eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
282 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
4.3هزار ویدیو
335 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
آیه های دخترونه.pdf
حجم: 28.38M
آیه های دخترونه کتاب آیه های دخترونه نوشته نعیمه آقانوری یک فرصت ناب برای دختران نوجوان و جوان است تا نگاهی عمیق و متفاوت به قسمتی از حرف‌های خالق مهربان درباره جایگاه زن در قرآن کریم داشته باشند. کتاب آیه‌های دخترونه هدیه‌ای از حرم امام رضا علیه‌السلام به تمامی بانوان و دختران مسلمان است؛ آن‌ها که دوست دارند قرآن را نه‌تنها با زبان که با قلب بخوانند و حرف‌های عاشقانه خداوند را با گوش جان بشنوند. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ ╭┅─────────┅╮ 𖡨⃟ٖٖ𖠷͚̥̆̑⃟📚══✼🍃🌺🍃●═┅┄• 📲کتابخانه موبایلی 🔸 📚کتب دینی 🆔 ✅ کانال کتب دینی https://eitaa.com/joinchat/2490564857Ce9647e6437 @KotobeDini https://eitaa.com/KotobeDini > ╰┅──────
📚 : «آن سوی خط» ⚪️ دفاع مقدس به روایت دشمن ✍ اثر: محمدامین پوررکنی ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 💢 انتشار به مناسبت ایام گرامیداشت 👇👇👇👇
📚 : «آن سوی خط» ⚪️ دفاع مقدس به روایت دشمن قسمت ۱ 🔸 فرایند یادگیری صدام در خلال جنگ صدام فرد زیرکی بود ولی فرماندهان معتقدند شخصیت کاملاً متناقضی داشت و هر چه آموخته بود حاصل تلاشهای شخصی اش بود، همان گونه که ژنرال حمدانی اشاره کرده صدام از نظر روحیات درونی‌اش همانند عربهای بادیه نشین بود. او شخصیت گیرایی داشت که اعضای گروه یا جلسه‌ای را که در آن شرکت داشت تحت تأثیر قرار می داد. ژنرال حمدانی ادامه می دهد: وقتی به کسی نگاه می‌کرد، کاملاً بر او متمرکز می گردید و چنان به چشمانش خیره می‌شد که گویی می‌خواست طرف مقابل را با نگاهش مهار کند... صدام ویژگیهای شخصیتی متعدد داشت. گاهی کاملاً زیرک و گاهی همانند کشاورز بیسواد و ساده لوحی بود. لحظه‌ای بسیار مهربان بود و لحظه‌ای دیگر رفتاری به شدت خصمانه و بیرحمانه از خود نشان می‌داد که از شیطان هم بدتر بود. گاهی بسیار بخشنده و گاهی بسیار خسیس بود. گرچه حوصله خوبی برای گوش دادن داشت، اجازه نمی داد هرکس هرچه دلش می‌خواهد بگوید و هر وقت اراده می‌کرد دیگر گوش نمی داد. بسیار جسور بود و پس از گرفتن نظرات دیگران، خود طرح نویی ارائه می‌کرد. گر چه در سطح سیاسی بازیگر تاکتیکی ممتازی بود، در سطح راهبردی ۹۹ درصد نظراتش نادرست می نمود. صدام در هنگام عصبانیت کاملاً غیر قابل پیش‌بینی بود. ژنرال مگی معتقد است وقتی کسی موضوعی را به شیوه‌یی منطقی مطرح می‌کرد به سخنانش گوش می‌کرد، ولی کسی که در حضور او حرف میزد باید [در پاسخ هایش] مراقب می بود. صدام در ابتدا نظامیان حرفه ای واقعی - حتی اگر از مهم ترین شخصیت های نظامی هم بودند را - هیچگاه مورد التفات قرار نمی داد. اما در طول جنگ به طور فزاینده‌یی فهمید که به آنها نیاز دارد و در بسیاری از مواقع به توصیه های آنها توجه می.کرد. در آغاز جنگ، صدام به شدت تحت تأثیر ایدئولوژی حزب بعث بود و به همین خاطر معتقد بود هر یک از رهبران حزب بعث همزمان می‌تواند فرمانده نظامی با کفایتی نیز باشد. بنابراین، در انتخاب فرماندهان ارشد هم به شخصیت آنها توجه می‌کرد و هم موقعیت آنها در حزب بعث برایش مهم بود. البته با تداوم جنگ و سخت تر شدن وضعیت عملیاتی در جبهه ها، صدام هر چه بیشتر به نظامیان حرفه ای متکی شد، ولی این تغییر نگرش صدام، در فرایندی طولانی و مرحله ای و به قیمت جان بسیاری از سربازانش حاصل شد. صدام در تابستان [۱۹۸۱م (۱۳۶۰ش)] خیلی زودتر از مشاوران نظامی اش فهمید که اوضاع در جبهه ها رو به وخامت است. هنگامی که افسران ستادی یا فرماندهان خطوط مقدم موفق می شدند گزارشهایی منطقی از آنچه در سلسله مراتب فرماندهی در جریان بود به صدام ارائه کنند مهره‌های نظامی اطراف او عصبانی می‌شدند!
