از سمت چپ سردار #شهید_حسین_ایرلو
فرمانده تخریب لشگر المهدی(ع)
شهادت:عملیات بدر 25 اسفند 1363
نفر دوم جانشین تخریب لشگرالمهدی(ع)
#شهید_سید_حمید_رضازاده
شهادت:25 اسفند 1363 شرق دجله
@alvaresinchannel
2️⃣فرمانده شجاع و متوکل بچه های تخریب ، سید حمید خیلی بزرگتر از اینها بود که با این حوادث از ماموریت پا پس بکشه. سید مدام به بچه ها روحیه میداد انگار نه انگار دو سه تا درگیری سخت با دشمن رو پشت سر گذاشته اند.نزدیک دژ بود که صدای الله اکبر شنیدند.صدای تکبیر برای بچه های گردان الفتح بود که با دشمن درگیر شدند. سید با بی سیم معاون گردان، حاج اسدی فرمانده لشگر المهدی رو به گوش کرد.به حاجی گفت:حاجی ما پای کار رسیدیم. دشمن به شدت از پل محافظت میکنه. کار خیلی سخته. حاج جعفر اسدی به سید گفت: سیدجان."حتی اگر یک نفر هم از شما بمونه اون یک نفر باید ماموریت رو انجام بده"
دستور فرمانده بود و باید انجام میشد. سید کنار دژ ، بچه های باقی مونده تخریب رو جمع کرد و گفت: بچه ها منتظر میمونیم تا گردان پل رو بگیره و بعد ما مشغول جاسازی موادها روی پل میشویم. سید مکثی کرد و دوباره ادامه داد بچه ها من با حاج اسدی تماس گرفتم و گفت هر طور شده پل باید منفجر بشه. بچه ها من به شما تکلیف نمیکنم اگر خودم هم تنها باشم این کار رو انجام میدم. تا اینجا هم که با این همه مواد منفجره خطر کردید و اومدید مردی کردید. مواد ها رو بگذارید و برگردید.من راضی نیستم خون از دماغ یکی از شما بیاد.بچه ها اگر این پل منفجر نشه و تانک های دشمن فردا از اون عبور کنند و بچه های رزمنده از بین برند ما پیش خدا جواب نداریم! حرف های سید که طولانی شد صدای هق هق گریه بچه ها بلند شد.آقا سید این حرفها چیه میزنی؟ اگر میخواستیم برگردیم که این همه راه رو با همه خطراتش نمیومدیم. حرف های بچه ها سید رو شرمنده کرد. گفت میدونستم یاران با وفایی دارم. دقایقی که سید با بچه ها صحبت میکرد تقریبا رزمنده ها دشمن رو عقب زده بودند و دشمن به پشت پل عقب نشینی کرده بود حالا نوبت بچه های تخریب بود که کارشون رو انجام بدهند و موادهای منفجره رو به روی پل منتقل کنند.
برای رسیدن به پل باید از دژ عبور می کردی. نور منورها همه جا رو روشن کرده بود. سازه فلزی روی پل نمایان بود و سنگر بتونی دشمن در آنسوی پل اجازه تحرک به کسی رو نمیداد. صدای شلیک گلوله در آن تاریکی شب حکایت از این داشت که دشمن با تیربارهای سنگین از پل محافظت می کنه. نزدیک شدن به پل دل شیر میخواست. یک لحظه شلیک گلوله از آنسوی پل قطع نمیشد. بچه های گردان که آتشباری دشمن رو از اونطرف پل دیدند باز دست به کار شدند و با شلیک چند آزپی جی ماشین مهمات دشمن رو اونطرف دجله مورد هدف قرار دادند. این کار دشمن رو مشغول کرد و فرصتی شد تا بچه ها کار رو شروع کنند. سید گفت: بچهها شما آتیش بریزید تا ما بتونیم زیر آتیش شما بریم روی پل.
سید گفت : بچه ها من وقتی رفتم یکی یکی موادها رو بیارید روی پل بگذارید و برگردید من خودم موادها رو جاسازی میکنم. بچه ها همه با هم شروع به تیراندازی کردند و سید یک یا علی بلند گفت و از دژ بالا رفت و با همه توانش به سمت پل دوید. دشمن هم زیر نور منور سید رو که تازه قدمهاش روی پل رسیده بود به رگبار بست. یکی از بچه ها که با سید رفته بود مواد منفجره اش را روی پل گذاشت و برگشت. گفت: فکر کنم سید تیرخورده باشه. اما گفت یکی یکی بیایید و موادها رو بگذارید و برگردید. یکی یکی بچه ها میرفتند اما هر کی میرفت مواد رو میرسوند یا شهید میشد و یا زخمی برمیگشت.
@alvaresinchannel
3️⃣زیر نور منور میشد دید! سید روی پل داز کش خوابیده بود و سینه خیز جابجا می شد و مواد رو به بدنه پل می بست. آخرین نفری که مواد برای سید برد عبدالحسین بود. گفت سیدجان من اومدم کمکت کنم.
