eitaa logo
انجمن راویان دفاع مقدس کاشان
502 دنبال‌کننده
29هزار عکس
31.8هزار ویدیو
104 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم کوتاه گماشته 🔺روایت برخورد یک عصبانی با که اتفاقا او را نمی‌شناخت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🎥 به زور به خبرنگار افغانستانی میگه بگو مرگ بر افغانی😑 ببینید داستان اصلی چی بوده🤦🏻‍♂
سه دقیقه در قیامت پایان عمل جراحی (قسمت۳) اما انگار اصرارهای من بی فایده بود .باید می رفتم. همان لحظه دو جوان دیگر ظاهر شدندودر چپ وراست من قرار گرفتندوگفتند :برویم ٬بی اختیار همراه ان ها حرکت کردم .لحظه ای بعد ٬خود را همراه با این دونفر در یک بیابان دیدم! این را هم بگویم که زمان٬اصلا مانند اینجا نبود.من در یک لحظه صد ها موضوع را می فهمیدم و صد ها نفر را میدیدم! ان زمان کاملا متوجه بودم که مرگ به سراغم امده .اما احساس خیلی خوبی داشتم.از ان درد شدیدچشم راحت شده بودم پسر عمه وعمویم در کنارم حضور داشتند.وشرایط خیلی عالی بود. در روایات شنیده بودم که دو ملک از سوی خدا همیشه باما هستند٬حالا داشتم این دو ملک را میدیدم. چقدر چهره ان ها زیبا ودوست داشتنی بود.دوست داشتم همیشه با ان ها باشم. ما باهم در وسط یک بیابان کویری وخشک وبی اب وعلف حرکت می کردیم. کمی جلوتر چیزی را دیدم! روبروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت میز نشسته بود. اهسته اهسته به میز نزدیم شدیم! به اطراف نگاه کردم.سمت چپ من در دور دست ها٬چیزی شبیه سراب دیده میشد.اما ان چه میدیدم سراب نبود ٬شعله های اتش بود!حرارتش را از راه دور حس می کردم. به سمت راست خیره شدم .در دور دست ها یک باغ بزرگ وزیبا٬با چیزی شبیه جنگل های شمال ایران بود.نسیم خنکی از ان سو احساس می کردم. به شخص پشت میز سلام کردم.با ادب جواب داد.متتظر بودم .می خواستم ببینم چه مار دارد. این ذو جوان در کنار من بودند٬هیچ عکس العملی نشان ندادند. حال من بودم وهمان دوجوان که در کنارم قرار داشتند.جوان پشت میز یک کتاب بزرگ وقطور را در مقابل من قرار داد. جوان پشت میز ٬به ان کتاب بزرگ اشاره کردوقتی تعجب من را دید٬گفت:کتاب خودت هست٬بخوان٬امروز برای حسابرسی٬همین که خودت انرا ببینی کافی است۰... 📚بر گرفته از کتاب سه دقیقه در قیامت انتشارات شهید ابراهیم هادی
سه دقیقه در قیامت جوان پشت میز٬به ان کتاب بزرگ اشاره کرد.وقتی تعجب من را دید٬گفت:کتاب خودت هست.بخوان.امروز برای حسابرسی٬همین که خودت ان را ببینی کافی است. چقدر این جمله اشنا بود.در یکی از جلسات قران٬استاد ما این ایه را اشاره کرده بود:✨«اقرا کتابک٬کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا»✨ این جوان درس تجربه همین ایه را به من گفت.(ایه۱۴سوره اسرا) بالای سمت چپ صفحه اول٬با خطی درشت نوشته بود: ۱۳سال و۶ماه و۴روز»از اقایی که پشت میز بود پرسیدم :این عدد چیه؟گفت سن بلوغ شماست. شما دقیقا در این تاریخ به باوغ رسیدی. توی ذهنم بود که این تاریخ٬یک سال از ۱۵سال قمری کمتر است.