دشمن علی رغم اینکه از حمله نیروهای ایران باخبر بود اما به دلیل آماده باش های طولانی و خستگی های پی در پی، تلفات سنگینی داد. در واقع منطقه نام برده شده از مناطق حساس برای نیروهای رژیم بعثی بود چراکه به دلیل نزدیکی به شهر بغداد، استحکامات زیادی داشت.
پس از درگیری رزمندگان ما با نیروهای زرهی دشمن، تعدادی از پاسگاه های ایرانی و تعدادی از ارتفاعت شهر مندلی از وجود نیروهای بعثی خالی شد. صبح روز بعد از اولین روز عملیات، دشمن سعی کرد پاسخی به نیروهای ایران داده و در مقابل پاتک کند، اما اینبار ضرباتی کوبنده تر دریافت کرده و به عقب نشست.
حتی دشمن بعثی برای اینکه پاسخگوی نیروهای ایرانی باشد دست به حیله ای زد تا شاید بتواند راهی پیش گیرد و آنهم این بود که نیروهایش را با لباس فرم بسیجی و پیشانی بند رزمندگان اسلام آرایش داد؛ اما با هوشمندی به موقع نیروهای ما به عقب رانده شد. در نهایت عملیات پس از 7 روز به دلیل استحکامات منطقه و فشار دشمن متوقف شد.
در عملیات مسلم بن عقیل، پاسگاه های مرزی ایران با نام های سان بابا، قلعه جوق، کانی شیخ، میان تنگ و سومار آزاد شدند. علاوه بر آن، ارتفاعات مشرف بر شهر مندلی عراق نیز آزاد گردید.
79 تانک و نفربر، 7 فروند هواپیما، چندین انبار مهمات، 3 قبضه سلاح کاتیوشا، 4 قبضه خمپاره انداز، دهها دستگاه خودرو، 100 قبصه تیربار و دوشکا، یک دستگاه رادار، 3 دستگاه لودر و بولدوزر و 3 قبضه توپ 100 میلیمتری از غنایم جنگی این عملیات به شمار می روند. همچنین ذکر این نکته ضروری است که در این عملیاتی که به صورت مشترک میان ارتش و سپاه انجام شد، بیش از 4000 هزار از نیروهای دشمن کشته و زخمی شدند و تعداد 275 نفر نیز به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند.
4.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موشن گرافیک "عملیات مسلم ابن عقیل"
هدایت شده از آلبوم خاطرات
4.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 هر که دارد هوس کرببلا
بسم الله
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
💠احسانینژاد را به ما بدهید
🔹همیشه بین سپاه کرج و منطقه ۱۰ بر سر احسانینژاد دعوا بود. یکی میگفت: باید در سپاه بماند، دیگری میگفت: باید بیاید منطقه. مسئول لجستیک منطقه ۱۰ میگفت: من سه نیرو در حد مسئول واحد به شما میدهم، در عوض احسانی نژاد را بدهید به ما.
🔹فرماندهان وقت سپاه، از جمله شهید آجرلو با رفتن ایشان به جبهه مخالفت میکردند. آنها میگفتند: احسانینژاد از ارکان اصلی و اساسی سپاه است. او اگر حتی برای یک هفته هم برود، کار میخوابد. اما او آنقدر گریه و التماس کرد تا بالاخره
آنها را راضی کرد.
🔹وقتی پیکرش را دیدیم، نیمی از سرش نبود، آستینهایش هم بالا بود. گویا در حین وضو
به فیض شهادت رسیده بود.
✍️شهید حسن احسانینژاد، به روایت علی کرمی و شهیدی
🆔@Isaar_Mag
عكسی بسيار شورانگيز و پر رمز و راز:
اين عكس متعلق به كربلايی سيد مصطفی صادقی است كه يك بيت شعر هم با دست خطش باقی مانده است:
"نرخ رفتن به سوريه چند است؟
قدر دل كندن از دو فرزند است"
آخرین نفر پدرش با او روز سه شنبه صحبت کرده بود و #مصطفی ساعت ۴ صبح چهارشنبه شهید شده بود، خود من روز دوشنبه با مصطفی تلفنی صحبت کردم، چون تقریبا سه ماه از رفتنش میگذشت خیلی دلتنگش بودم، حرف که میزدیم گفتم: "مصطفی جان! مواظب خودت باش خیلی دلم برایت تنگ شده"
گفت: "مادر! من را به حضرت زینب(س) بسپار، دلت آرام میشود"
باور کنید الان هم با اینکه پسرم #شهید شده اما دل من آرام است چون پسرم را سپردم به خانم زینب(س)، میدانم که این بهترین سرنوشت برایش بوده...
مصطفی در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۵ به منطقه مقاومت سوريه اعزام و در تاريخ ۱۳۹۶/۳/۱۶ مصادف با يازدهم ماه مبارك رمضان در وقت افطار در حماء به دست تكفيری های جنايتكار به درجه رفيع #شهادت نائل آمد.
شهید مدافع حرم🕊🌹
#سید_مصطفی_صادقی
🔴@sarbazanzeynab🔴
رویش جوانان مدافع حرم نتیجه نگه داشتن یاد شهداست.
"رهبرانقلاب اسلامی"
🔴@sarbazanzeynab🔴
29.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#در_حاشیه. #بچه_زرنگ
البته در سالن سینما فقط تخمه نشکستم و پفیلا نخوردم دیدم فرصت خوبیه یه ۳ دقیقه هم کلاس #جهاد_تبیین داشتم
😍😍😍
حقیقتش اینه که برای نسل نوجوان سخنرانی های کلیشه ای کمتر جواب میده . برای همین سعی کردم هر شش ماه یه بار بچه ها را ببریم سینما و در کنار تفریح و دیدن فیلم های ارزشی یه دو دقیقه هم جهاد تبیین داشته باشیم...