📚 : «آن سوی خط» ⚪️ دفاع مقدس به روایت دشمن قسمت ۲ 🔸 ایران و اسرای عراقی ارتش در دوره دفاع مقدس به دلیل افزایش تعداد اسرای عراقی مبادرت به سازماندهی و تشکیل اردوگاه ها در نقاط مختلف کشور کرد که بیشتر آنان در نقاط خوش آب و هوا و مراکز استان ها قرار داشتند. اسرای عراقی نخست در یگانهای خط مقدم که اسیر شده بودند، بازجویی می‌شدند. در آنجا اخبار و اطلاعاتی که دارای قابلیت استفاده فوری برای یگان های درگیر بود از آنها اخذ می شد و سپس به واحدهای بعدی که لشکر یا قرارگاه های ارتش بود، منتقل می‌شدند تا در آن جا مورد بازجویی مجدد و تکمیلی قرار گیرند. بعد از بازجویی نهایی به شهرها و استانهای مرکزی اعزام می‌شدند تا از آنان نگهداری شود. مسئولیت نگهداری و اداره این اسیران به یگان دژبان ارتش واگذار شده بود و نخست اردوگاههای حشمتیه و پرندک صرفاً برای نگهداری اسیران در نظر گرفته شد، اما بعد به دلیل افزایش تعداد اسرای عراقی مکانهای دیگری نیز برای نگهداری آنها در نظر گرفته شد. بنابراین از [۱۳۵۹] خورشیدی عملاً تمام مسئولیتهای اسکان، نگهداری و پشتیبانی اسرای جنگی بر عهده ارتش بود و این روند به مدت ۲۴ سال و تا آزادی کامل اسرا در پایان [۱۳۸۲ خورشیدی ادامه داشت. 🔸 سرنوشت اسرای عراقی از سوم فروردین [۱۳۵۹] خورشیدی تا روزی که آتش بس میان خطوط درگیری ایران و عراق در مرداد [۱۳۶۷] حاکم شد ایرانیان توانسته بودند ۷۲۱۱۳ تن از نیروهای مسلح ارتش بعث عراق، اعم از زمینی، هوایی و دریایی را همراه ۲۴۷ تن مزدور غیر عراقی به اسارت درآورند. بیشتر اسرای عراقی در طول سالهای [۱۳۶۰ و ۱۳۶۱] که سلسله عملیات کربلا به اجرا درآمد، اسیر شدند. در میان اسرا از سرباز وظیفه و نیروهای جیش الشعبی نیروهای مردمی تا سرتیپ و حتی سرلشکر دیده می‌شد. از نظر قومیتی کردهای عراقی از کمترین تعداد اسرا در مجموع اسیران موجود برخوردار بودند. همچنین در مقاطع مختلفی که اقدام به تبادل اسرا می شد، تعدادی از آنها به ایران پناهنده شدند که آمار دقیق آنان در طول این مدت برابر ۱۰۶۳۴ تن بود. بنابراین می‌توان گفت حدود ۱۴ درصد از همه اسیران عراقی تحت تأثیر شرایطی که برای آنان در اردوگاههای ایران فراهم شده بود، از بازگشت به کشور خود منصرف شدند. بیشتر این عده از پناهندگان عراقی را نیروهای تواب و احرار مجلس اعلای انقلاب اسلامی تشکیل می‌دادند که در مقابله با ارتش رژیم بعث حضوری فعال داشتند به طوری که تعداد ۳۳۸ تن مفقود الاثر، ۳۹ تن شهید ۴۹ تن مفقود الجسد و هشت تن فوت کردند. همچنین تا آزادی آخرین اسرای عراقی حاضر در ایران، تعداد ۱۰۱۷۳ تن از آنها به دلایل مختلفی همچون باقی ماندن عارضه‌های ناشی از مجروحیت و کهولت سن فوت کردند که پیکر تمامی آنها به عراق بازگردانده شد.👇
📚 : «آن سوی خط» ⚪️ دفاع مقدس به روایت دشمن قسمت ۳ 🔸 اقدامات و خدمات ارتش برای رفاه اسرای عراقی یکی از نقاط قوت ایران در هشت سال جنگ تحمیلی که تاکنون اندیشمندان و تاریخ نویسان کمتر به آن پرداخته اند نحوه برخورد ایرانی‌ها با اسرای عراقی بوده است که از جمله این گروه ها که ارتباط بیشتری با اسرا داشتند ارتش بود که آنها را در ۲۳ پادگان مستقر در شهرهای تهران مشهد قوچان، بندرانزلی، رینه، بجنورد، گرگان، سمنان، میانه، تربت جام ساری، منجیل، کرج، اراک و برای مدت کوتاهی در ابتدای جنگ در اهواز نگهداری می‌کرد. از مهم ترین اقداماتی که ارتش در ارتباط با این اسرا انجام داد می توان به برقراری و ایجاد اردوگاه های نگهداری اسرا، تأمین افراد نگه دارنده اسرا از بهترین کارکنان ارتش، پیش‌بینی و برآورد بودجه سالیانه اسرای جنگی، برآورد حقوق ماهیانه دریافت و پرداخت آن به اسرا به طور مرتب و به موقع، اعزام اسرای داوطلب به نماز جمعه و زیارت شهرهای مقدس و قم و همکاری با کمیته کار به منظور تشکیل کارگاهها و بوفه اسرا، همکاری با کمیته فرهنگی در جهت تقویت و گسترش امور فرهنگی، پذیرش و پذیرایی نمایندگان صلیب سرخ و سازمان ملل در اردوگاه ها به منظور بازدید و ثبت نام اسرا، جداسازی و نگهداری اسرای نوجوان و همکاری در جهت تربیت و ارشاد آنان، انجام دادن ملاقات های انفرادی و جمعی میان اسرا و خانواده های آنان طبق برنامه تنظیمی از طرف کمیسیون اداره اسرای جنگی و... اشاره کرد. همچنین به مسائل روحی و جسمی اسرا در زندان توجه ویژه‌یی می شد و کمیته هایی برای این منظور در کمیسیون اداره اسرای جنگی تشکیل شد که عبارت بودند از کمیته، فرهنگی، کمیته بهداشت و درمان، کمیته کار، کمیته تشخیص و تفکیک و کمیته روابط عمومی و تبلیغات. برای نمونه میتوان از جمله اقدامات کمیته فرهنگی به ۲۰۰۰۰ تن اسیران بیسوادی اشاره کرد که در نهضت