eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
283 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
335 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 توبه نامه شهید ۱۳ساله علیرضا محمودی پارسا: بار خدایا از کارهایی که کرده‌ام به تو پناه می‌برم از جمله: از این که حسد کردم… از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم… از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم…. از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم…. از این که مرگ را فراموش کردم…. از این که در راهت سستی و تنبلی کردم…. از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم….. از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم…. از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند…. از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم…. از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خنده دارتر از همه هستم…. از این که لحظه ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم….
🇮🇷مراسم استقبال از پیکر مطهر فرزندان حضرت زهرا(س) 🏴در ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) و هفته بسیج ⏰سه شنبه ۶ آذر/ساعت ۱۶ 🔸حد فاصل سه راه رجائی شهر و میدان سپاه، کانون فرهنگی ورزشی شهید سبحانی 🌐 @basijalborz110
7.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهدای گمنام چگونه شناسایی میشوند؟
‌🕊🌷 یک روز بدون مقدمه پرسید ، صدقی ! ، می خواهی عاقبت بخیر بشی !؟ فوری جواب دادم ، معلومه حاجی ! ، چرا نخوام !؟ انگار که بخواد یه گنجی را دو دستی بزاره توی بغلم با اشتیاق گفت ، زیارت عاشورا بخون ، من از زیارت عاشورا خیلی چیزا گرفتم ! اگر می توانی هر روز بخوان ، نتونستی هفته ای یک بار رو بخون..... ‌🕊🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ | 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌🕊🌷 یکی از هم‌سنگرهایش می‌گفت: من بستن کمربند ایمنی را در سوریه از محمودرضا یاد گرفتم، یک‌بار به او گفتم: اینجا دیگر چرا کمر بند می‌بندی؟! اینجا که پلیس نیست! گفت: می‌دانی چقدر زحمت کشیده‌ام که با تصادف نمیرم؟! ‌🕊🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ | 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 شهید سید مرتضی مساوات ✍️✍️✍️ راوی : (برادر شهید) مجروح شده بود آوردنش بیمارستان تهران. دستش ترکش خورده بود و توی گچ بود در بیمارستان فرمانده شون برای ملاقات اومده بود فرمانده شون فرمانده تخریب بود من به ایشون گفتم : برادرعبدالله حالا که دستش زخمی شده مادرمون نگران است که با این دست زخمی نمیتونه کنه پانشه بازبره جبهه و مین خنثی کنه. گفتم برادر عبدالله چند وقت مرخصی به مرتضی بده تا دستش خوب بشه بیاد جبهه. برادرعبدالله گفت: من حرفی ندارم خودش گوش نمیده. مرتضی با همون دست بسته و گچ گرفته رفت جبهه... وشنیدم با همون دست مجروحش مین خنثی میکنه. @alvaresinchannel
برادر فرمانده شهید تخریب لشگر10 میگفت : شهید سید مرتضی مساوات شب قبل از شهادتش خواب دیده بود و به من گفت: برادر عبدالله من شهید میشم وقتی با من خداحافظی کرد و با من روبوسی کرد بوی شهادت میداد. راوی:برادرشهید @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🔴40 روز بعد از شروع جنگ پایش به جبهه باز شد از قدیمی های تخریب بود زیر دست از بنیانگذاران تخریب در جنگ کار کرده بود مرتضی از تخریبچی های در جنوب بود و هنگام عملیات ها به تیپ و لشگرها برای باز کردن معبر مامور میشدند. در پاکسازی در اطراف بستان و هویزه و سوسنگرد خیلی فعال بود. با تشکیل (ع) وقبول فرماندهی از سوی به واسطه ی رفاقتی که با هم از تخریب قرارگاه کربلا داشتند وارد تخریب تیپ سیدالشهداء(ع) شد. در اولین ماموریت تخریب تیپ سیدالشهداء علیه السلام برای پاکسازی میادین مین سومار و گیلانغرب به علت تجربه بالا در پاکسازی میادین مین کمک کار شهید نوریان بود. در این ماموریت بود که در اثر انفجار و اصابت ترکشهای فراوان و قطع شدن هر دوپا از بالای زانو در تاریخ 27آبان 61 به شدت مجروح شد و برای درمان به تهران فرستاده شد . اما درتاریخ 6 آذرماه 1361 به جهت شدت جراحات وارده به شهادت رسید. @alvaresinchannel
شهید حاج عبدالله نوریان در دست‌نوشته‌ای روایتی از شهادت سید مرتضی مساوات و گریه عجیب خود می‌گوید. سید «مرتضی مساوات» از نیروهای تخریبچی لشکر 10 سیدالشهدا (ع) متولد 10 آبان سال 1342 و اصالتا اهل شهر گرگان بود. او در تاریخ ششم آذر سال 61 در منطقه عملیاتی سومار در اثر انفجار مین به شهادت رسید. در ادامه روایت شهید حاج «عبدالله نوریان» فرمانده گردان تخریب لشکر 10 سیدالشهدا (ع) را از شهادت شهید «مساوات» می‌خوانید. «تقریبا یک ساعتی در کوه پیاده رفته بودیم که یکی از برادران پایش به سیم تله خورد و یک مین در نیم متری‌اش منفجر شد. من هم در فاصله دو متری‌اش بودم. با صدای انفجار برگشتم، خون زیادی در پشت سر خود مشاهده کردم، چند لحظه‌ای نگذشته بود که برادر عزیزمان را بر روی زمین دیدم. به سویش رفتم، از پاهایش خون زیادی می‌آمد. سریع با بند پوتین پاهایش را بستم با پتویی که با خود برده بودیم او را روی پتو قرار دادیم. می‌دانی برادر مجروحمان در آن لحظه چه گفت؟ گفت برادرها دعای فرج بخوانید. همه باهم دعا خواندیم. یک ساعت و خورده‌ای طول کشید تا از میدان بیرون آوردیمش. اما این یک ساعت سراسر درس بود، سراسر روحیه و ایمان بود. بعد از اینکه برادر فوق را از میدان خارج کردیم و در ماشین تویوتا قرار دادیم به سمت اورژانس حرکت کردیم. در ماشین گریه عجیبی سراسر بدنم را لرزاند، طوری که با گریه‌ام دیگر برادران به گریه افتادند، گریه‌ای که هیچوقت در زندگی با آن شدت نکرده بودم. می‌دانی، خوبان، پاکان، مومنام و آنانی که خدا دوستشان دارد را به پیش خودش می‌برد و ما ناپاکان و بدان باید بمانیم. بله، از این ناراحت بودم که چرا من را خدا پیش خودش نبرد. این تذکری به من بود تا درس بگیرم که هنوز به آن درجه از ایمان نرسیده‌ام. خداوند تبارک تعالی ما را در انجام امور مسلمین موفق بدارد.»