اما ان جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت:نشانه های بلوغ فقط این نیست که شما درذهن داری.من هم قبول کردم. قبل از ان ودر صفحه سمت راست٬اعمال خوب زیادی نوشته شده بود.از سفر زیارتی مشهد تا نماز های اول وقت وهیئت واحترام به والدین و.....پرسیدم:این ها چیست؟گفت:این ها چیست؟گفت:این ها اعمال خوبی است که قبل از بلوغ انجام دادی .همه کارهای خوب برایت حفظ شده. قبل از اینکه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شویم٬جوان پشت میز نگاهی کلی به کتاب من کرد وگفت: نماز ها یت خوب ومورد قبول است.برای همین وارد بقیه اعمال می شویم. یاد حدیثی افتادم که پیامبر(ص) فرمودند:نخستین چیزی که خدای متعال بر امتم واجب کرد٬نماز های پنج گانه است واولین چیزی کا از کارهای انان به سوی خدا بالا میرود٬نماز های پنج گانه است و نخستین چیزی که در باره ان از امتم حسابرسی میشود نماز های پنج گانه می باشد.من قبل از بلوغ نمازم را شروع کرده بودموبا تشویق های پدر ومادرم همیشه در مسجد حضور داشتم.کمتر روزی پیش می امدکه نماز صبحم قضا شود.اگر یک روز خدای ناکرده نماز صبحم قضا میشد٬تا شب خیلی ناراحت وافسرده بودم. این اهمیت به نماز را از بچگی اموخته بودم وخدا را شکر همیشه اهمیت می دادم. وقتی ان ملک٬یعنی جوان پشت میز به عنوان اولین مطلب ٬اینگونه به نماز اهمیت داد وبعد به سراغ بقیه اعمال رفت٬یاد حدیثی افتادم که معصومین(ع) فرمودند🌟:اولین چیزی که مورد محاسبه قرار می گیرد٬نماز است. اگر نماز قبول شود٬بقیه اعمال قبول میشود٬واگر نماز ردشود....🌟 خوشحال شدم . به صفحه اول کتابم نگاه کردم. از همان بلوغ٬تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود.کوچکترین کارها.حتی ذره ای کار خوب وبد را دقیق نوشته بودندوصرف نظر نکرده بودند. تازه فهمیدم که«فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره»یعنی چه.هر چه ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم٬ان ها جدی جدی نوشته بودند! در داخل این کتاب ٬در کنار هر کدام از کارهای روزانه من ٬چیزی شبیه یک تصویر کوچک وجود داشت که وقتی به ان خیره می شدیم ٬مثل فیلم به نمایش در می امد.درست مثل قسمت ویدئودر موبایل های جدید٬فیلم ان ماجرا را مشاهده می کردیم. ان هم فیلم سه بعدی با تمام جزئیات!یعنی در مواجه با دیگران٬حتی فکر افراد را هم میدیدیم.لذا نمی شدهیچ کدام از ان کارها را انکار کرد... 📚برگرفته از کتاب سه دقیقه در قیامت انتشارات شهید ابراهیم هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📢 دلقک آمریکایی مورد نظر رهبر انقلاب کیست؟ 🔹شب گذشته رهبر انقلاب فرمودند: اخیراً هم یک دلقک آمریکایی گفت کریسمس را در تهران جشن خواهد گرفت... جان بولتون تیر ۹۶ در جمع گروهک منافقین گفته بود، مردم ایران جشن چهل سالگی انقلاب خود را نخواهند دید و کریسمس ۲۰۱۹ را در تهران جشن می‌گیریم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷⛅️《دعای عصر غیبت》⛅️🌷 ✅دعایی که در زمان غیبت باید بسیار خوانده شود زراره مي گويد به عليه السلام عرض کردم قربانت گردم، اگر من زمان غيبت ولي عصر را درک کردم چه عملي انجام دهم؟ حضرت فرمودند مداومت کن بر اين دعا 🔅اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ، 🔅فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ، 🔅 اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ، 🔅فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ، 🔅 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم 🔅تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ . 📚 اصول کافي،ج1،ص337 💎 دعای غریق 💎 ♡دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان♡ 🔅یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ🔅 🔺یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ 🔺 🔅 ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک🔅 《🚩انهم یرونه بعیداونراه قریبا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 🌷انجمن راویان دفاع مقدس کاشان👇🇮🇷 @anjomaneravian
🔔 سبک زندگی اسلامی 🕋 وَ أْمُرْ اهْلَک بِالصَّلوةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیها (طه/۱۳۲) ⚡️ترجمه: خانواده خود را به نماز امر کن و خودت هم بر نماز صابر باش. ☀️ @anjomaneravian
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بازخوانی دستور هفت سال قبل رهبر انقلاب من اعلام کردم و قطعا این خواهد شد که هم باید مثل غزه بشود و آماده دفاع باشد. ۹۳/۰۹/۰۴ @anjomaneravian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نذر عباس | روایت ویژه مادر شهید برای رهبر انقلاب از شهادت فرزندش در ظهر سخنان شهید سلیمانی در وصف شهید صدرزاده @anjomaneravian
موقع‌خریدِجھیزیه، خانومِ‌فروشنده‌به‌گوشیم نگاه‌ڪردوگفت: این‌عکسِ‌ڪدوم‌شھیده؟! خندیدم‌وگفتم‌:هنوزشھیدنشُده! عکسِ‌شوهرمه....❤️🫂! ''همسرشھیدمحمدحسین‌محمدخآنے'' @anjomaneravian
🔴 از رنجی که میبریم/ نگذارید اولویت ها را در جهاد تبیین جابجا کنند/ سراغ هشتگ بازی نروید امروز برای جمعی از فعالان سایبری صحبت دارم. پیش از جلسه (اکنون) یکی از دوستان پرسید اولویت ما باید توییتر باشه دیگه، درسته؟ گفتم: خیر! اولویت، کار میدانی در مسجد و مدرسه و هیات و غیره است؛ اگر وقت اضافه آوردید، مجازی. در مجازی هم اولویت با واتساپ و تلگرام و ایتا و اینستاگرام است؛ اگر وقت اضافه آوردید، توییتر. در توییتر هم اگر وارد شدید، برید روی تولید و توزیع محتوا و سراغ هشتگ بازی نروید. پاسخ داد: اِ چه جالب! چون مسول سایبری مون دقیقا برعکس اینو به ما گفته بود و دستور داده اولویت شماها باید هشتگ باشه! ✍احمد قدیری @anjomaneravian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این سرود زیبا تقدیم به ملت بزرگوار افغانستان وملت عزیز ایران💝*. لعنت خدا به دشمنان منطقه @anjomaneravian
