📷 عکس کمتردیده شده| حجت الاسلام قرائتی در جمع رزمندگان، دوران جنگ تحمیلی
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
#من_آقا_را_نمیخواهم ...!
داخل یکی از پایگاههای جنگی، داخل اطاق نشسته بودیم که متوجه شدیم اتومبیل حامل حجت الاسلام قرائتی برای سرکشی رزمندگان در داخل پادگان در حال حرکت کردن است. به همراه تعدادی از رزمندگان دوان دوان به دنبال اتومبیل حرکت کردیم تا با ایشان مصافحه کنیم.
بالاخره ماشین ایستاد و ما یک به یک با آقای قرائتی دست داده و به قول معروف چاق سلامتی کردیم و دوباره ماشین به راه افتاد. در همین حین شهید علی بختیاری که آدم شوخ طبعی بود کلاه مرا از سرم برداشت و به داخل اتومبیل انداخت....
....و من که بیکلاه مانده بودم به امید برداشتن از ماشین به دنبال اتومبیل میدویدم تا کلاه خود را از داخل اتومبیل بردارم. همراه آقای قرائتی اشاره نمود که شما یک بار آقا را دیدید بس است دوباره نیا! درحالیکه نفس نفس میزدم گفتم: من آقا را نمیخوام کلاهم داخل ماشین شماست! خندید و اتومبیل را متوقف کرد و....
راوى: جانباز سرافراز محمود یوسفیان
┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 درسهایی از قرآن در جبهه | حضور حجت الاسلام محسن قرائتی در جمع رزمندگان
📺 تصاویر و فیلم های دفاع مقدس
┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌿 خاطره ای #طنز از دوران جنگ
▫️چند روزی از عید ۱۳۶۵ میگذشت. پس از مجروحیت سخت در عملیات والفجر ۸ در فاو، از بیمارستان به خانه آمده بودم.
مادرم تُشکی گوشهی اتاق، رو به حیاط پهن کرده بود که آنجا استراحت میکردم. در را هم باز کرده بود تا نسیم بهاری بهم بخورد. بهقول خودش، این نسیم مُرده را زنده میکرد.
از بس آبمیوه و غذاهای مقوی بهخوردم داده بود و مدام استراحت میکردم، مثل جوجههای جلوی آفتاب بهاری، چُرت میزدم.
تلفن که زنگ خورد، مادرم گوشی را برداشت و سپس به من گفت: بیا مثل اینکه رفیقای تو هستند. گوشی را که گرفتم، فهمیدم علی اشتری است. گفت میخواهند با چندتا از بچهها به ملاقاتم بیایند.
مادرم از صبح خانه را جمعوجور کرده بود. تا گفتم: "رفیقام دارن میان" چایی را دم کرد و ظرف میوه و پیشدستیها را آورد گذاشت کنار تشک من.
نیم ساعتی نگذشت که زنگ خانه بهصدا درآمد. خواستم بلند شوم بروم در را باز کنم که مادرم مانع شد و گفت:
- مثلا تو زخمی هستی و اینا اومدن ملاقاتت!
با دیدن جمشید مفتخری، علی اشتری و حسین کریمی، کلی ذوق کردم و خوشحال شدم. از روزی که در فاو زخمی شدم، اینها را ندیده بودم.
دست اشتری یک کادوی بزرگ بود. تعجب کردم. این اخلاق اصلا به این بچهها نمیآمد. نگاهی به مادرم انداختم که ذوقزده، داشت به کادو نگاه میکرد. اشتری گفت:
- ببخشید دیگه، قابل شما رو نداره. خواستیم یه جعبه شیرینی بگیریم، دیدیم این بهتره. واسه همین این رو شریکی باهم خریدیم.
کلی از آنها تشکر کردم. جمشید اصرار کرد کادو را باز کنم. حسین کریمی، محجوب سر بهزیر انداخته بود.
بهخواست علی کادو را باز کردم. شانس آوردم مادرم رفته بود توی آشپزخانه. کاغذ کادو را که باز کردم، با جعبهی بزرگی مواجه شدم. با خود فکر کردم حتما ظروف کریستال و از این چیزها باشد، ولی آنقدر سنگین نبود.
در جعبه را که باز کردم، با چند بسته پفکنمکی مواجه شدم. چشمانم چهار تا شد. بینشان را گشتم، هیچی نبود جز دو سه تا پفکنمکی.
اشتری داشت از خنده میترکید. حسین جلوی خندهاش را گرفته بود و جمشید هم پِقی زد زیر خنده؛ آنچنان که مادرم با تعجب، وارد اتاق شد.
مانده بودم چه بگویم. مادرم نگاهی به داخل جعبه انداخت و با نگاهش بهم فهماند:
بفرما، رفیقات هم مثل خودت بیمزه هستند.
