eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
275 دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
269 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️سخنرانی معروف رهبر انقلاب در خصوص «تهاجم فرهنگی» ۲۱ مرداد ۱۳۷۱ - دیدار با کارگزاران فرهنگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 مصاحبـه شنیدنی با شهید شاهرخ ضرغام ملقب به حُر انقلاب... 🎤به فرموده امام حسین مکتب ما شهادت است... 📌 پیشنهاد دانلود به مناسبت روز چهارم محرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 اگر ماجرای شهید دوران را در کتاب ها خوانده بودیم یا امروز هر کس می خواند ، احتمال میداد که افسانه باشد. 👤مقام معظم رهبری 🔸 سی تیرماه سالروز شهادت شهید عباس دوران
🌹🍂🍃🌹🍂🍃🌹🍂🍃🌹🍂🍃🌹🍂🍃 🍂 به روایت سردار معز خادم حسینی فرمانده تیپ حضرت زهراء سلام الله علیها ظهر سی و یکم تیرماه 67 که دشمن روی آمده بود. ما آن موقع در بودیم که اطلاع دادند که چنین اتفاقی افتاده است و بلافاصله به همراه بچه‌ها راه افتادیم و به سمت جاده اهواز خرمشهر رفتیم و پس از آن و به سمت مرز حرکت کردیم و ساعت 1 نیمه شب بود که رسیدیم. آن‌جا بود که احساس کردیم دشمن در مرز نیست ولی آنها آماده بودند.چند ساعت به کمین دشمن نشستیم وحدس میزدیم که با روشن شدن هوا عملیات خود را آغاز کنند درگیری رزمندگان (س) از ساعت 5 صبح روز اول مرداد 67 با دشمن شروع شد شروع شد اول (ع) درگیر شد وبعد (ع) و (س) و (ع) هم وارد عمل شد . نزدیکی های ظهر بود که جوانان اهوازی به صورت خود جوش و بعضی ها هم با لباس های شخصی خودشون رو رسوندند. پیام امام همه رو به خط کرد و فوج فوج راهی نبرد جانانه با دشمن شدند. گردان های ما زمانی که می خواست به خط بزند 100 نفر بیشتر نبودند اما بعد از پیام امام ده ها برابر شدند. 🌷✨ 🌷✨✨✨✨✨✨✨@alvaresinchannel
🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀 🌷🥀🌷🥀 🌷🥀 جاده اهواز خرمشهر اول مرداد 1367 ✍️✍️✍️ راوی: هنوز آفتاب روز اول مرداد 67 طلوع نکرده بود که با روبرو شدیم به کامیونها گفتم زود سرو ته کنید تا دشمن ما رو ندیده... به بچه ها گفتم نماز صبح رو توی ماشین و در حال حرکت بخونید و خودم به کامیون آویزون شده بودم و راننده هم که ترسیده بود با حداکثر سرعت توی جاده خاکی به سمت سه راهی کوشک میتازید. دیدم ماشین فرمانده تیپ برادر خادم به سرعت تمام از کنار ما گذشت. توی دلم گفتم این ها هم جونشون رو بر داشتند و از معرکه فرار کردند و ما رو تنها گذشتند میون این همه تانک... همینطور که با سرعت میرفتیم کنار جاده تعدادی لوله تانک از خاکریز بالا اومده بود و بچه ها به تصور اینکه خودی هستند براشون دست تکون دادند اما غافل از اینکه هستند و نفراتش با دیدن کامیون ها ، لوله های تانک رو به سمت جاده نشانه رفتند و از پهلو با توپ مستقیم تانک به سمت ما شلیک میکردند. من میدیدم گلوله ها وسط جاده میخوره و یا از کنار ماشین ها رد میشه اما به کامیون ها نمیخوره. با هر زحمتی بود به رسیدیم از دور دیدم برادر خادم با یه تعداد بچه ها موضع گرفتن و منتظر ما هستند تازه متوجه شدم دلیل عجله اونها چی بوده . اونها حدس میزدند که احتمال داره دشمن ما رو محاصره کنه و بچه ها اسیر بشن. سر سه راه به برادر خادم گفتم ما مهمات نداریم و ایستادن مقابل این همه تانک ، گلوله آرپی جی میخواد و اگرنه همه بچه ها قتل عام میشند. ایشون هم با کلامی که توش آرامش موج میزد و مواظب بود استرسی به نیروها نده..