سواد آموزی اردوگاه ها با سواد شدند. همچنین ۱۳۴۰۰۰ جلد کتاب میان آنها توزیع شد. جمع آوری خاطرات، سرودها و دیگر مکتوبات برجای مانده از اسرا ۱۰۰۰۰ نسخه و... نیز در این زمینه قرار دارد کمیته کار اردوگاهها هم اقداماتی انجام داد که در نتیجه توانستند با استفاده از نیروی اسرای عراقی یک هزار کتابخانه سیار ایجاد کنند. بیش از هشت هزار میز و نیمکت و صندلی ساختند و در این اردوگاه ها آثار زیادی از جمله لباس برای خود اسرا، لباس اتاق عمل سربازی و مبل و صندلی تولید شد. کمیته بهداشت و درمان، خدمات بسیاری برای این اسرا انجام داد از جمله تعداد ۴۷۲۵ عینک طبی به آنها تحویل داده شد. حدود ۸۵۹۰ دست دندان مصنوعی برای اسرا ساخته و ۱۱۵۱۴ عمل جراحی مانند، جراحی چشم صورت گرفت و در مجموع ۳۷۱۸۰ تن از اسرا به منظور معالجه به بیمارستانهای مختلف ارتش اعزام شدند. بنابراین می توان گفت نوع برخورد ایرانیان با اسرای عراقی در طول ۲۴ سال به گونه یی بود که حدود ۱۴ درصد از مجموعه اسرا، حاضر به بازگشت به کشور خود نشده و در ایران ماندند. علاوه بر پناهندگان گروهی در میان عراقی ها بودند که به رزمندگان اسلام پیوستند و به عنوان احرار بعد از مدتی از کمپ اسرا بیرون آمدند و به زندگی در شهرهای ایران ادامه دادند که از جمله این افراد می‌توان به سمیر ابواحمد الغامدی راننده نفر بر سنگین گردان ۱۸۱ از یگان دوم سپاه چهارم بازسازی شده ارتش، علی الصمدانی افسر توپخانه در غرب و شاهین محمد الممدی اشاره کرد.
📚 : «آن سوی خط» ⚪️ دفاع مقدس به روایت دشمن قسمت ۴ 🔸 پژوهشهای مربوط به اسرای عراقی مطالعه و بررسی پیرامون اسرای عراقی یکی از موضوعات مهم در حوزه دفاع مقدس است که مغفول مانده و با وجود مطالب زیاد، کمتر به آن توجه شده است و در کل کتابهای پیرامون اسرای عراقی تعداد محدودی هستند که می‌توان آنها را به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول که حدود ۳۰ کتاب از آن منتشر شده خاطراتی ست که مرتضی سرهنگی نوشته و بیشتر در حوزه هنری منتشر شده‌اند ، و دسته دوم را کتابهایی تشکیل میدهند که جنبه پژوهشی دارند. تعداد این کتابها کمتر از ۱۰ عدد است که در زیر به معرفی بعضی از این آثار می پردازیم. "اسرای عراقی" یا "میهمان" به قلم محمد حسن حبیبیان و شاداب عسگری از طرف سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران منتشر شد. در این کتاب به بررسی نحوه نگهداری و برخورد با اسرای عراقی در ایران در طول ۲۴ سال پرداخته شده است. همچنین این کتاب به بررسی زمینه های آغاز جنگ از طرف عراق می پردازد و بعد به تحلیل و مقایسه میان نگهداری از اسیران از طرف عراقی ها و ایرانیان توجه دارد. در این کتاب از اسناد مهم و سخنرانی‌ها و نشریات استفاده شده است. 🔸 تنبیه و جریمه اسرای بعثی در ایران چه بود مسعود که اسیر شد پایش تیر خورده بود و جراحتهای عمیقی روی شکم داشت. روزهای آخر کوچش، زخمی چرکی سر باز کرده و تب‌ش شدیدتر شده بود. به همین دلیل عطش داشت اما مداوا و رسیدگی به حال مجروح را کجای مرام نامه بعثی ها نوشته بودند؟ مسعود چشمانش را بسته بود و دست سالار شهیدان را روی پیشانی عرق کرده اش حس می‌کرد. سرش را به طرف نگهبان چرخاند و کلمات آهسته از زیر لبهای خشک و ترک خورده اش بیرون خزید: «ماء». نگهبان به خواسته زندانی اش تنها خندید و مقابل او یک شیشه آب را سرکشید. مسعود و لب های تشنه اش این سو و بعثی قسی‌القلبی آن سو، چکمه اش را روی زخم می‌گذاشت و فشار می داد! مسعود ناله می‌کرد، و او با فشار بیشتر چکمه ها، نعره های خوشحالی اش را حواله آسمان می‌کرد! این فقط قسمتی از خاطره یکی از رزمندگان ایرانی اسیر در دست بعثی هاست که از زبان آزادگان بازگشته به وطن بازگو شده است. ولی دفترها می خواهد کتابت ظلم ها و جنایات آن روزها. اما روی دیگر سکه چیست؟ روزهای اسارت بر اسرای عراقی در ایران چه طور می‌گذشت؟ به سراغ کسی می‌رویم که می‌تواند این حلقه مفقوده و واقعیت پنهانی را که کمتر از آن صحبت شده است بازگو کند. روی اوّل سکه برای اکثر ما روشن است و خوب می‌دانیم که بعثی ها با اسرای ما چه کردند، اما اینکه اسرای عراقی چه وضعیتی در ایران داشتند برای خیلی ها جای سؤال است. اینجا خبری از آن جنایات و شکنجه ها نبود. حتی برخی از اسرایی که در ایران بودند با مشاهده رفتارهای ما توبه کردند و حاضر شدند در جبهه جنگ علیه صدام بجنگند. خیلی ها هم دوست داشتند برای همیشه در ایران بمانند. بیشتر اسرا شیعه بودند و در اردوگاه ها متوجه واقعیت اسلام و محبت مردم ایران شدند، زیرا پیش از این به ما می گفتند مجوس و به دلیل تبلیغات غلط صدام فکر می‌کردند ایرانی ها آتش پرستند!