اشتری با نگاه مادرم، از خجالت آب شد. حسین که مثل لبو قرمز شده بود؛ ولی به یکباره همه باهم زدیم زیر خنده.
(حمید داودآبادی)
┄┅☫🇮🇷 دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
خیلی وقتها شکم خودشان را
با یک تکه نان بیات و پنیر سیر میکردند
گاهی هم نان خالی !!
ولی با جان و دل جنگیدن ....
#مردان_بی_ادعا
صبحتون شهدایی📿
@khademin_alborz
🍂
🔻 شاهد عینی
عملیات غیوراصلی
خاطرات غلامرضا رمضانی
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅
✍ در این عملیات شهید غیور اصلی مرا یاد آیات قرآن که خداوند در باره جنگ به پیامبر صلی الله علیه وآله نازل کرده بودند میانداخت .
مخصوصا در سوره انفال، آیه ۱۷ که در این آیات خداوند میفرماید (ای مؤمنان) نه شما بلکه خدا کافران را کشت و (ای رسول) چون تو تیر افکندی نه تو بلکه خدا افکند (تا کافران را شکست دهد) و یا در آیه ۶۵ انفال میفرماید اگر بیست نفر از شما صبور و پایدار باشند بر دویست نفر غالب خواهند شد..
هیچ کداممان تا آن موقع، نه آرپی جی زده بودیم نه نارنجک تفنگی. یک مقدار من در زمان خدمت در لشکر ۹۲ زرهی اهواز بصورت تئوری آموزش دیده بودم و بر اثر استمرار در ورزش تا حدودی قدرت بدنی خوبی داشتیم.
از ظهر آنروز که در محل عملیات سپاه نهار خوردیم تا ظهر روز بعد در فعالیت بودیم و نه آب خوردیم ونه غذا.
قبل از سوار شدن به اتوبوس یک نفر با فریاد گفت، یکی از برادرهای اینجا که قبلاً در منطقه دزفول با آرپی جی شلیک کرده به شما یاد میده چطور با این سلاح شلیک کنید. اون شخص کسی نبود جز محمود مراد اسکندری که نمیدونم با زبان لری یا دزفول چگونگی شلیک را آموزش داد.
این بود تمام دوره با آرپی جی ما برای این هفت عدد آرپیجی که ظاهراً تازه از تهران آمده بود و هنوز آغشته به گریس بود در صندوق.
•⊰┅┅❀•❀┅┅⊰•
ادامه دارد
#شاهد_عینی
شهید آیت الله عطاءالله اشرفی اصفهانی
نماینده امام و امام جمعه کرمانشاه (باختران)
در کرمانشاه به رغم فشارها و اختناق شدید دستگاه طاغوتی آیتالله شهید اشرفی که رابط و انتقال دهنده اصلی پیام امام (ره) به مردم این خطه بود مجلس بزرگداشت شهادت آیتالله حاج سیدمصطفی خمینی فرزند بزرگوار امام امت را در سال ۵۶ در کرمانشاه برگزار کرد.
با گسترش اعتراضات، آیتالله اشرفی در تمام راهپیماییها و تظاهراتها پیشاپیش مردم کرمانشاه حضور داشتند که این مسئله خود قوت قلبی برای مردم این دیار به ویژه مبارزین بود.
ایشان پس از پیروزی انقلاب از سوی حضرت امام به عنوان نماینده تام الاختیار ایشان در منطقه غرب و امام جمعه کرمانشاه منصوب شد.
و مدت ۳۸ ماه به اقامه نمازجمعه پرداخت و در این مدت مساجد، ابنیه و مدارس علمیه متعددی به همت ایشان در خمینی شهر و استان کرمانشاه بازسازی و ساخته شد.
از آغاز دفاع مقدس تا روز شهادت همواره مسئله جنگ تحمیلی و بسیج مردم به منظور کمک به جبههها و حضور پرشور رزمندگان در جبهههای غرب و جنوب را در راس مسایل کشور میدانست و در این راه لحظهای آرام نبود و به طور مرتب و مستمر در جبههها حضور مییافت.
منافقان کوردل وقتی خود را در مقابله با انقلاب اسلامی و فرزندان بسیجی امام امت، عاجز و زبون یافتند، تصمیم گرفتند یاران امام را به شهادت برسانند،
از این رو با توجه به محبوبیت این بزرگوار در کرمانشاه و از طرفی محوریت این استان در غرب کشور به ویژه در بحث پشتیبانی از رزمندگان و جبههها بارها قصد ترور این شهید را داشتند و در این راستا دو بار اقدام به ترور ایشان کردند که هر دو توطئه با شکست مواجه شد.