گفت برید به و یه جایی موضع بگیرید و من همه به بچه ها گفتم سوار ماشین ها بشید تا بریم عقب. بچه ها سوار شدند و من هم با حاج خادم هنوز حرفم تمام نشده بود که صدای انفجار شنیدم . هردو برگشتیم به سمت کامیون که یه دفعه خشکمون زد. دیدیم عقب کامیون سوراخ شده و صدای ناله بچه ها میاد. چند لحظه هر دوی ما توان هیچگونه حرکتی نداشتیم. به سوی کامیون دویدیم.. همه جا رو بوی دود و خون گرفته بود. بچه ها رو آروم کردیم. برادر خادم گفت : برادر ابوذری مکث نکنید همینجوری برید عقب تا تلفات بیشتر نشده. دستور فرمانده بود . عقب اومدیم اما چه عقب اومدنی. مثل اینکه قرار بود در رفت و برگشت ما توی خط 5 تا بچه سید به معراج برند. توی اون کامیون و از اون دسته یه عده مجروح شدند و تا_سید_اجازه_ورود_به_بهشت رو کسب کردند. شهیدان.. 1️⃣سید صاحب محمدی 2️⃣سید علیرضا جوزی 3️⃣سید داود طباطبایی 4️⃣سید حسین حسینی 5️⃣سید داود موسوی 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
‍۳۰ تیر ماه ، سالروز شهادت اسطوره ای است که به گفته کارشناسان ، نیروی دریایی عراق را به نابودی کشاند. فردی که در تعداد پرواز جنگی رکورد داشت و عراق برای سرش جایزه تعیین کرده بود. شهید دوران با از خود گذشتگی، کاری کرد که اجلاس سران غیر متعهدها به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشد. 💐سالروز شهادت سرلشکر خلبان عباس دوران گرامی باد🕊
حضور رهبر معظم انقلاب بر سر مزار شهید بزرگوار عباس دوران ۱۳۸۷/۰۲/۱۴ 🔹انتشار به مناسبت ۳۰ تیرماه سالگرد شهادت شهید عباس دوران
آنان کہ یك عمر مرده اند ، یك لحظه هم شھید نخواهند شد .. شھـادت یك عمر زندگے است ، نه یك اتفاق!! ای شھدا برای ما حمد بخوانید کہ شما زنده اید و ما مرده.. تا ابد به شما مدیونیم... ‌‌
✍🏻دوست شهید: «چیزی که خیلی روی دلم مانده این است که فائزه در آخرین صحبت‌هایمان می‌گفت که همه مراکز دانشگاه فرهنگیان مثل مرکز "شرافت" و "باهنر" شهید دارن اما پردیس نسیبه دانشگاه فرهنگیان که ما در آن تحصیل می‌کنیم شهید ندارد. قرار بود در نشریه‌مان مطلبی از شهیدی بنویسیم که متولد تهران باشد. فائزه خیلی دنبال این شهید می‌گشت. می‌گفت ان‌شاءالله پیدایش می‌کنیم. آخرش هم شهید شد و خودش شد همان شهیدی که قرار بود راجع به آن در نشریه بنویسیم «یکی از غمبارترین چیزهایی که در دلم مانده این است که انفجار با فاصله یک الی دو متری از من رخ داد اما اتفاقی برای من نیفتاد. فائزه چقدر خوب بود که او را بردند و ما جاماندیم. فائزه لایق شهادت بود.» | 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
روح‌الله هیچ وقت پشت سر دیگران حرف نمی‌زد، هیچ وقت حرف زور را قبول نمی‌کرد، بر اصول و اعتقاداتش محکم بود و ایستادگی می‌کرد حتی اگر به ضررش تمام می‌شد باز هم از اصولش کوتاه نمی‌آمد. خیلی مواقع در دفاع از حرف حقش چوب می‌خورد اما از آن حرف حق کوتاه نمی‌آمد بر عقیده به حق خود مستحکم بود. | 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
آنجائی که یاد شهادت، یاد و ذکر شهیدان، تمجید از عظمت شهیدان وجود دارد، هر انسانی، هر دلی احساس عظمت و استغنای از غیر خدا میکند. _حضرت آقا ۱۳۹۰/۱۲/۱۰ موزه دفاع مقدس همدان_۱۴۰۳/۴/۳۰ @khadem_koolebar
📢 شما دعوتید به مهمانی شهدا ▪️سومین سالگرد شهادت سردار شهید مدافع حرم، حاج و یادبود شهدای سادات قریشی 🎙 سخنران: حجت الاسلام حافظی نسب 🔹زمان: دوشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۸ الی ۱۹ 🔹مکان: گلزار شهدای امامزاده محمد(ع) کرج، قطعه سرداران 🔺 لطفاً اطلاع رسانی بفرمایید 〰️〰️〰️ ❇️ را در ایتا، تلگرام و اینستاگرام با این آدرس دنبال کنید: 🌐 @Nimpelak1
قاطرهای هوشمند😊 در حسينيه شهيد حاج همت در مراسمی بود. با حضور برادران اعزام مجدد. سخنران که از برادران روحانی تبليغی _ رزمی بود، ضمن صحبت‌هايش گفت: در يکی از مناطق ، با چند قاطر که بارشان سلاح و مهمات و تجهيزات بود، راهی منطقه عملياتی بوديم. عراقی ها با شليک توپ و خمپاره ردّ ما را می ‌زدند. منتها چون فاصله زيادی با ما داشتند، گلوله‌هايشان کارگر نبود. نکته قابل توجه اين بود که وقتی با شنيدن سوت يا سفير توپ روی زمين دراز می‌کشيديم، قاطرها نيز کنار ما زانو می ‌زدند و هرچند بار اين عمل تکرار می ‌شد، آن ها نيز رو به زمين می ‌خوابيدند.😊