📚 : «آن سوی خط» ⚪️ دفاع مقدس به روایت دشمن قسمت ۵ 🔸 تکریم مهمان سؤال بزرگی شکل میگیرد و آن اینکه چرا باید با دشمنان خودمان و کسانی که قاتل فرزندانمان بودند این طور رفتار می‌کردیم؟ آموزه های اسلام به ما می‌گوید با اسیر مدارا کنیم، این روش و منش اسلامی و همچنین خصلت فتوت ما ایرانی هاست که باعث می شود به دیگران محبت کنیم. دلیل دیگر این فرمایش حضرت امام این بود که به اینها نگویید اسیر، اینها مهمانان جمهوری اسلامی ایران هستند. اگر اسرا اذیت می‌کردند یا اطلاعات خاصی از آنها می خواستند و جواب نمی دادند، در این مواقع فقط تنبیه های معمولی و محرومیت‌هایی برای آنها در نظر می گرفتیم و باز هم شکنجه یی در کار نبود؛ مثلاً مدت زمان هواخوری شان را کم می کردند، برایشان پست نگهبانی می‌گذاشتند یا تعداد دفعاتی را که باید اردوگاه را نظافت می‌کردند بیشتر می شد. 🔸 اسرا را به زیارت حرم امام رضا می‌بردند همان وقتها روزانه گاه پیکر مطهر ۳۰ شهید در مشهد تشییع می‌شد و مردم عصبانی بودند و گاهی به شدت گلایه می‌کردند که چرا اینها را به زیارت می‌برند... مردم هم حق داشتند و تاب دیدن این عراقی های بعثی را نداشتند، اما همین رفتارها سبب شد که بعدها آنها سفیر و پیام رسان اخلاق مداری ما و صلح و دوستی باشند. درست ، که در جبهه های جنگ آنها را می‌زدیم و با اقتدار نبرد می‌کردیم، ولی به محض اینکه دست‌هایشان را به نشانه تسلیم بالا می آوردند، انسانیت و آموزه های دینی حکم می کرد رفتارمان تغییر کند. ما نظامی بودیم و تابع دستورات عمل می‌کردیم. این طور نبود که احساسات بتواند بر ما غلبه کند. 🔸 سه خاطره شیرین کاری که برخلاف همه اردوگاههای نگهداری اسرا انجام میدادند، فراهم کردن زمینه دیدار خانواده اسیران با آنها بود. یکی از اسرا که ایزدی بود شیعه شده بود و هنگام دیدار با مادرش به جای در آغوش کشیدن او، قبل از هر چیز گفت مادر از من دور بایست من شیعه شده ام و تو باید این را بدانی این اتفاق عجیبی بود. اینکه اعتقادات را به احساسات ترجیح دهی واقعاً منقلب کننده است! 🔸 مسابقه پینگ پنگ با اسیر عراقی یکی از محافظین، بازی پینگ پنگ را خوب بلد بود و بین عراقی ها یکی بود که ادعا میکرد همه را می‌برد. قرار شد با او مسابقه بدهند. او گفت اگر من ببازم می روم زیر آفتاب داغ، روی بتن های سنگی دو ساعت بدون لباس میخوابم. مسابقه شروع شد. از این طرف حسّ ایرانی بودن گل کرده بود و از آن طرف عراقی‌ها تعصب نژادی شان. بالآخره برنده شدیم و او لحظه یی که باخت به سرعت لباسش را درآورد و رفت زیر آفتاب داغ دراز کشید؛ هر چه گفتم بلند شو! می‌گفت: «لالا ... انت الفائزا» یعنی: «نه نه... تو برنده ای!» 🔸 یادگاری عراقی ها وسایل و یادگاری های زیادی را نشان می‌دهد که بر درستی حرف هایش صحه می گذارد. روی پارچه هایی که اسرا برایش گلدوزی کرده اند بیشتر کلمات محبت آمیز دیده می شود. یکی نوشته «اتحدوا» و دیگری نگهبانش را برادر و شفیق خودش خوانده، نوشته یکی از آنها را با همان لهجه عربی میخواند انگار که این کار را بارها و بارها تکرار کرده و مرور یادگاری ها جزئی از زندگی اش شده است. ادامه دارد
