eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
287 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
4هزار ویدیو
323 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
3️⃣زیر نور منور میشد دید! سید روی پل داز کش خوابیده بود و سینه خیز جابجا می شد و مواد رو به بدنه پل می بست. آخرین نفری که مواد برای سید برد عبدالحسین بود. گفت سیدجان من اومدم کمکت کنم. سید گفت برگرد عقب. من هم کارم تموم شد چاشنی رو به مواد محکم میکنم و فتیله رو آتیش میزنم و به شما ملحق می شم. حالا نزدیک صدها کیلو مواد منفجره رو پل نصب شده بود و سید حمیدرضا تک و تنها روی پل آماده انفجار بود. عبدالحسین که عقب اومد بازوش تیر خورده بود و گفت سید دستور داده همه عقب برید. همه بچه ها مات و متحیر بودند کسی حاضر نبود بدون سید عقب بره. بعضی هاشون سینه خیز از دژ بالا رفتن و زیر نور منور سید رو میدیدند که روی پل سینه خیز اینطرف و آنطرف میره. احتمال اینکه سید بازهم توی این جابجاییها روی پل تیر بخوره و یا اینکه موج انفجار به موادها برسه و پل با سید منفجر بشه بود. بچه ها ناامیدانه به سید نگاه میکردند. نیروهای کمکی دشمن برای حفاظت از پل هم رسیدند. شرایط منطقه درگیری عوض شد و آتیش سنگین دشمن روی بچه ها شروع شد . ستون نیروهای بعثی برای گرفتن سید روی پل حرکت کردند. بچه ها اگر بیشتر می موندند تلفات بالا میرفت و احتمال اسارتشون زیاد بود. بچه ها هنوز چند دقیقه ای راه نرفته بودند که صدای انفجاری مهیب و بعد هم شعله های آتش روی دجله رو گرفت.کسی حاضر نبود باور کنه که سید روی پل بوده و منفجر شده. همه میگفتند سید گفته شما برید عقب من هم میام. اما اومدن سید خیلی طول کشید و سر قرار نیومد. کسی نمیدونه چه اتفاقی افتاد سید را با گلوله زدند یا به مواد منفجره موج انفجار رسید و یا سید داغ اسارت و سالم موندن پل رو به دل دشمن گذاشت. با انفجار پل روی دجله روح به آسمان پرکشید و جسمش به آب دجله سپرده شد. @alvaresinchannel
نقشه هوایی منطقه عملیاتی بدر- پل سوم در نزدیکی القرنه محل عروج شهید رضازاده ✅ امشب جمعی از بچه های تخریب لشگر10 و سایر بچه های تخریب یگان های دیگر میروند برای ماموریتی که دارند ماموریت انفجار چند پل مواصلاتی روی است یادشون بخیر @alvaresinchannel
🔴 شهادت: 26/12/1363 مصطفی نزدیک به بیست ماه توی گردان ما توقف داشت و عملیات بدر به سکوی پرواز پا گذاشت و..... پرید. مصطفی را همه به بندگی ، سادگی ، کم حرفی ، اخلاص ، مهربانی ، سخت کوشی ، نترسی و..... دهها هنر دیگه میشناختن و همه اینها رو اضافه کنید که او هم قاری فرآن بود و هم مداح اهل بیت(ع). 🔸وصف مصطفی را باید از شنید که تعریف کرد : که در عملیات خیبر باور نمیکردم این جوان ساده و کم حرف که همیشه سرش پائینه ، اینقدر جیگر داشته باشه. سید میگفت: اون هایی که مدعی معنویت بودن زیر آتیشی که از زمین و آسمون توی میبارید معنویتشون آب میشد اما مصطفی هر چی کار سختر میشد انگار موتورش داغتر میشد. 🔸 یک روز برای ما گفت که برادرها : بعضی از بچه های گردان که بین شما زندگی میکنند از اولیاء خدا هستند . کسی بین شماست که اهل محاسبه و مراقبه است و تاکید کرد که اگر در پایان روز بخواهد بشمرد چند کلمه حرف زده میتواند.... و همه میدونستن که او فقط مصطفی است . 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
✅ یاد و خاطره شهدای در را گرامی میداریم @alvaresinchannel
💢بیست و ششم اسفند سال ۱۳۶۶ روزی غمبار برای کرمانشاه بود. 🌱 تنها چند روز به آغاز سال نو مانده بود. بچه‌ها با خوشحالی و شادی لباس نو می‌خریدند و سبزه‌ی عید می‌کاشتند. آن‌ها داخل پناهگاه با هم بازی می‌کردند و فکر می‌کردند سقف پناهگاه امن‌ترین جاست ،اما ورود ناجوانمردانه‌ی موشک بعثی آن هم دقیقا از هواکش پناهگاه باعث فاجعه‌ای بزرگ شد. 💥در این روز پناهگاه پارک شیرین کرمانشاه مورد اصابت موشک قرار گرفت. در این پناهگاه ۷۷نفر شهید و ۱۸۴ نفر زخمی شدند و بیشتر شهدا و زخمی‌ها را زنان و کودکانی تشکیل می‌دادند که به خاطر در امان ماندن از بمباران‌های رژیم بعث عراق به این مکان پناه می‌بردند. غافل از این که موشک دقیقا از هواکش پناهگاه وارد و باعث ویرانی و آتش سوزی شد.