💠 آقا مهدی چ، به روایت امین شریعتی
(فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا پس از شهادت مهدی باکری,)
.
.
عمليات بدر و عبور شهيد باكري و نيروهاي همراهش از دجله، نقطه عطفي در تاريخچه اين لشكر كه منحصر به فرد است.
در اين عمليات من و شهيد باكري صبح زود بعد از نيروهاي خطشكن به اولين سيل بند رسيديم. بچهها از داخل هور آمده بودند و خط را شكسته بودند. جزو اولين نيروهايي بوديم كه آنجا رسيديم. از خطي كه شكسته شده بود تا دجله بين 7 تا 10 كيلومتر فاصله داشتيم. همانجا نشستيم. آقا مهدي گفتند چكار كنيم اگر نرسيم به دجله همه را ميكشند و قتلگاهي به وجود ميآيد. همان جا في البداهه گفت من تكبير ميگويم و همه بچهها پشت من راه بيفتند. گفتيم همه را ميكشند. گفت نه. بچهها توجيه شدند و الله اكبر گفته شد و همه با هم حركت كرديم. با تكبيرش بچهها با شور و اشتياق و اعتمادي كه به آقا مهدي داشتند انگار لشكر عاشورا تبديل به دو لشكر يا بيشتر شد. بلافاصله پشت دجله رسيديم. يكي از عملياتهاي بسيار با ارزش و در واقع عاشوراييترين عمليات همين عمليات بدر بود. روز دوم عمليات مهندسي لشكر يك پل نفر رو، روي پل دجله نصب كرده بودند و نيروها به آن سوي دجله رفتند و جاده استراتژيك بصره و العماره را تصرف كردند. شب آن روز قرار شد به اتفاق آقا مهدي برويم به آن سوي دجله پيش نيروهاي لشكر. ناگهان يك توپ به كنار پل اصابت كرد و من زخمي شدم و مرا به عقب انتقال دادند. يك روز در بيمارستان ماندم، وقتي برگشتم گفتند آقا مهدي شهيد شده است. در عمليات بدرشهيد باكري و نيروي لشكر واقعا عاشورايي عمل كردند. زماني كه لشكر عاشورا از رودخانه دجله با دو گردان عبور كرد تا جاده استراتژيكي بين بصره و العماره را با وجود دفاع سخت عراقيها تصرف كردند. كسي باور نميكرد كه اين نيروها بتوانند از دجله عبور كنند و به غرب اين رودخانه بروند. درمكالمه آخر شهيد باكري با شهيد احمدكاظمي، احمد آقا ميگويد: «مهديبرگردعقب.» در آن لحظه با وجود فشار بسيار وسيع روي لشكر، چهرههاي دنيايي از مهدي جدا شده بود و آن سوي عالم را ميديد. در آنجا به شهيد كاظمي ميگويد: نميداني اينجا چه جايي است تو هم بيا اگر نيايي پشيمان ميشوي. به تعبير آقا محسن كه در سالگرد شهيد باكري صحبتي كرده بودند؛ حميد در خيبر، ابوالفضلي عمل كرد و مهدي در بدر. مثل حضرت ابوالفضل كه رفت به سمت علقمه تا آب بياورد و وقتي جانباز شد روي برگشتن به خيمهها را نداشت و غيرت مهدي هم در آن سوي دجله اجازه بازگشت به او را نميداد.
یادداشت/
عملیات آزادسازی قله چغالوند، حماسه آفرینی رزمندگان استان البرز
راوی دفاع مقدس از عملیات حماسه آفرینی رزمندگان استان البرز، در عملیات آزادسازی قله چغالوند میگوید.
۲۵ اسفند یادآور، حماسه آفرینی رزمندگان اسلام استان البرز بفرماندهی سرادر رشید اسلام شهید مهدی شرع پسند است، در آزاد سازی قله چغالوند، بلندترین قله و نقطه سرکوب از سلسله ارتفاعات چرمیان در شمال غربی گیلانغرب است.
#بسیج_نیوز
ادامه مطلب در👇🙏🌸
خبرگزاری بسیج البرز
#خبرگزاری_بسیج_البرز
🌐 @basijalborz_irankochak
8.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔼 نمونه ای از روایت برای نسل بی خبر از ...
5.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 یادی کنیم از افطار امام خمینی با مسئولینِ وقت.
🔹 امام برای مراعات روزهداران نه تسبیحات حضرت زهرا رو خوندند و نه نافلهی مستحبی. اما برای حضور آیتالله امام خامنهای در کنارشون، چند دقیقه ایستاده منتظر موندند.
🔹 احترامی که برای هیچیک از مسئولین دیده نشده
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔼 پیام حضرت امام خامنه ای
« با زبان نرم در خیلی از مواقع میتوان بیشتر موفقیت بدست آورد...»
📌 تصویری زیبا از شهادت که تاریخی شد
🔷️ احمد جان به این قشنگی که تو شهید شده و در لحظات آخر دست را زیر سر گذاشتی و آسمانی شدی
◇ ما حتی در خسته ترین حالت نمیتوانیم به راحتیِ لحظه شهادت تو بخوابیم ....
◇ شهدا دلها را تصرف میکنند .....
🔹 شهید احمد عسگری يكم فروردين ۱۳۴۶، در شهرستان ورامين چشم به جهان گشود.
◇ پدرش كارگر مخابرات بود ، خودش هم دانش آموز بود و در كارخانه سيمان كار می كرد.
◇ به یکباره درس و کار را رها کرد و به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت.
◇ دوازدهم ارديبهشت ۱۳۶۵ در ۱۹ سالگی با سمت تكتيرانداز در فكه و در عملیات سیدالشهداء توسط نيروهاي عراقي بر اثر اصابت تركش خمپاره به دست و پا، شهيد شد.
