eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
282 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4.1هزار ویدیو
329 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ | 🔺 دلم می خواست را مثل یک سُفره جمع می کردم! 🔻 نام همواره در ردیف برجسته‌ترین چهره‌های عرصهٔ ادبیات پایداری ایران خوش درخشیده است؛ مردی که در سال۱۳۹۳ به‌عنوان چهرهٔ برتر هنر انقلاب اسلامی معرفی شد. سرهنگی، اولین زمستان جنگ را در بیابان‌هایِ گِل‌آلود شهر کوچک سپری کرد. مثل همهٔ روزنامه‌نگاران یک دفترچهٔ کوچک همراه خودش داشت و آنچه را که می‌دید می‌نوشت؛ آنچه در پی می آید روایت او از روزهای سقوط هویزه در دی ماه 59 است: 🔸 دی ماه سال 59 بود. در یک روز بارانی با یک خودرو رفتم هویزه. الان آن تصاویری که توی ذهنم از هویزه مانده، همه اش زنده است. توی آن باران، پیرمردی در پناه سقفی ایستاده بود و سیگار می کشید. دختربچه ای از پشت پنجره برای من دست تکان می داد. یک مغازه کبابی باز بود و دود منقلش به هوا بلند شده بود. 🔸 خیابان لیز بود و ماشین افتاد توی جوی آب. جفت چرخ های عقب و چرخ سمت راست جلو، توی جوی آب گیر کرد و جدول جوی را شکست. با سرعتی باورنکردنی مردم جمع شدند و تنه نخل ها را توی جوی آب گذاشتند تا موفق شدیم چرخ های ماشین را از توی جوی درآوریم. 🔸 آنجا زندگی عادی جریان داشت. ساختمان دوطبقه ای بود که شاید تنها ساختمان دو طبقه در همه هویزه بود. 🔸 وقتی راه افتادیم، زنی پابرهنه در گِل و شُل می دوید و ما را تعقیب می کرد. نان پخته ای در دستش بود که آنها را به ما داد. خیلی خوشمزه تر از نان خامه ای خیابان ولیعصر (عج) تهران بود. 🔸 روز بعد حدود 2 بعداز ظهر بود که عراق پاتک سنگینی را شروع کرد. آن روز، روز بسیار سختی بود و ما مجبور به عقب نشینی شدیم. 🔸 روز بعد از هویزه بیرون آمدیم. من خیلی به غرورم لطمه خورده بود. اولین بار بود که معنی غرور ملی را با تمام پوست و گوشتم حس می کردم. وقتی پشت کامیون نشسته بودم و از هویزه بیرون می آمدیم، بغض کرده بودم؛ چون کار دیگری نمی توانستم انجام بدهم. 🔸 دلم می خواست وقتی عقب نشینی می کردیم، از همان پشت کامیون دستم را دراز می کردم و هویزه را مثل یک سفره جمع می کردم و با خود برمی داشتم تا به دست عراقی ها نیفتد... 📒 منبع: آرشیو امور پژوهشی زیارتگاه شهدای هویزه * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
📸 | 🔺 تصاویر دیده نشده از جنایت بعثی ها در ویرانی هویزه مظلوم 🔻 نمایشگاهی از این تصاویر در زیارتگاه شهدای هویزه جهت بازدید زائران در حال برگزاری است. * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
7.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بگو دل شکسته میخری یانه؟؟ اردوی راهیان نور بسیج دانشجویی استان البرز https://eitaa.com/bso_alborz