📚 : «آن سوی خط» ⚪️ دفاع مقدس به روایت دشمن قسمت ۶ 🔸 ژنرال «حمدانی و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران سپهبد راعد مجید رشید حمدانی در واحدهای زرهی مختلف ارتش عراق خدمت کرده، او یکی از افسران فعال ستادی ارتش عراق بود که فرماندهی واحدهای زرهی و شناسایی مختلفی را بر عهده داشت. حمدانی در سال [۱۹۸۲م (۱۳۶۱ش)] به گارد ریاست جمهوری عراق پیوست. همزمان با تجاوز آمریکا به عراق نیز به فرماندهی سپاه دوم گارد ریاست جمهوری عراق منصوب شد. ژنرال راعد مجید حمدانی فرمانده گارد ریاست جمهوری عراق در حکومت صدام، برخی از مسائل مربوط به عملیاتهای ارتش عراق و عملیاتهای ایران در جنگ تحمیلی را تجزیه و تحلیل و نقاط قوت و ضعف آنها را بررسی کرده است. حمدانی بعضی از مسائل مربوط به عملیاتهای ارتش عراق و عملیات های ایران در جنگ هشت ساله را تجزیه و تحلیل کرده و نقاط قوت و ضعف دو طرف را مورد بررسی قرار داده است. یکی از دلایل اهمیت دیدگاههای راعد مجید حمدانی این است که او یک نظامی قدیمی عراقی بوده که مدتی را در لشکر و سپس گارد ریاست جمهوری عراق، یعنی عالی ترین سطوح نظامی این کشور گذرانده و مدام به فکر پیروز شدن بر شیوه های جنگی رزمندگان ایرانی بوده است. به نظر ژنرال حمدانی عراقی ها هیچ طرح نبرد واقعی با اهداف عملیاتی یا حتی طرح هماهنگ تاکتیکی نداشتند. ظاهراً صدام معتقد بود که تهاجم به ایران به سرعت به سقوط حکومت اسلامی منجر می شود و به جای آن حکومتی قرار می گیرد که نواحی زیادی از جنوب غرب ایران را به عراق واگذار می‌کند. آنگونه که ژنرال حمدانی مشخص نموده، تنها رویکرد عملیاتی که صدام دنبال می‌کرد تصرف و اشغال مکان و سپس دفاع از آن و الحاق آن به عراق بود. حمدانی در پاسخ به یکی از سؤالات درباره شخصیت صدام، با اشاره به دوگانگی شخصیت او می‌گوید: «صدام عمری با این چندگانگی زندگی می‌کرد که در یک لحظه ممکن بود تمام این شخصیت ها را بروز دهد. هر چه سن او بالاتر می رفت، خشونت و ناشکیبایی او کمتر و انزوای او بیشتر می‌شد. وقتی جوان بودم و در جلسه‌یی با او شرکت داشتم، نبض من ۱۵۰ بار در دقیقه می‌زد چون شما نمی‌دانستید باید منتظر چه چیزی باشید و چه موضوعی پیش می آید. در دسامبر [۱۹۸۶م) (آذر ۱۳۶۵ش)] ایرانیان تنها عملیات فریبی در منطقه مرزی میان دو سپاه [عراق] انجام دادند. این عملیات فقط یک روز طول کشید و دو سپاه عراقی بدون هیچ مشکل خاصی منطقه خود را حفظ کردند. طالع الدوری و ماهر رشید بیدرنگ شروع به بزرگ نمایی تلفات احتمالی ایرانیان کرده هر یک به تدریج رقم بالاتری برای کشته های ایرانیان اعلام می‌نمودند تا صدام را تحت تأثیر قرار دهند. اطلاعات ما نشان می‌داد ایرانیان قصد دارند به بصره حمله کنند. اما با توجه به این تلفات کاذبی که این دو تن اعلام کرده بودند، عاقلانه این بود که بپذیریم ایرانیان حمله به بصره را دست کم شش ماه به تأخیر می اندازند. به علت حجم بالایی که برای تلفات دشمن ادعا شده بود، صدام این نبرد را نبرد روز بزرگ - معركه اليوم العظيم - نامید. با این احتمال که حمله ایرانیان شش ماه عقب افتاده، به نیروها راحت باش و مرخصی داده شد و آنها را برای سازماندهی مجدد و گذراندن آموزشهای بیشتر به مناطق پشت جبهه بردند. این برای همه فرماندهان و سربازان فرصتی برای استراحت بود. ممکن است فرماندهان سپاه ها به بغداد دروغ گفته باشند اما آنچه مسلم است نیروهای خط مقدم و فرماندهان تیپ‌های مقدّم می‌دانستند که ۷۰۰۰ ایرانی را نکشته اند. بنابراین باید کسانی در بغداد از حقیقت ماجرا مطلع می شدند. حمدانی: وقتی کسی واقعاً زیر فشار باشد و از مرگ بترسد به راحتی خودش را گول می زند. سؤال: آنها از واکنش صدام بیشتر از نیروهای دشمن می ترسیدند، درست است؟ حمدانی: بله! آنها با این کار یعنی بزرگ نمایی تلفات دشمن، صدام را خوشحال می کردند. در (۶ ژانویه ۱۹۸۷م ۱۶) (دی ۱۳۶۵ش) ژنرال نزار الخزرجی به جای ژنرال سعدالدین به ریاست ستاد مشترک ارتش عراق منصوب شد.
