🔴 روزهای پرمخاطره
💠 حوادث انقلاب و جنگ در ۴ اردیبهشت ۵۸
▫️ وضعیت نقده : برقراری آرامش و حفظ نظم شهر به دست نیروهای مسلح ؛ آغاز مذاكره بین دو طرف درگیری برای مبادله اسیران ؛ انتقاد عزالدین حسینی از بدرفتاری افراد مسلح اعزامی از ارومیه به نقده با كردها و … اعلام آمار تلفات واقعه نقده ؛ كیهان به نقل از هیأت اعزامی استانداری : چهل كشته و 150 زخمی . اطلاعات به نقل از پاسداران : حدود 150 جنازه از معابر شهر نقده جمع آوری شده است .
تشكیل جلسه ای با شركت عزالدین حسینی ، حجت الاسلام عباس آزرم ، عبدالرحمن قاسملو ، فرماندار مهاباد و جمعی از علماء و معتمدان شهر مهاباد برای رسیدگی به حوادث نقده و اظهارات فرماندار مهاباد در این جلسه مبنی بر وجود تبعیض در برخورد مسؤولان با تركها و كردهای شهر .
درخواست جلسه از آیت الله شریعتمداری به اعزام هیأتی برای رسیدگی به فاجعة نقده . حزب توده ایران و سازمان چریكهای فدایی خلق ترور سرلشكر قره نی را محكوم كردند . ترور سرلشكر قره نی را حزب جمهوری اسلامی ایران و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی محكوم كردند . عنوان مقاله جنجال برانگیز را كه ضدحزب خلق مسلمان نوشته شده بود ، آیت الله خلخالی ( نویسندة مقاله ) تكذیب كرد ( در كیهان 3/2/58 ) .
اطلاعیه حزب خلق مسلمان در تشكر از همدردی علما و توصیه به اینكه جهت پرهیز از تشنج ، از هرگونه واكنش در مورد مقاله مزبور پرهیز شود . اطلاعیه آقای خلخالی در روزنامه اطلاعات امروز برخلاف سیاق تكذیب نامه دیروز در انتقاد شدید از مخاطبان مقاله یادشده و افشای كارهای آنها ، همچنین دفاع از مضمون مقاله و عملكرد خویش تاكنون .
سفر سرگرد عبدالسلام جلود ( نخست وزیر لیبی ) به ایران و ملاقات وی با امام خمینی ؛ تاكید امام بر حل قضیه غیبت امام موسی صدر به دست دولت لیبی ؛ تأكید جلود بر خروج امام موسی صدر از لیبی ؛ اظهارات خواهر امام موسی صدر در محكومیت لیبی ؛ بروز فضای حمایت آمیز از امام موسی صدر و محكومیت دولت لیبی در محافل مختلف و …
شكایت و گله گذاری تفصیلی مهندس بازرگان ( نخست وزیر ) در رادیو - تلویزیون از وجود یك گروه رادیكال موازی دولت موقت در عین تقدیر از خدمات آنان و نیز گله از پذیرفته نشدن نخبگانی كه وی معرفی كرده در افكار عمومی و نیروهای انقلابی . مهندس بازرگان مشكلات دولت موقت را به دو دسته تقسیم كرد : " مشكل كمیته ها و پاسداران و سایر خدمتگزاران آزاد" و "مشكل اختلاف و انتقام ".
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
18.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی ( حاج یونس )
قسمت اول
( به یاد شهید حاج یونس زنگی آبادی )
یونِس: اینا تشنن،از دیشب آب نخوردن،بهشون یه کم آب بدین
علی: بهشون آب بدیم؟!
ابراهیم: به اینا؟!
یونس: میدونم حالتون خرابه،حال منم تعریفی نداره،یعنی بدتر از شماها نباشم بهتر نیستم،ولی اینا اسیرن
علی: انگار یادت رفته همین نامردا دیروزچه بلایی سرمون آوردن!
ابراهیم: رفیقامون با لب تشنه جلوی چشممون جون دادن! اون وقت ما به اینا آب بدیم!
19.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی ( حاج یونس )
قسمت دوم
( به یاد شهید حاج یونس زنگی آبادی )
علی: ترکش خمپاره خورد به بیل لودر،یه تیکش کمونه کرد خورد به دست حاج یونس،گفت نیروها نفهمن که زخمی شده
محسن: آخه واسه چی؟
میثم: خون میره ازش! باید ببریمش بیمارستان
علی: من دستشو بستم،میگه اگه نیروها بفهمن خبرمیرسه به قاسم سلیمانی،یه جورایی هم سلیمانی میریزه بهم، هم کار خاکریز ناتموم میمونه
23.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی ( حاج یونس )
قسمت سوم { قسمت آخر}
( به یاد شهید حاج یونس زنگی آبادی )
یونس: یه یونس دیگه هم بود،قصشو میدونی که،خلاصه که حرف خدا رو گذاشت روی زمین و آخرش سر از شکم نهنگ در آورد.خانومم، میدونم سخته،سخته بار این زندگی رو تنهایی به دوش کشیدن،من شرمنده ی معرفت و مرام توأم که داری این تنهایی رو تحمل میکنی ،اما اگه این میدون رو خالی کنیم و بکشیم کنارمیدونی چی میشه؟ اون وقت نه یه یونس،بلکه یه ملت میرن تو شکم نهنگ!... دشمن حمله کرده! جنگه!...
همسر: یعنی سلطان منطق و استدلالی،من حریف زبون تو نمیشم، اصلاً میدونی چیه،من شکایتمو میبرم پیش فرماندت برادر سلیمانی…
یونس: لا اله الا الله از تو بعیده به خدا! این حرفها چیه میزنی؟! جبهه رفتن من چه دخلی به قاسم سلیمانی داره آخه؟!
گاهی از #خیال من گذر میکنی…
بعد #اشک میشوی…
رد پاهایت خط میشود
روی گونه ی من
چقدر خوبه که هستی
چقدر خوبه که
#یادت
#عطرحضورت
همیشه با منه❤
#شهید_محمد رضا_تورجی زاده
پنجم اردیبهشت سالروز شهادت
دلسوخته حضرت زهرا سلام الله علیها
سردار شهید تورجی زاده
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#شوخیهای_حاجی_بخشی_در_فاو
😂😄
به راستی در این شرایط که از زمین و آسمان گلوله و موشک میبارید چه کاری میشد، انجام داد؟ که ناگاه او از راه رسید. با همان پاترول فکسنی و بلندگویی که بر بام آن قرار گرفته بود. حاجبخشی میآید با سربندی بر سر و گلابپاش بزرگی بر دوش و عطر و بسته شکلاتی در دست. هنوز از راه نرسیده....
هنوز از راه نرسیده شعار داد «کی خسته است؟» و صداهایی که از حلقوم تشنه بچهها بیرون میآمد و در پاسخ او فریاد میزدند «دشمن!» ـ کی بریده؟ ـ آمریکا ـ کجا میرید؟ با این شعار حاج بخشی، لبخند بر لبان خشکیده بچهها مینشیند و همگی، با یک صدا فریاد میزدند: -کربلا. - منم ببرید. - جا نداریم! و او با شکلک درآوردن مثلاً به بچهها اعتراض میکند. ساعتی بعد پاتک دشمن دفع میشود و نیروها و تانکهای عراقی مجبور به عقبنشینی میشوند!!
⚪️ خاطره ای به یاد رزمنده دلاور زنده یاد حاج ذبیحالله بخشیزاده معروف به حاجی بخشی از اعضای معروف بسیج در دوران هشت سال دفاع مقدس