سید گفت برگرد عقب. من هم کارم تموم شد چاشنی رو به مواد محکم میکنم و فتیله رو آتیش میزنم و به شما ملحق می شم. حالا نزدیک صدها کیلو مواد منفجره رو پل نصب شده بود و سید حمیدرضا تک و تنها روی پل آماده انفجار بود. عبدالحسین که عقب اومد بازوش تیر خورده بود و گفت سید دستور داده همه عقب برید. همه بچه ها مات و متحیر بودند کسی حاضر نبود بدون سید عقب بره. بعضی هاشون سینه خیز از دژ بالا رفتن و زیر نور منور سید رو میدیدند که روی پل سینه خیز اینطرف و آنطرف میره. احتمال اینکه سید بازهم توی این جابجاییها روی پل تیر بخوره و یا اینکه موج انفجار به موادها برسه و پل با سید منفجر بشه بود. بچه ها ناامیدانه به سید نگاه میکردند. نیروهای کمکی دشمن برای حفاظت از پل هم رسیدند. شرایط منطقه درگیری عوض شد و آتیش سنگین دشمن روی بچه ها شروع شد .
ستون نیروهای بعثی برای گرفتن سید روی پل حرکت کردند. بچه ها اگر بیشتر می موندند تلفات بالا میرفت و احتمال اسارتشون زیاد بود. بچه ها هنوز چند دقیقه ای راه نرفته بودند که صدای انفجاری مهیب و بعد هم شعله های آتش روی دجله رو گرفت.کسی حاضر نبود باور کنه که سید روی پل بوده و منفجر شده. همه میگفتند سید گفته شما برید عقب من هم میام. اما اومدن سید خیلی طول کشید و سر قرار نیومد. کسی نمیدونه چه اتفاقی افتاد سید را با گلوله زدند یا به مواد منفجره موج انفجار رسید و یا سید داغ اسارت و سالم موندن پل رو به دل دشمن گذاشت. با انفجار پل روی دجله روح #سردار_بیمزار_تخریب_شهید_سید_حمیدرضا_رضازاده به آسمان پرکشید و جسمش به آب دجله سپرده شد.
@alvaresinchannel
#موقعیت_پل_های_روی_دجله
#ماموریت_عملیات_بدر
نقشه هوایی منطقه عملیاتی بدر- پل سوم در نزدیکی القرنه محل عروج شهید رضازاده
✅ امشب جمعی از بچه های تخریب لشگر10 و سایر بچه های تخریب یگان های دیگر میروند برای ماموریتی که دارند
ماموریت انفجار چند پل مواصلاتی روی #رودخانه_دجله است
یادشون بخیر
@alvaresinchannel
🔴#تخریبچی_شهید_مصطفی_مبینی
شهادت: #عملیات_بدر
#شرق_دجله 26/12/1363
مصطفی نزدیک به بیست ماه توی گردان ما توقف داشت و عملیات بدر به سکوی پرواز پا گذاشت و..... پرید.
مصطفی را همه به بندگی ، سادگی ، کم حرفی ، اخلاص ، مهربانی ، سخت کوشی ، نترسی و..... دهها هنر دیگه میشناختن و همه اینها رو اضافه کنید که او هم قاری فرآن بود و هم مداح اهل بیت(ع).
🔸وصف مصطفی را باید از #شهیدحاج_سید_محمد_زینال_حسینی شنید که تعریف کرد : که در عملیات خیبر باور نمیکردم این جوان ساده و کم حرف که همیشه سرش پائینه ، اینقدر جیگر داشته باشه. سید میگفت: اون هایی که مدعی معنویت بودن زیر آتیشی که از زمین و آسمون توی #جزیره_مجنون میبارید معنویتشون آب میشد اما مصطفی هر چی کار سختر میشد انگار موتورش داغتر میشد.
🔸#شهید_حاج_عبدالله_نوریان یک روز برای ما گفت که برادرها : بعضی از بچه های گردان که بین شما زندگی میکنند از اولیاء خدا هستند . کسی بین شماست که اهل محاسبه و مراقبه است و تاکید کرد که اگر در پایان روز بخواهد بشمرد چند کلمه حرف زده میتواند.... و همه میدونستن که او فقط مصطفی است .
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
💢بیست و ششم اسفند سال ۱۳۶۶ روزی غمبار برای کرمانشاه بود.
🌱 تنها چند روز به آغاز سال نو مانده بود. بچهها با خوشحالی و شادی لباس نو میخریدند و سبزهی عید میکاشتند. آنها داخل پناهگاه با هم بازی میکردند و فکر میکردند سقف پناهگاه امنترین جاست ،اما ورود ناجوانمردانهی موشک بعثی آن هم دقیقا از هواکش پناهگاه باعث فاجعهای بزرگ شد.
💥در این روز پناهگاه پارک شیرین کرمانشاه مورد اصابت موشک قرار گرفت. در این پناهگاه ۷۷نفر شهید و ۱۸۴ نفر زخمی شدند و بیشتر شهدا و زخمیها را زنان و کودکانی تشکیل میدادند که به خاطر در امان ماندن از بمبارانهای رژیم بعث عراق به این مکان پناه میبردند. غافل از این که موشک دقیقا از هواکش پناهگاه وارد و باعث ویرانی و آتش سوزی شد.
#دفاع_مقدس
#بمباران
#پناهگاه_پارک_شیرین
#بحار۷۵