🔻 پيكرش را در قطعه ۲۶ بهشتزهراي شهرستان تهران به خاك سپردند.
#شهید_احمد_عسگری
نشرمعارفشهدادرپیامرسانایتا⤵️
http://eitaa.com/joinchat/2517565440Cbc3f1bfcb6
5.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی گریه بچه، موضوع سخنرانی حاج آقا رو عوض میکنه!👆
چقدر حس و حال خوبی داشت این کلیپ
در روز گرم تابستانی، شهید #مهدی_باکری فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا از محور به قرارگاه بازگشت. یکی از بچهها که تشنگی مفرط او را دید، یک کمپوت گیلاس خنک برای ایشان باز کرد، مهدی قدری آن را در دست گرفت و به نزدیک دهان برد، که ناگهان چهره اش تغییر کرد و پرسید: امروز به بچههای بسیجی هم کمپوت داده اید؟
جواب دادند: نه، جزء جیره امروز نبوده. مهدی با ناراحتی پرسید: پس چرا این کمپوت را برای من باز کردید؟
گفتند: دیدیم شما خیلی خسته و تشنه اید و گفتیم کی بخورد بهتر از شما. مهدی این حرفها را شنید، با خشم پاسخ داد: از من بهتر، بچههای بسیجی اند
که بی هیچ چشمداشتی میجنگند و جان میدهند
به او گفتند: حالا باز کرده ایم، بخورید و به خودتان این قدر سخت نگیرید. مهدی با صدای گرفتهای به آن برادر پاسخ داد: خودت بخور تا در آن دنیا جوابگو باشی ..!
#شهید | #مهدی_باکری
خاطره ای از روزهای سخت خیبر
شهید_باکری
✍. اولین روز عملیات خیبر بود. از قسمت جنوبی جزیره ، با یک ماشین داشتم بر می گشتم عقب. توی راه دیدم یک ماشین با چراغ روشن داشت می آمد. این طور راه رفتن توی آن جاده ، آن هم روز اول عملیات، یعنی خودکشی.جلوی ماشین راگرفتم. داننده آقا مهدی بود. به ش گفتم « چرا این جوری می ری؟ می زننت ها .» گفت « می خوام به بچه ها روحیه بدم. عراقی ها رو هم بترسونم. می خوام یه کاری کنم او نا فکر کنن نیروهامون خیلی زیاده.»
15.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚪️ #جنگ_حق_و_باطل
📽 برشی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از مستند #روایت_فتح ( والفجر ۱۰ ) با گفتاری زیبا و شنیدنی از سید اهل قلم #شهید_مرتضی_آوینی
🎙#شهید_آوینی : بهار سر رسیده است و شقایقهای وحشی و گلهای سفید نوروز ، بدون ترس از آتش جنگ و پوتینهای خشن سربازی ، سر از خاك بیرون آوردهاند. آیا می توان گلها را بهانه كرد و از جنگ گریخت ؟ لازمهی تكامل عالم ، جنگ بین اهل حق و اهل باطل است و واماندگان و اهل تقاعد نمی توانند نقاب صلح و سلم را بهانهی نشستن كنند و در خانه ماندند. جنگ بین حق و باطل همان همه با فطرت عالم توازن و تناسب دارد كه گلهای شقایق وحشی با دامنهی تپهها.
شقایق وحشی نیز داغدار واقعه ای است كه در كربلا رخ داده است. آیا می توان جهان را در كف جهال و فساق و قدارهبندها رها كرد و دم بر نیاورد؟ اگر نه ، همهی ما در برابر اقامهی عدل مسئول هستیم به كربلا داغی بی التیام بر سینهی همهی بشریت است.
دهر بر محور حق و عدل می چرخد و هیچ چیز در آن گم نمی شود. آیا می توان خود را دیندار دانست و در عین حال آن همه تعلل ورزید تا عصر عاشورا برسد و كار از كار بگذرد؟ پیكرهای بی سر شهدا لگدكوب شدهاند و گوشواره از گوش دختر بچههای آلالله كشیدهاند و شكوفههای هلو را بر تن فرزندان رسول الله پرپر كردهاند و زنجیر بر گردن ولی خدا و وصی رسول او انداختهاند....
✍️ دست نوشتهٔ زیبای شهید مسعود ملّا درباره #ماه_مبارک_رمضان:
«با سلام بر ایام الله
با سلام بر کسانی که ایام الله را به وجود آوردند
با سلام بر امام زمان(عج)
سلام بر امام عزیزمان که جانم فدایش باد
سلام بر #شهدا که در این ماه جایشان بر سر سفره های افطار خالی است
سلام بر جانبازان و مجروحینی که سحر و افطارشان را روی تخت های بیمارستان می گذرانند
سلام بر مادران شهدایی که جای خالی فرزندانشان را در سر سفره افطار می بینند...
عجب صفایی دارد ماه رمضان
ماهی که همه به میهمانی خدا می روند
ماهی که در رحمت، بر روی تمام بندگان خدا باز می شود
ماهی که خدا در دل ها نفوذ می کند
در ماه رمضان خدا در چشم های بصیرت مردمان پاکدل نفوذ می کند سعی کنید از این ماه به حول و قوه الهی بیشترین استفاده ها را ببرید در این ماه دل ها همه جلا پیدا می کند و دلی که به یاد خدا پاک شود نگرانی هم ندارد»
🌷شهید مسعود ملا
🌿بسیجی با اخلاص و مداح گردان عمار - لشکر 27 محمد رسول الله (ص)
🌴 دوران جنگ تحمیلی