ضمنا فیلم بچه زرنگ برای طیف سنی ۴ تا ۱۰ سال بسیار خوبه. با بلیط نیمه بها که بیشتر چسبید😊
😍 بچه زرنگ واقعی کیست؟
1⃣ علی لندی
2⃣ محسن حججی
3⃣ کاظمی آشتیانی
4⃣ آرمان علی وردی
10.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 داستان زنانی که نان نداشتند ولی نان سال های جبهه ها را می پختند
دوران جنگ تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
mehr:
🎥 روایتی از فعالیت های جهادی زنان سبزوار در هشت سال دفاع مقدس
🌿 داستان زنان صَدخَرو
روستای صدخرو سبزوار یکی از هزاران روستایی است که در سالهای دفاع مقدس، به پشتیبانی از جنگ مشغول بود. اما در تاریخ دفاع مقدس کمتر به نقش این روستاها پرداخته شده و با بیمهری تاریخنگاران مواجه بوده است.
دشمن آمده بود خانه بسوزاند، اما زنان روستا دست روی دست نگذاشتند. شروع کردند به نان پختن برای جبهه، نان و کلوچه، آش و مربا و… هرچه از دستشان برمیآمد، دریغ نمیکردند. زنان روستایی خانه را میدان نبرد دیدند و خودشان را به میان مهلکه انداختند.
زنان روستا هم پای مردانشان کار میکردند و جهاد. خواهری که سلمان هراتی در یکی از شعرهایش تصویر کرده است، یکی از هزاران زن روستایی است که برای رزمندگان دستکش میبافته یا شال گردن و کلاه: تو میخواهی خواهرم فرصت نکند/ برای رزمندگان دستکش ببافد…
روستای صدخرو سبزوار یکی از هزاران روستایی است که در سالهای دفاع مقدس، به پشتیبانی از جنگ مشغول بود. اما در تاریخ دفاع مقدس کمتر به نقش این روستاها پرداخته شده و با بیمهری تاریخنگاران مواجه بوده است.
امام خمینی(ره)، بنیانگذار انقلاب اسلامی درباره عظمت کار این زنان گفته است: «من وقتی که در تلویزیون میبینم این بانوان محترم را که اشتغال دارند به همراهی کردن و پشتیبانی کردن از لشکر و قوای مسلح، ارزشی برای آنها در دلم احساس میکنم که برای کسی دیگر نمیتوانم آنطور ارزش قائل شوم. آنها یک کارهایی که میکنند که دنبالش توقع اینکه یک مقام یا یک پستی را اشغال کنند، با یک چیزی از مردم خواهش کنند؛ هیچ این مسائل نیست، بلکه سربازان گمنامی هستند که در جبههها باید گفت مشغول جهاد هستند.»
«نان سالهای جنگ» خاطرات زنان روستای صدخرو در پشتیبانی از جبهه و رزمندگان را در ۱۶ فصل روایت کرده است و بخش پایانی کتاب نیز به تصاویر زنان جهادگر و شهدای این روستا اختصاص دارد
┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🔼🌹 شهید امیر مسعود صادقی یکتا
« صمد یکتا »
✅ روایت برادر شهید
رابطهی من و برادرم رابطهی خوبی بود. گاهی با هم شوخی میکردیم و میگفتیم: “ارباب خانه کیست؟”
یادم است برادرم مشتی محکم روی دیوار مینشاند که جای آن به صورت فرورفتگی روی گچ نقش میبست. بعد میگفت: “بیا تو هم شانست را امتحان کن تا ببینیم چه کسی ارباب خانه است؟”
کاش می ماند و اربابم میشد. کاش میماند و نوکریاش را میکردم…
*
همیشه به حق سخن میگفت.
حتی اگر در ابتدا حرفش را قبول نداشتم، در انتها میدیدم که او درست میگفت.
مثلا یک بار قرار بود روی پشتبام اتاقکی آهنی بسازیم. تصمیم گرفتیم جای این که کار را به دست دیگری بسپاریم، خودمان مسئولیت ساخت آن را به عهده بگیریم. به بازار رفتیم و دریل و دیگر ابزار و تجهیزاتی که لازم بود را تهیه کردیم.
هرچه گفت قبل از هرچیز باید بدنهی اتاقک را ضد زنگ بزنیم و بعد رنگش کنیم، گوشم بدهکار نبود. بعد از چند روز ساخت اتاقک تمام شد.
مدتی گذشت و باران گرفت. آب از لای پیچها به داخل نفوذ میکرد و طی زمانی اندک، اتاقک آهنی زنگ زد. آنجا بود که به حرف برادر ایمان آوردم و گفتم: حق با تو بود…
*
در جبهه هم که بود، کارش حرف نداشت. ما روی طراحی عملیات کار میکردیم و الحق و الانصاف طرحهایی که برادرم ارائه میداد مورد قبول فرمانده گردانها واقع میشد و چنان با قاطعیت سخن میگفت که همه روی حرفهایش حساب باز میکردند. افسوس که چنین فرشتهای پاک و خالص را از دست دادیم.
وقتی خبر شهادت برادر رسید، افسوس خوردم.
فقدان برادر درحالی که میخواستم مثل یک راهنما از او کمک بگیرم و در مشکلات رویش حساب باز کنم، عرصه را از لحاظ روحی برایم تنگ کرد.