سرانجام در روز جمعه ۲۳ مهر ماه سال ۶۱ آیتالله عطاء الله اشرفی اصفهانی در سن ۸۰ سالگی در مسجد جامع کرمانشاه و در سنگر نماز جمعه به دست منافقی کوردل در حالیکه نارنجکی در کمر خود تعبیه کرده بود با حمله به این روحانی مجاهد و انفجار آن این اسوه جهاد و مبارزه را به شهادت رسانید.
حضرت امام خمینی (ره) در پیامی که به مناسبت شهادت این بزرگوار صادر کردند، فرمود:: "شهید اشرفی اصفهانی از شخصیتهای والا مقامی بود که اینجانب بیش از ۶۰ سال بود که این بزرگوار را میشناختم. "
۲۵ مهرماه ۱۳۶۰ --- در چنین روزی، منافقین خلق در شیراز جنایتی دیگر رقم زدند. روزنامه ها درباره این جنایت نوشتند: « ۲ کودک خردسال در این واقعه به شهادت رسیدهاند که از جسد یکی از این ۲ کودک بیش از قطعه زغالی باقی نمانده است.»
🌷شهید حسن اقاربپرست
معاون لشکر ۹۲ زرهی اهواز
ظ
🌱 زاده ۱ اردیبهشت ۱۳۲۵ در اصفهان
🕊🕊 شهادت: ۲۵ مهر ۱۳۶۳ در جزیره مجنون
(سرهنگ زرهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران)
در سال ۱۳۴۳ در رشته ریاضی دیپلم گرفت و وارد دانشکده افسری ارتش شد.
وی دوره سه ساله دانشکده افسری را در کنار افرادی مانند یوسف کلاهدوز با موفقیت طی کرد، با پایان یافتن این دوره در سال ۱۳۴۷، راهی شیراز شد.
اقاربپرست به پیشنهاد سیدموسی نامجوی که در آن زمان در دانشکده افسری استاد نقشهبرداری بود، به عضویت یک سازمان مخفی نظامی درآمد و آموزشهای لازم را در درون تشکیلات دید.
وی در سال ۱۳۵۰ ازدواج کرد که حاصل این پیوند چهار پسر بود.
وی در سال ۱۳۵۰ برای گذراندن دوره تانک چیفتن عازم انگلیس شد و ۲ سال بعد به آمریکا اعزام شد و دوره جنگهای شیمیایی را گذراند و در بازگشت «بخش جنگ شیمیایی - میکروبی (ش- م- ر)» را در مرکز زرهی شیراز پایهگذاری کرد.
در سال ۱۳۵۳ به آمریکا اعزام شد و در بازگشت به کشور عراق رفت و مخفیانه در شهر نجف به دیدار آیت الله روحالله خمینی رفت.
در آستانه پیروزی نهضت، در بهمن سال ۵۷ به مدرسه رفاه - ستاد استقبال از امام - پیوست و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کمیته انقلاب در ستاد مشترک ارتش حضوری فعال داشت.
پس از انسجام اولیه ارتش به «اداره دوم ستاد مشترک» منتقل شد و با شروع جنگ ایران و عراق داوطلبانه به «لشکر ۹۲ زرهی» در خرمشهر پیوست. در جریان حمله عراق به ایران وی در خرمشهر حضور داشت و از ناحیه گلو مجروح و به تهران منتقل گشت.
وی پس از سقوط خرمشهر و بهبودی زخمش، به آبادان رفت و گردان المهدی را با همکاری بسیجی ها سازماندهی کرد.
با وجود اینکه کاندیدای فرماندهی ستاد مشترک ارتش و تصدی پست وزارت دفاع بود، با انتخاب خود به نیروی زمینی پیوست و معاونت عملیات لشکر ۹۲ زرهی اهواز را بر عهده گرفت.
در اوایل سال ۶۲ پس از دو سال خدمت در تهران، دوباره به جنوب بازگشت. در هنگام بازدید از جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شدت مجروح و در ۲۵ مهرماه ۱۳۶۳ به شهادت رسید.
مزار شهید: تهران -- قطعه ۲۴ بهشت زهرا (س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦پیرترین جانباز دفاع مقدس درگذشت
@iribnews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥صدای دلنشین شهید ابراهیم هادی
باور کردنی نیست ولی حقیقت دارد خاطرهای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء،سرلشگر خلبان حسین لشگری،اولین اسیر و آخرین آزاده جنگ 🔸وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشتهام را مرور میکردم 🔸سالها درسلولهای انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت و قرآن را کامل حفظ کرده بود زبان انگلیسی میدانست برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود اومیگفت: از۱۸سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم! 🔸بهترین عیدی که این ۱۸سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عیدسال۷۴ بود. سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ میخورد میخواست باقی مانده آن را دور بریزد،نگاهش بمن افتاد. دلش سوخت و آن را بمن داد، من تا ساعتها از این مسئله خوشحال بودم 🔸این را هم بگویم که من مدت ۱۲ سال (نه ۱۲روز یا۱۲ماه) درحسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم.حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم... ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ سالروز شهادت قهرمان وطن، سرلشکر خلبان،حسین لشگری🌺🌿🌺 چقدر در معرفی قهرمانان واقعی ما به نسل جوان کوتاهی شده است و ارزش ها نادیده گرفته شده.