«ملاقات و تشرف شهید احمد علی نیری محضر مبارک قطب عالم امکان حضرت ولی عصر (ارواحنا فدا)» شهید عارف احمد علی نیری شهیدی که خیلی ها نمی شناختندش ولی او از اولیاء الله بود… یک بار با احمد آقا و بچه های مسجد عین الدوله به زیارت قم و جمکران رفتیم. در مسجد جمکران پس از اقامه نماز به سمت اتوبوس برگشتیم . ایشان هم مثل ما خیلی عادی برگشت. راننده گفت : اگر می خواهید سوهان بخرید یا جایی بروید و …، یک ساعت وقت دارید. ماهم راه افتادیم به سمت مغازه ها یک دفعه دیدم احمد آقا از سمت پشت مسجد به سمت بیابان شروع به حرکت کرد ! یکی از رفقایم را صدا کردم گفتم : به نظرت احمد آقا کجا می ره ؟! دنبالش راه افتادیم . آهسته شروع به تعقیب او کردیم ! آن زمان مثل حالا نبود . حیاط آن بسیار کوچک و تاریک بود. احمد جایی رفت که اطراف او خیلی تاریک شده بود . ماهم به دنبالش بودیم . هیچ سر و صدایی از سمت ما نمی آمد . یک دفعه احمد اقا برگشت و گفت ؟ چرا دنبال من می آیید!؟ جا خوردیم . گفتیم :شما پشت سرت رو می بینی؟چطور متوجه شدی؟ احمد آقا گفت : کار خوبی نکردید. برگردید. گفتیم : نمی شه ، ما با شما رفیقیم . هرجا بری ما هم میایم. در ثانی اینجا تاریک و خطرناکه ، یک وقت کسی ، حیوانی ، چیزی به شما حمله می کنه … گفت خواهش می کنم برگردید .ما هم گفتیم : نه، تا نگی کجا می ری ما بر نمی گردیم ! دوباره اصرار کرد و ما هم جواب قبلی… سرش را انداخت پایین . با خودم گفتم : حتما تو دلش داره مارو دعا می کنه ! بعد نگاهش را در آن تاریکی به صورت ما انداخت و گفت : طاقتش رو دارید؟ می تونید با من بیایید!؟ ما هم که از همه ی احوالات احمد آقا بی خبر بودیم گفتیم : طاقت چی رو ، مگه کجا می خوای بری؟! نفسی کشید و گفت : دارم می رم دست بوسی مولا. باور کنید تا این حرف را زد زانو های ما شل شد . ترسیده بودیم . من بدنم لرزید. احمد آقا این رو گفت و برگشت و به راهش ادامه داد. همین طور که از ما دور می شد گفت: اگه دوست دارید بیاید بسم الله . نمیدانید چه حالی بود. شاید الان با خودم می گویم ای کاش می رفتی اما آن لحظه وحشت وجود ما را گرفته بود . با ترس و لرز برگشتیم . ساعتی بعد دیدیم احمد آقا از دور به سمت اتوبوس می آید. چهره اش برافروخته بود . با کسی حرف نزد و سرجایش نشست . از آن روز سعی کردم بیشتر مراقب اعمالم باشم. بار دیگر شبیه این ماجرا در حرم حضرت عبدالعظیم پیش آمد. شادی روح عارف شهید احمدعلی نیری صلوات 🌴گوهر معرفت🌴
خاك بر سرت! اگه اون آدمه، تو چي هستي؟ سايت خاطره‌نگاري به مناسبت روز قلم خاطره‌اي از شهيد آويني را از قول محمدعلی فارسی از همکاران شهید براي اولين بار منتشر كرده است: "من در روایت فتح رفیقی داشتم که از دوران بعد از انقلاب که در سمعی بصری ورامین بودم، می‌شناختمش. در ورامین فیلم نمایش می‌دادم. ایشان دبیر عربی بود ولی به این کارها هم خیلی علاقه داشت. از آن‌جا باهم رفیق شده بودیم. بعدها که من به تهران آمدم و در روایت فتح رفتم شنیدم که این هم آمده تهران ولی معتاد شده. از آن معتادهای تیر. این بنده خدا جای من را پیدا کرده بود هر چند وقت یک بار به روایت می‌آمد. با چنان قیافه زاری می‌آمد که معلوم بود چه