📚 : «آن سوی خط» ⚪️ دفاع مقدس به روایت دشمن قسمت ۷ 🔸 در شب‌های ۹ و ۱۰ ژانویه همان سال [۱۹و ۲۰ دی ۱۳۶۵ ش] دشمن [ایران] با استفاده از برتری که تنها ۱۶ روز پیش از آن در عملیات ۲۴۱ دسامبر [۱۹۶۸م) ۳ دی ۱۳۶۵ ش) نصیبش شده بود، به بصره حمله کرد. در آن زمان الدوری که فرمانده سپاه سوم بود مسئولیت دفاع از بصره را بر عهده داشت. او حتی اگر فرمانده خوبی هم بود ایرانیان با برتری عظیمی که داشتند به هر حال به پیروزی‌یی هر چند کوچک دست می یافتند. لشکر ۱۱ پیاده عراق به فرماندهی سرتیپ عبد الواحد شنان آل رباط جلو یکی از حملات ایرانیان در منطقه شرم شک در امتداد شط العرب [ اروند رود] را گرفت. سایر واحدهای مستقر در این منطقه عبارت بودند از: لشکر ۱۲ به فرماندهی سرتیپ ریاض طاها، لشکر ۵ مکانیزه به فرماندهی سرتیپ حسن یوسف، لشکر ۸ پیاده به فرماندهی سرتیپ ابراهیم اسماعیل و لشکر ۳ زرهی به فرماندهی سرتیپ حمید سلمان که در شمال بصره مستقر بود. فرماندهان این پنج لشکر همگی فرماندهان ممتازی بودند. برآورد اولیه ما حاکی از این بود که تعداد نیروهای ایران در این جبهه حدود ۳۰۰ هزار نفر است اما ایرانیان اعلام کردند یک میلیون نفر را در بخش جنوبی جبهه متمرکز کرده اند. حمله ایرانیان از جزیره ام الرصاص آغاز شد که نیروهای ویژه عراق از آن دفاع می‌کردند و فرماندهی آنها بر عهده سرتیپ باراک حنطه بود. این حمله در شب‌های [۹ و ۱۰ ژانویه ۱۹ و ۲۰ دی] انجام شد. لشکر ۸ در شرق دریاچه ماهی منهدم و فرمانده آن در قرارگاه این لشکر در پاسگاه مرزی بوبیان مجروح شد. لشکر ۱۱ که در منطقه باغستان مستقر بود به لشكر ۸ کمک کرد تا بتواند منطقه اش را حفظ کند. متأسفانه الدوری فرمانده سپاه سوم به جای آنکه همه تیپ‌های لشکر ۱۲ را بیدرنگ با هم اعزام نماید، آنها را به صورت جداگانه حرکت داد. در نتیجه تیپ ۳۷ زرهی به طور کامل منهدم شد به طوری که حتی یک سرباز هم از این تیپ باقی نماند. فرماندهی آن سرهنگ الشیخلی نیز کشته شد. اداره این عملیات برعهده سپاه سوم بود. الدوری به جای آنکه هر بار یک تیپ را وارد عمل کند باید صبر می کرد تا دشمن کاملا در محاصره بیفتد. تیپ ۳۷ به این علت منهدم شد که شبانه به باغستان اعزام گردید. بعدها خود من جای شنی همه تانک های تیپ ۳۷ را بر روی زمین منطقه مشاهده کردم. اجساد کشته ها در سرتاسر منطقه پراکنده بود. از زمان سقوط فاو تا این نبرد، گارد ریاست جمهوری از سطح لشکر به یک سپاه متشکل از لشکرهای زرهی مدینه منوره، پیاده بغداد و نیروهای ویژه ارتقا یافته بود. در آن زمان فرمانده لشکر مدینه منوره به عهده سرلشکر حسین الرشید بود که بعدها در سال ۱۹۹۱م (۱۳۷۰ ش) به ریاست ستاد نیروهای مسلح منصوب شد. نیروهای ایرانی با عبور از پل خالد وارد بصره شدند. گارد ریاست جمهوری با پاتک‌هایی که انجام داد آنها را در نزدیکی دریاچه ماهی متوقف کرد. اما ایرانیان به شهرک طاهر دست یافته، آن را اشغال کردند، ۳ گارد ریاست جمهوری توانست بعضی مناطق را از آنها پس بگیرد. در این نبرد که ۲۴ ساعت طول کشید، تیپ ۵۶ عراق منهدم شد. مسئولیت بازپس گیری بخش شمالی دریاچه ماهی هم به من سپرده شد که در [۱۸ ژانویه ۲۸ دی] اقدام به پاتک کردم. گارد ریاست جمهوری دو جزیره طویلی و شط الاهلاوت را باز پس گرفت. در ادامه، لشکر زرهی مدینه منوره به طرف منطقه اطراف جاسم پیشروی کرد. در این صحنه عملیاتی کوچک، نیروها بسیار متراکم و آتش نیز کاملاً متمرکز بود. مسئولیت عملیات بر عهده سپاه سوم بود ولی دستورات گارد ریاست جمهوری را خود صدام صادر می کرد. البته هماهنگی لازم بین سپاه سوم و گارد ریاست جمهوری وجود داشت. صدام پاتک نیروهای گارد ریاست جمهوری را حصادالکبر (درو یا برداشت بزرگ) نامید، زیرا اجساد کشته های دو طرف همچون خرمن‌های گندم بر روی هم جمع شـد.