🌀هر کس به زبان خودش جهاد_تبیین کند .این امر بر همه ما واجب است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاد آن روز بخیر این همه دیوار نبود ...
@Afsaran_ir
📚📣 معرفی کتاب
📖«تنها گریه کن»
📝نگاهی کوتاه بر روزها و ساعات و لحظههای بانویی است که عمر پرفراز و نشیب او، چه در مبارزات شبشکن دوران انقلاب و چه در روزهای دفاع مقدس سرشار از ولایتمداری است؛و فرجام شیوه زندگانی او فرزندی است که با شهادت خود اندوهی لبریز از افتخار را برای مادرانههای قصه رقم می زند.🌱
✍🏻نویسنده: خانم اکرم اسلامی
@khademin_alborz
اگر از سیمخاردار میخواهی رد بشی،
اوّل باید از سیمخاردارِنفْست عبورکنی!
وقتی گرفتارخودمان هستیم،
نمیتونیم کاری انجام بدیم ..
💌 شهیدعلیچیتسازیان
@khademin_alborz
⭕️تصاویر کمتر دیده شده از #حاج_اسماعیل در دوران دفاع مقدس ...
.
🔹سردار اسماعیل قاآنی فرمانده سپاه قدس که رزمندگان خراسانی او را «آقااسماعیل» خطاب میکردند، در دوران دفاع مقدس سکاندار فرماندهی لشکرهای ۵ نصر و ۲۱ امام رضا(ع) بود.
.
#فرمانده
#حاج_اسماعیل
#دفاع_مقدس
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅@shohadayeiran57!
🌹یاد امام حسین علیه السلام
🌷يک بارخاطره اي از جبهه برام تعريف کرد.مي گفت: کنار يکي از زاغه مهمات ها سخت مشغول بوديم. تو جعبه هاي مخصوص ، مهمات مي گذاشتيم. ودرشان را مي بستيم.گرم کار،يک دفعه چشمم افتاد به يک خانم محجبه،با چادري مشکي!داشت پابه پاي ما مهمات مي گذاشت توي جعبه ها.
🌷با خودم گفتم:حتماً ازاين خانم هاييه که مي يان جبهه.اصلاً حواسم به اين نبود که هيچ زني را نمي گذارند وارد آن منطقه بشود.به بچه ها نگاه کردم. مشغول کارشان بودند وبي[توجه] مي رفتند ومي آمدند،انگارآن خانم را نمي ديدند. قضيه، عجيب برام سؤال شده بود.موضوع،عادي به نظرنمي رسيد.کنجکاو شدم بفهمم، جريان چيست!رفتم نزديک تر، تا رعايت ادب شده باشد.سينه اي صاف کردم وخيلي با احتياط گفتم:خانم!جايي که ما مردها هستيم،شما نبايد زحمت بکشيد.رويش طرف من نبود.به تمام قد ايستاد وفرمود:«مگرشما درراه برادرمن زحمت نمي کشيد؟»يک آن ياد امام حسين(علیه السلام) افتادم واشک توي چشمام حلقه زد.
🌷خدا بهم لطف کرد، که سريع موضوع را گرفتم وفهميدم جريان چيست. بي اختيار شده بودم ونمي دانستم چه بگويم خانم، همان طور که روشان آن طرف بود، فرمود:«هرکس که ياور ما باشد. البته ما هم ياري اش مي کنيم»
🌷#شهید_عبد_الحسین_برونسی
🌷شادی روحش صلوات...
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅@shohadayeiran57
📣 محاکمه!
👈 به جرم نسلکُشی فلسطینیها در غزه
✏️ رهبر انقلاب، صبح امروز: در قضیّهی فلسطین، آنچه که جلوی چشم همهی دنیا است جنایتِ نسلکشیِ رژیمِ غاصب است... مراکز پُرجمعیّت را انتخاب میکنند و میزنند. چند هزار تا حالا کشته دادند فلسطینیها در غزّه، در همین چند روز! ... دولتِ غاصبِ رژیمِ صهیونیستیِ امروز قطعاً باید محاکمه بشود. ۱۴۰۲/۷/۲۵
🖼 مجموعه #سخن_نگاشت محاکمه
💻 Farsi.Khamenei.ir