می‌خواهد. یک روز که آمد اساسی بهش توپیدم. بهش گفتم «فلانی من نشستم مونتاژ می‌زنم وقتی تو میای من دیگه حال کار کردن ندارم جون اون کسی که دوست داری دیگه نیا… محض رضای خدا نیا… این کارو نکن. دیگه هم بهت پول نمیدم». تا توانستم طرف را با تهدید و التماس طرد کردم. دیگر هم نیامد. بعد از شهادت آوینی دورادور شنیده بودم که دیگر ترک کرده و خوب شده است. افتاده تو فاز فیلم‌نامه‌نویسی و اصلاً زندگی‌اش عوض شده است. یک روز دیدمش و بهش گفتم: «چی شد که تو دیگه ترک کردی؟ سر اون حرفایی که من بهت زدم بود؟» گفت: «نه بابا من اینقد شبیه تو باهام برخورد کرده بودن. تو بودی، زنم بود، مادرم بود، برادرم بود همه همینجور باهام برخورد کردن» آدم معتاد اصلاً هیچ چیز برایش مهم نیست. فقط می‌خواهد مواد بهش برسد. می‌گفت فهمیدم که تو رفیق آوینی هستی و این آوینی هم رئیس سوره است. یک روز دیدم که از ساختمان سوره رفت بالا من هم پشت سرش رفتم. بهش گفتم «آقای فارسی سلام رسوند گفتن اگه دارید یه کمکی به من بکنید!» آوینی هم گفته بود «اصلاً نیاز نداره که آشنایی بدی من خودم باهات رفیقم». پولی بهش داده و گفته بود «هر وقت نیاز داشتی بیا بگیر». هرچند وقت یک بار میرفت پیش آوینی. یک بار خیلی طولانی‌مدت پشت در اتاق جلسات نشسته بوده که آوینی از اتاق بیرون می‌آید تا به اتاق بغلی برود، می‌بیند این بنده خدا هم نشسته منتظر. کلی ازش عذرخواهی می‌کند و می‌گوید: «ببین دفعه بعد اومدی دیدی من تو جلسم یه یادداشت بده با (فلان) کد رمزی که من بفهمم شمایی و سریع بیام کارت رو راه بندازم… من عذر می‌خوام که معطل شدی». طرف می‌گفت همینطور می‌رفتم پیش آوینی بدون این‌که ازم بخواهد که تو کی هستی و یا حتی ذره‌ای نصیحتم بکند، از این حرفها اصلاً نبود. حتی در این مدت اصلاً و ابداً یک بار هم با من چک نکرد که «فارسی این بنده خدا کیه میاد از من پول می‌گیره؟». وظیفه خودش می‌دانست انگار طلبکاری آمده پیشش و طلبش را می‌خواهد. رفیق ما می‌گفت آوینی با کلی عذرخواهی طلبم را یواشکی می‌داد و من هم می‌رفتم. یک بار که رفتم پولی در جیب نداشت و کلی عذرخواهی کرد. در خیابان سمیه (خیابانی که دفتر حوزه هنری، محل کار آوینی در آن واقع بود) بانکی قرار داشت. از در سوره پایین آمدیم و رفتیم بانک. آوینی دفترچه بانکی‌اش را گذاشت روی پیشخوان بانک. من هم داشتم نگاه می‌کردم. باجه‌دار نگاهی کرد و به آوینی گفت «می‌خوای دفترچه رو ببندی؟» آوینی گفت چطور؟ – چون 2هزار تومن بیشتر توش نیست. – آره آره می‌خوام ببندم حساب را بست و به من گفت «خدا رو شکر روزی امروزمون هم رسید. هزارش برای من و هزارش هم برای تو». از در بانک که بیرون آمدم تا در خانه گریه کردم که «خاک بر سرت اگر اون آدمه، پس تو چی هستی؟» خودم خودم را سرزنش می کردم. آمدم خانه و افتادم به دست و پای مادرم. همان زمان 3 تا بچه هم داشتم. به مادرم گفتم «دست و پای من رو با چادرت ببند به تخت». و برای همیشه ترک کرد. هرگز هم سراغ آوینی نرفت تا وقتی فهمید آوینی شهید شده است.