📚 : «آن سوی خط» ⚪️ دفاع مقدس به روایت دشمن قسمت ۸ 🔸 نیروهای سپاه سوم، نیروهایی پدافندی بودند. گارد ریاست جمهوری نیرویی بود که باید به دشمن حمله می‌کرد. این طرح از نظر راهبردی طرح مناسبی نبود و این موضوع را در [۱۱ سپتامبر ۱۹۹۴م) (۲۰ شهریور ۱۳۷۳ش) به صدام گفتم. ماهیت این مسئله نوعی کنش و واکنش بود. لشکر ۱۱ و تیپ ۸۶ پیاده قرار بود یک روز در این عملیات شرکت داشته و سپس عقب نشینی کنند زیرا ایرانیان سرسختانه می خواستند مناطقی را که در نزدیکی بصره به دست آورده بودند را حفظ کنند. بصره به طور بالقوه اهمیتی راهبردی بالایی برای دو طرف داشت. به این ترتیب، عراق نمی خواست ایرانیان بصره را اشغال کنند. علی حسن المجید، علی شیمیایی در این مورد گفت: این تلاش ایرانیان نشانگر گام هایی ست که آنها برای اشغال بصره و اعلام جمهوری اسلامی دیگری در آنجا برداشته اند. این موضوع برای صدام نوعی چالش بود. من در تحلیل شخصی ام به او گفتم که دشمن از نظر نیروی پیاده بر ما برتری دارد ولی از نظر زرهی و هوایی، ما بر دشمن برتری داریم. یک سپاه زرهی داشتیم و می توانستیم دشمن را در خرمشهر و شلمچه در پشت رود کارون محاصره کرده، گیر بیندازیم. اگر می‌توانستیم از این برتری استفاده کنیم، لشکر زرهی مدينه منوره و لشکرهای ۳ زرهی و ۵ مکانیزه می‌توانستند به دشمن حمله کرده، نیروهایش را منهدم کنند. در این مقطع، دو طرف متخاصم مصمّم بودند تا سرحد مرگ با هم بجنگندا فرمانده زیرک از نقاط قوتش علیه نقاط ضعف دشمن استفاده می‌کند. ژنرال آندره بوفر فرمانده فرانسوی که هدایت نبرد ۱۹۵۶م (۱۳۳۵ش) در مصر بحران سوئز را بر عهده داشت معتقد بود برای رسیدن به پیروزی نظامی باید از برتری مان استفاده کنیم و طرح مورد نظرمان را پیش ببریم و دوم اینکه آزادی عمل برای خود قایل شویم. با توجه به این اصول، دو طرف تقریباً در موقعیت برابری قرار داشتیم و شاید هم موقعیت ایران اندکی بهتر بود؛ زیرا ما خسته بودیم و آزادی عمل هم نداشتیم. اگر زمانی که از نظر زرهی برتری داشتیم، سپاه زرهی مان را به کار گرفته بودیم و زمانی که از نظر کمیت و کیفیت قدرت هوایی برتری داشتیم از قدرت هوایی مان استفاده کرده بودیم در این صورت می‌توانستیم آزادی عمل را نقطه قوتی کنیم گزینه مورد نظرمان را انتخاب نماییم.
📚 : «آن سوی خط» ⚪️ دفاع مقدس به روایت دشمن قسمت ۹ 🔸 صدام دوست نداشت از ما بشنود که از دیگران، چه آمریکایی، چه اسرائیلی و یا هرکس دیگری چیزی یاد گرفته ایم. برای نمونه، همیشه گفته ام که سرباز عراقی نود درصد از تجربه اش را از عشیره اش یاد می‌گیرد در حالی که سرباز آمریکایی تحصیل کرده و متمدن می نماید و در صحنه درگیری بهتر از سرباز عراقی برای یافتن راهکارهای جایگزین تلاش می‌کند..... الدورى در آغاز تجاوز (عراق) فرماندهی لشکر نهم پیشرو به طرف اهواز را بر عهده داشت. رژیم عراق منطقه خوزستانِ ایران را چون عمدتاً عرب نشین است، عربستان می نامید! علت پیشروی عراقی ها در خوزستان این بود که فکر می‌کردند نیروهایشان برای [به اصطلاح] آزادسازی اعراب ساکن این منطقه وارد عمل شده اند و به راحتی می توانند به اهداف مورد نظر دست پیدا کنند. اما اعراب خوزستان که عملاً خود را ایرانی می‌دانند علیه ارتش متجاوز عراق وارد جنگ شدند. الدوری مشکلات سیاسی عمده‌یی برای ارتش عراق ایجاد کرد. در طول جنگ نیروهای الدوری ۵۶ نفر از مردم خوزستان را دستگیر کردند که همگی چون ایرانی بودند و از کشورشان دفاع می.کردند علیه ما مسلّح شده بودند. اما الدوری هرکس از مردم خوزستان را که علیه عراقی ها اقدام می‌کرد، عراقی‌هایی می دانست که به دیگر عراقی ها خیانت کرده اند و آنها را به جرم این خیانت اعدام می‌نمود و به این کارها افتخار می کرد! ... الدوری پس از اعدام مردم (خوزستان) به این کارش افتخار می کرد و این واقعیت را فراموش کرده بود که این افراد پیش از اینکه متعلق به منطقه خاصی باشند، از عشایر عرب خوزستان هستند. تصوّر اولیه رژیم عراق این بود که بیشتر مردم منطقه خوزستان خوشحال می شوند که از [ به اصطلاح] سلطه ایرانیان آزاد شوند اما وقتی کسی یکی از عشایر عرب را می‌کشت، همه عشیره را با خود دشمن می‌کند. الدوری با وجودی که از این نوع رفتار عشیره آگاه بود، ۵۶ نفر از عربهای خوزستان را اعدام کرد. این افراد سرباز عراقی نبودند که خائن قلمداد شوند. گذشته از این او در مواجهه با عشیره های عرب منطقه رفتار بدی نشان داد و در نتیجه کل منطقه علیه او و به تبع آن علیه نیروهای عراقی تحریک شدند. اما عجیب این بود که صدام به جای آنکه او را برای این اقدام موآخذه کند، آن را اقدمی شجاعانه توصیف کرد! ... لشکر سوم از لشکرهای اصلی و موفق ما بود. شیتنه فرمانده نخبه لشکر ۱۲ عراق بود که می دانست دشمن قصد دارد از کارون عبور کند ولی فکر نمی‌کرد تعداد نیروهای ایرانی (متشکل از ارتش، سپاه و بسیج) ده برابر نیروهایش باشد. احتمالاً در این آمار اغراقی وجود داشته باشد. نیروهای ایرانی نیروهای نامتعارف و پرتعدادی بودند که روحیه بالایی داشتند. آنها عملیات عبور از رودخانه را که بسیار خوب طراحی کرده بودند در تاریکی شب آغاز نمودند و به این ترتیب در موج اولیه حمله شان توانستند سرپل های متعددی در امتداد کرانه های شط العرب [ اروند] ایجاد کنند. بر اساس رویکردهای جنگ جهانی دوم، پاسخ مناسب عراقی ها به این حمله می‌توانست حمله بیدرنگ به سرپلهای ایرانیان باشد. شیتنه بر خلاف رسم معمول می خواست دشمن را به داخل میدان جنگ بکشاند و سپس نیروهایش را منهدم کند اما تعداد نیروهای مهاجم ایرانی چنان زیاد بود که استحکامات عراقی تاب مقاومت در برابر آنها را نداشت. از این رو شیتنه تلاش کرد نیروهایش را در مقابل تیپ های اصلی ایرانیان متمرکز کند، ولی نتوانست از سرعت آنها بکاهد و به همین علت نیروهایش به جای آنکه اقدام به پاتک کنند به تدریج در لاک دفاعی فرو رفتند. این اشتباه و طرحریزی ضعیف سبب ، شد ایرانیان بتوانند لشکر سوم (عراق) را منهدم کنند.