❂○° استقامت به شیوه علم الهدی °○❂ ▫️ دستور داده بود كه باید نیروهای مستقر در عقب‏ نشینی كنند و به بیایند. حسین می‏گفت: هویزه در دل دشمن است و ما از اینجا می‏توانیم به عراق ضربه بزنیم. شخصاً با بنی ‏صدر هم صحبت كرده بود. وقتی كه دید راه به جایی نمی‏ برد، نامه ‏ای به آیت‏ الله خامنه‌‏ای نوشت و گفت كه تعداد اسلحه ‏های ما از تعداد نیروها هم كمتر است، ولی می‏مانیم! چهارم دی 1359 بیست تا سی نفر از جوانان با دست خالی، اما با دل استوار از ایمان و توكل، مقابل دشمن تا دندان مسلح ایستادگی كردند. هیچ كس زنده نماند! عراقی‏‌ها با تانك از روی اجساد مطهر شهدای هویزه گذشتند، طوری كه هیچ اثری از شهدا نماند. بعدها جنازه ‏ها به سختی شناسایی شدند. حسین را از قرآنی كه در كنارش بود شناختند. قرآنی با امضای امام خمینی(ره) و آیت‏ الله خامنه‏ ای. 🌙 نیمه‏ هاى شب بود كه نهج البلاغه می‏خواند. من نگاه كردم به ایشان، دیدم چهره ‏اش برافروخته شده و دارد اشك می‏ریزد. من با زیر چشم، شماره صفحه نهج البلاغه را نگاه كردم و به ذهن سپردم پس از مدتى، سید حسین نهج البلاغه را بست و براى استراحت به بیرون رفت. من صفحه نهج البلاغه را باز كردم، دیدم همان خطبه‏ اى است كه حضرت على (ع) در فراق یاران باوفایش ناله می‏كند و می ‏فرماید : أینَ عمار؟ أینَ ذوالشهادتین؟ كجاست عمار؟ كجاست... 🗓 سالروز حماسه نبرد عاشورایی شهدای هویزه به فرماندهی شهید در عملیات نصر - 15 دی ماه 1359
صادق آهنگران – نوحه شهدای هویزه.mp3
زمان: حجم: 2.18M
💠 به مناسبت ۱۵ دی ۵۹ – سالگرد شهدای مظلوم – شهید حسین و یاران باوفای او 📢 صوت| حاج : 🌷 از خون پاک لا‌له‌رویان هویزه 🌹 دریای خون گردیده دامان هویزه
🌿 یادمان هویزه 🔹 از اولین دوره هاے راهیان نور ڪہ رفتہ بودم وقتے وارد هویزه شدیم قشنگے فضاش ما رو گرفت ... ڪسایـے ڪہ رفتن هویزه میدونن چے میگم ... جلوے درش کفشاشو👟👞 میگیرن و واڪس میزنن ... از تونل سر بندها ڪہ عبور میڪنے میرسے بہ یہ حیاط ڪہ دو طرفش شهدا دفنن و چند تا درخت🌴 رو مزار بعضے شهدا سایہ انداختہ و دلچسبے فضا رو دو چندان میڪنہ یادمہ وارد شدیم و راوے روایت گرے میڪرد . یڪے از بچہ ها ڪہ سابقہ دار بود اصرار ڪرد بچہ ها بریم سر قبر 👈شهید علے حاتمے پرسیدیم چرا بین اینهمہ شهید به اونجا اصرار دارے ...⁉️ گفت بیاین ڪارتون نباشہ 🤔 رفتیم رو مزار شهید و مشغول فاتحہ و صحبت و دیدیم چند تا خواهرا هم پشتمون سرپا وایسادن و منتظرن بیان همونجا و چون ما اونجا بودیم خجالت😰 میڪشیدن جلو بیان برام جاے تعجب بود خوب بقیہ شهیدا اطرافشون خالین برن برا اونا فاتحہ بخونن ... ڪہ این رفیقمون گفت آخہ این شهید مسئول ڪمیتہ ازدواجہ 💑 هر ڪے با نیت بیاد سر خاڪش سریع ازدواج میڪنہ (پس بگو چرا خواهرا صف وایساده بودن 😂😂😂 ما هم از قصد هے ڪشش میدادیم و از روے مزار بلند نمیشدیم ... یهو راوے اومد بلند جلومون با صداے بلند و🗣😄 خنده گفت آقایون این شهید شوهر میده ها ... زن نمیده به ڪسے 😂 یهو همه اطرافیا و اون خواهراے پشت سرے خندیدن و ما هم آروم آروم تو افق محو شدیم ..🌅 البتہ راویہ بہ شوخے میگفت ؛ خیلے بچه ها با نیت اومدن و ازدواج 🎊🎉 هم ڪردن . 🔸اقایون و خانمایـے ڪہ راهیان میرید مزار تو فراموش نشہ