💢↶ ↷💢 ✨بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ✨ 🍃سُبْحَانَکَ یَا اللهُ تَعَالَیْتَ یَا رَحْمَانُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَحِیمُ تَعَالَیْتَ یَا کَرِیمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مَلِکُ تَعَالَیْتَ یَا مَالِکُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قُدُّوسُ تَعَالَیْتَ یَا سَلامُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُؤْمِنُ تَعَالَیْتَ یَا مُهَیْمِنُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ 🍃سُبْحَانَکَ یَا عَزِیزُ تَعَالَیْتَ یَا جَبَّارُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُتَکَبِّرُ تَعَالَیْتَ یَا مُتَجَبِّرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا خَالِقُ تَعَالَیْتَ یَا بَارِئُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُصَوِّرُ تَعَالَیْتَ یَا مُقَدِّرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا هَادِی تَعَالَیْتَ یَا بَاقِی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ 🍃سُبْحَانَکَ یَا وَهَّابُ تَعَالَیْتَ یَا تَوَّابُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا فَتَّاحُ تَعَالَیْتَ یَا مُرْتَاحُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا سَیِّدِی تَعَالَیْتَ یَا مَوْلایَ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَرِیبُ تَعَالَیْتَ یَا رَقِیبُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُبْدِئُ تَعَالَیْتَ یَا مُعِیدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ 🍃سُبْحَانَکَ یَا حَمِیدُ تَعَالَیْتَ یَا مَجِیدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَدِیمُ، تَعَالَیْتَ یَا عَظِیمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا غَفُورُ تَعَالَیْتَ یَا شَکُورُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا شَاهِدُ تَعَالَیْتَ یَا شَهِیدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَنَّانُ تَعَالَیْتَ یَا مَنَّانُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ 🍃سُبْحَانَکَ یَا بَاعِثُ تَعَالَیْتَ یَا وَارِثُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُحْیِی تَعَالَیْتَ یَا مُمِیتُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا شَفِیقُ تَعَالَیْتَ یَا رَفِیقُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا أَنِیسُ تَعَالَیْتَ یَا مُونِسُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا جَلِیلُ تَعَالَیْتَ یَا جَمِیلُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ 🍃سُبْحَانَکَ یَا خَبِیرُ تَعَالَیْتَ یَا بَصِیرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَفِیُّ تَعَالَیْتَ یَا مَلِیُّ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مَعْبُودُ تَعَالَیْتَ یَا مَوْجُودُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا غَفَّارُ تَعَالَیْتَ یَا قَهَّارُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مَذْکُورُ تَعَالَیْتَ یَا مَشْکُورُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ 🍃سُبْحَانَکَ یَا جَوَادُ تَعَالَیْتَ یَا مَعَاذُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا جَمَالُ تَعَالَیْتَ یَا جَلالُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا سَابِقُ تَعَالَیْتَ یَا رَازِقُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا صَادِقُ تَعَالَیْتَ یَا فَالِقُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا سَمِیعُ تَعَالَیْتَ یَا سَرِیعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ 🍃سُبْحَانَکَ یَا رَفِیعُ تَعَالَیْتَ یَا بَدِیعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا فَعَّالُ تَعَالَیْتَ یَا مُتَعَالُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَاضِی تَعَالَیْتَ یَا رَاضِی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَاهِرُ تَعَالَیْتَ یَا طَاهِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَالِمُ تَعَالَیْتَ یَا حَاکِمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ 🍃سُبْحَانَکَ یَا دَائِمُ تَعَالَیْتَ یَا قَائِمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَاصِمُ تَعَالَیْتَ یَا قَاسِمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا غَنِیُّ تَعَالَیْتَ یَا مُغْنِی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَفِیُّ تَعَالَیْتَ یَا قَوِیُّ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا کَافِی تَعَالَیْتَ یَا شَافِی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُقَدِّمُ تَعَالَیْتَ یَا مُؤَخِّرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ
🍃سُبْحَانَکَ یَا أَوَّلُ تَعَالَیْتَ یَا آخِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سبْحَانَکَ یَا ظَاهِرُ تَعالیت یَا بَاطِنُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَجَاءُ تَعَالَیْتَ یَا مُرْتَجَى أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا ذَا الْمَنِّ تَعَالَیْتَ یَا ذَاالطَّوْلِ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَیُّ تَعَالَیْتَ یَا قَیُّومُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ 🍃سُبْحَانَکَ یَا وَاحِدُ تَعَالَیْتَ یَا أَحَدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا سَیِّدُ تَعَالَیْتَ یَا صَمَدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَدِیرُ تَعَالَیْتَ یَا کَبِیرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَالِی تَعَالَیْتَ یَا مُتَعَالِی أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَلِیُّ تَعَالَیْتَ یَا أَعْلَى أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ 🍃سُبْحَانَکَ یَا وَلِیُّ تَعَالَیْتَ یَا مَوْلَى أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا ذَارِئُ تَعَالَیْتَ یَا بَارِئُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا خَافِضُ تَعَالَیْتَ یَا رَافِعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُقْسِطُ تَعَالَیْتَ یَا جَامِعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُعِزُّ تَعَالَیْتَ یَا مُذِلُّ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ 🍃سُبْحَانَکَ یَا حَافِظُ تَعَالَیْتَ یَا حَفِیظُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا قَادِرُ تَعَالَیْتَ یَا مُقْتَدِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَلِیمُ تَعَالَیْتَ یَا حَلِیمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا حَکَمُ تَعَالَیْتَ یَا حَکِیمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُعْطِی تَعَالَیْتَ یَا مَانِعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ 🍃سُبْحَانَکَ یَا ضَارُّ تَعَالَیْتَ یَا نَافِعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُجِیبُ تَعَالَیْتَ یَا حَسِیبُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَادِلُ تَعَالَیْتَ یَا فَاصِلُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا لَطِیفُ تَعَالَیْتَ یَا شَرِیفُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَبُّ تَعَالَیْتَ یَا حَقُّ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ 🍃سُبْحَانَکَ یَا مَاجِدُ تَعَالَیْتَ یَا وَاحِدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا عَفُوُّ تَعَالَیْتَ یَا مُنْتَقِمُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَاسِعُ تَعَالَیْتَ یَا مُوَسِّعُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَءُوفُ تَعَالَیْتَ یَا عَطُوفُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا فَرْدُ تَعَالَیْتَ یَا وِتْرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ 🍃سُبْحَانَکَ یَا مُقِیتُ تَعَالَیْتَ یَا مُحِیطُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا وَکِیلُ تَعَالَیْتَ یَا عَدْلُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُبِینُ تَعَالَیْتَ یَا مَتِینُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا بَرُّ تَعَالَیْتَ یَا وَدُودُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا رَشِیدُ تَعَالَیْتَ یَا مُرْشِدُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ 🍃سُبْحَانَکَ یَا نُورُ تَعَالَیْتَ یَا مُنَوِّرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا نَصِیرُ، تَعَالَیْتَ یَا نَاصِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا صَبُورُ تَعَالَیْتَ یَا صَابِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا مُحْصِی تَعَالَیْتَ یَا مُنْشِئُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا سُبْحَانُ تَعَالَیْتَ یَا دَیَّانُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ 🍃سُبْحَانَکَ یَا مُغِیثُ تَعَالَیْتَ یَا غِیَاثُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا فَاطِرُ تَعَالَیْتَ یَا حَاضِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ سُبْحَانَکَ یَا ذَا الْعِزِّ وَالْجَمَالِ تَبَارَکْتَ یَا ذَا الْجَبَرُوتِ وَالْجَلالِ سُبْحَانَکَ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ وَ صَلَّى اللهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ وَالْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° ☑️ کـانال احـادیـث چهـارده معصـوم علیه‌السـلام @ahadis14masuom
⬅️ از پیامبر اکرم ﷺ روایت شده و دعایى است که آن حضرت هنگامى که در مقام ابراهیم مشغول نماز بودند جبرئیل آورد و علامه کفعمى در «بلدالامین» و «مصباح» این دعا را ذکر نموده و در حاشیه آن به فضیلت آن اشاره کرده است ⤵️ هر کس دعای «مجیر» را در ایام البیض ماه رمضان شب‌های سیزدهم، چهاردهم، پانزدهم ماه رمضان بخواند ◄گناهانش آمرزیده می‌شود ◄اگر چه به عدد قطرات باران ◄و عدد برگ درختان و ریگ بیابان باشد ◽️خواندن آن براى شفاى بیمار ◽️و اداى دین و بی‌نیازى و توانگرى ◽️و رفع غم و اندوه و ازدواج سودمند است ↲مفاتیح الجنان