📚 : «آن سوی خط» ⚪️ دفاع مقدس به روایت دشمن قسمت ۱۰ 🔸 نیروهای ایرانی هنگام پیشروی با عبور از مناطقی که آتش توپخانه ما بود به حملاتشان ادامه می دادند و با این کار همه طرحها و محاسباتمان را نقش بر آب می‌کردند. در نتیجه شیتنه به همراه سرهنگ صالح عبدالحلیل (فرمانده تیپ ۱۲ زرهی) و ژنرال صلاح القدحی (فرمانده سپاه سوم) به جرم کوتاهی در اجرای وظایفشان اعدام شدند. در جولای [۱۹۸۲م (تیر ۱۳۶۱ش) یک دادگاه نظامی صحرایی غیر علنی در بصره تشکیل شد. وزیر دفاع، معاون وزیر دفاع عزت ابراهيم الدوری، معاون سیاسی صدام، رهبران حزب (بعث) و چند نفر از اعضای ستاد فرماندهی نیروهای مسلح (عراق) که عمدتاً از وابستگان صدام بودند در این دادگاه که شبیه دادگاه سپهبد ویلهلم کاپتل و هیتلر بود شرکت داشتند. جلسه محاکمه هم مملو از داد و فریاد و فحش و ناسزا بود. شکست (خرمشهر) ضربه سیاسی بزرگی برای عراقی‌ها بود. زیرا بازپس گیری خرمشهر به معنای آن بود که امکان سقوط بصره نیز وجود دارد. اعدام فرماندهان نیز صرفاً واکنشی عصبی به آنچه اتفاق افتاده بود به شمار می آمد و به همین علت پس از چندی نام این فرماندهان هم در فهرست (به اصطلاح) شهیدان جنگ قرار داده شد. این بازجویی ها و اعدامها در آن زمان اثری نداشت، ولی فرایند اعدامها پس از هر شکستی تکرار می‌شد. هر فرمانده یی که در جبهه شکست می خورد هیچ چیز نمی توانست او را از اعدام نجات دهد و حتی پیروزی هایش در گذشته نیز از اعدامش جلوگیری نمی‌کرد. ... در جنگ ایران و عراق، تعداد تانک های ام ۶۰ ایرانیان از دیگر انواع تانک ها بسیار کمتر بود. آنها در سطح لشکرها از تانکهای چیقتن انگلیسی استفاده می‌کردند. ایرانیان تانک ام ۶۰ را در گردانها و برای پشتیبانی از لشکرهای پیاده به کار می گرفتند و تعدادی نفربر زرهی ام (۱۱۳) آمریکایی و خودروهای شناسایی اسکورپین انگلیسی نیز داشتند. زره تانک شوروی از زره تانکهایی که ایرانیان داشتند قوی تر بود. البته تجربه مقابله با این تجهیزات ایرانیان را داشتیم زیرا نیروی زرهی‌مان در سال [۱۹۷۳ م (۱۳۵۲ش)] در جولان با نیروهای رژیم صهیونیستی که تجهیزات مشابهی داشتند جنگیده بود. در ابتدا تانک ها و نفربرهای ایرانی نتوانستند در مقابل ما مقاومت کنند و تانک های فرانسوی و انگلیسی آنها خیلی زود منهدم شد. تنها در یک عملیات واحد زیر امر من پنج دستگاه تانک ام ۶۰ و چندین دستگاه نفربر زرهی ام ۱۱۳ به غنیمت گرفته شد. ما تانک های تی ۵۵ و تی ۶۲ ساخت شوروی را در اختیار داشتیم و یکی از تیپ‌هایمان هم تانک تی ۷۲ داشت. چون تانک‌های عراقی بهتر از تانک‌های ایرانی بودند در نبرد زرهی بر ایران برتری داشتیم. از سوی دیگر نیروی هوایی ایران در آغاز جنگ بر نیروی هوایی ما برتری داشت. البته بعدها هوانیروز عراق بر آنها پیشی گرفت. ایران از نظر نیروی پیاده در تمام طول جنگ بر ما برتری داشت. روح انقلاب اسلامی بر بسیاری از نیروهای ارتش ایران حاکم گردیده، آنها را تحت تاثیر قرار داده بود. ادامه دارد