🌴 ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۱ 🌿 سالروز آزاد سازی شهر در مرحله دوم عملیات 💠 شهر هویزه مرکز بخش هویزه یا هوزگان است و در ۱۰ کیلومتری جنوب غربی سوسنگرد قرار دارد. هویزه آخرین شهری بود که به اشغال ارتش عراق درآمد. نیروهای عراقی پس از پیشروی در منطقه سوسنگرد و کرخه کور، عملا هویزه را در محاصره داشتند لیکن برای اشغال آن تعجیل نمی کردند تا این که عملیات نصر در ۱۳۵۹/۱۰/۱۵ آغاز شد. 🔹 در اولین مرحله آن یک تیپ عراقی منهدم شد، اما مراحل بعدی عملیات با ناکامی روبه رو شد و در میعادگاه جنوب کرخه کور تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام و پاسداران به شهادت رسیدند. نیروهای عراقی که اوضاع را برای پیشروی مناسب دیدند، ضمن باز پس گیری مناطق آزاد شده، گام به گام محاصره هویزه را تشدید و در نهایت در ۱۳۵۹/۱۰/۲۷ آن را اشغال کردند، مناطق مسکونی را تخریب نمودند و سپس با ایجاد موانع، موقعیت خود را مستحکم کردند. از آن زمان هویزه در اشغال دشمن بود تا آن که در ۱۳۶۱/۲/۱۸ طی مرحله دوم عملیات بیت المقدس، آزاد گردید.
🔹حضور «حمید سبزواری» شاعر در جبهه
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از اشغال . . . تا آزادسازی 🔴 ۲۷ دی ۵۹ - تصرف کامل هویزه توسط ارتش تا دندان مسلح صدام ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۱ - بازگشت هویزه به مام میهن حماسه آزادسازی قهرمان
🌴 حماسه آفرینی شهید حسین و یارانش برای جلوگیری از اشغال توسط صدامیان // دی ماه ۱۳۵۹ 🔺 در هویزه این عملیات با شرکت تعدادی از نیروهای شهید چمران، عشایر عرب‌زبان منطقه‌ی، بچه‌های مساجد اهواز و دانشجویان پیرو خط امام به فرماندهی شهید علم‌الهدی انجام شد. ابتدا نیروها پیشروی خوبی داشته و توانستند تعدادی از تانک ونفربر دشمن را منهدم ساخته و تلفاتی از آنها بگیرند. اما در ادامه قرار شد نیروی کمکی به آنها برسد که این کار عملی نشد و جناح راست آنان خالی ماند. از طرفی، دشمن، نیروی تازه‌نفس وارد میدان نمود. دستور عقب‌نشینی صادر شد ولی به علت عدم برقراری تماس بی‌سیم، نیروها مطلع نشدند. دشمن نیز از افراد باقیمانده را منطقه را محاصره نمود که اغلب آنها به شهادت رسیدند، از جمله شهید علم‌الهدی و تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام که همراه او بودند. در این قتل عام، ابدان شهدا در زیر چرخ‌ تانک‌های دشمن سفاک پاره‌پاره شد تا این که 2سال بعد بقایای پیکرهای مطهر کشف شد و در همان جا دفن گردید. ا▫️▪️▫️▪️▫️ ⚪️ روایت شاهد عینی از آخرین لحظات عمر شهید حسین علم‌الهدی: صدای تانک‌‌های دشمن آن طرف جاده به گوش می‌رسید. تیراندازی لحظه‌ای قطع نمی‌شد. راه افتادیم، با اینکه می‌دانستیم امید برگشت نیست، ولی رساندن آرپی‌جی به علم‌الهدی ما را مصمم به این کار کرد. به جاده که رسیدیم، توانستیم تانک‌هایی را ببینیم. به جز چند تایی که در حال سوختن بودند، بقیه غرش‌کنان به پیش می‌تاختند. چشمم به حسین که افتاد، خستگی از تنم درآمد. آرپی‌جی دوشش بود و پشت خاکریز دراز کشیده بود. در امتداد خاکریز غیر از او حدود 10نفر دیگر هنوز زنده بودند. حتی یک جسد از شهدا بر زمین نمانده بود. پیدا بود که بچه‌ها با گلوله مستقیم تانک‌ از پا در آمده و پودر شده بودند! تانک‌های سالم از کنار تانک‌های سوخته عبور می‌کردند و به طرف خاکریز علم‌الهدی پیش می‌آمدند. او و افرادش هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دادند. «روزعلی» که حسابی نگران شده بود، آرپی‌جی را از من گرفت و به تانک‌ها نشانه رفت. دست او را گرفته و گفتم: کمی صبر کن، شاید بچه‌ها برنامه‌ای داشته باشند. تانک‌ها به حدود 50متری خاکریز رسیده بودند که یکباره حسین از جا بلند شد و نزدیک‌ترین تانک را نشانه گرفت. گلوله درست به وسط تانک خورد و آن را به آتش کشید. غیر از حسین، 2نفر دیگر که آرپی‌جی داشتند، به طرف تانک‌ها شلیک کرده و2تای آنها را از کار انداختند. بقیه تانک‌ها سر جایشان ایستادند و ناگهان خاکریز را به گلوله بستند. «روزعلی» دوباره بلند شد و یکی دیگر را نشانه رفت و آن را به آتش کشید. علم‌الهدی نیز از میان دود و گرد وغبار پشت خاکریز پیدا شد و او هم یک تانک دشمن را از کار انداخت. پیدا بود که از همه افراد گروه، فقط «روزعلی» و حسین زنده مانده‌اند. آنها به پشت چسبیده بودند و تانک‌ها نیز به طرفشان در حرکت بود. در فاصله‌ی چند متری به خاکریز، حسین بار دیگر قامت کشید و آنها را هدف گرفت که در نتیجه یک تانک دیگر به آتش کشیده شد. این بار 4تانک دشمن به سمت او آمدند و حسین نیز آخرین گلوله را رها کرد. یکی از آنها منهدم شد و 3تای دیگر همزمان به سمت خاکریز شلیک کرده به طوری که دیگری چیزی از آن باقی نماند. پس از اندکی که گرد و غبار فرو نشست، توانستم پیکر مطهر و پاره‌پاره‌ی حسین و چفیه‌ی خون‌آلود او را بر روی زمین ببینم! ▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️ در سالروز آزادسازی ، جای علم الهدی و یاران خالیست
🌷شهید حسین علم الهدی، مبارز انقلابی، دانشجوی پیرو خط امام و فرمانده گروه رزمندگان در نبرد با دشمن بعثی در ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 🌴 شهید حسین علم الهدی در اوایل (دی ماه 1359) به همراه عده‌ای معدود از همرزمانش به منظور جلوگیری از سقوط شهر ، در یک یورش به مواضع دشمن بعثی تاختند ولی سرانجام در حلقه محاصره صدامیان افتاده و در طی مقاومت و نبردی عاشورایی، مظلومانه به شهادت رسیدند. دشمن سفاک بر بدن های مطهر آنان تاخته و با خاک یکسان کرد. ...پیکر مقدس شهدا در زیر چرخ تانک‌های دشمن له شده و آمیخته با خاک پاک هویزه گردید. 👇👇👇
۲۸ صفر ۱۳۵۹ اوایل جنگ 🌷سالروز شهادت حسین علم الهدی، مبارز انقلابی، دانشجوی پیرو خط امام و فرمانده گروه رزمندگان در نبرد با دشمن بعثی در