eitaa logo
انجمن راویان دفاع مقدس کاشان
578 دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
39هزار ویدیو
110 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سه دقیقه در قیامت در سال ۱۳۹۰تروریست های وابسته به امریکا چند ارتفاع مهم در منطقه تصرف کرده بودند(شمال غرب)وبه خودروهای عبوری ونیروهای نظامی حمله کرده وبه هنگام مقابله با انها به شمال عراق فرار می کردند.در اخرین مر حله عملیات تروریستها برای فرار از منطقه از گاز های فسفری واشک اور استفاده کردند تا ما نتوانیم انها را تعقیب کنیم.الودگی محیط باعث سوزش وچشمانم شد.به سختی وبا کمک دوستان به عقب برگشتم.علی رغم تمهیدات پزشکی درد چشم مرا اذیت می کرد.عملیات پاکسازی رزمندگان موفقیت امیز بود.اما هنوز چشم هایم به خصوص چشم چپم در گیر بود.حدود ۳سال با سختی روزگار گذراندم۰در این مدت بارها به دکترهای مختلف مراجعه کردم اما جواب درستی نگرفتم.تا اینکه یک روز صبح ٬احساس کردم که چشم چپ من از حدقه در امده است درست بود .درمقابل اینه که قرار گرفتم ٬دیدم وچشم من از مکان خودش خارج شده!حالت عجیبی بود.از طرفی درد شدیدی داشتم۰ با مراجعه به بیمارستان التماس کردم که مرا عمل کنید ۰دیگر قابل تحمل نیست۰با تشکیل کمیسیون پزشکی عکس ها وازمایشهای متعددی از من گرفتند۰درنهایت تیم پزشکی متشکل ازیک جراح مغز ویک جراح چشم وچندمتخصص بود ٬اعلام کردند:یک غده بزرگ در پشت چشم ایجاد شده٬فشار این غده باعث جلو امدن چشم گردیده ۰به علت چسبندگی این غده به مغز ٬کار جداسازی ان بسیار سخت است۰ بعد اعلام شد اگر عمل صورت بگیرد٬یا چشمان بیمار از بین میرود ویا مغز او اسیب جدی خواهد دید۰... 📚بر گرفته از کتاب سه دقیقه در قیامت انتشارات شهید ابراهیم هادی @anjomaneravian
سه دقیقه در قیامت (قسمت۲) کمیسیون پزشکی٬خطر عمل جراحی را بالای ۶۰در صد میدانست وموافق عمل نبود.اما با اصرار من وبا خضور یک جراح از تهران کمیسیون بار دیگر تشکیل وتصمیم بر این شد که قسمتی از ابروی من شکافته وبا برداشتن استخوان بالای چشم٬به سراغ غده در پشت چشم بروند.عمل جراحی من در اوایل اردیبهشت ماه ۱۳۹۴در یکی از بیمارستان های اصفهان انجام شد.عملی که ۶ساعت به طول انجامید.تیم پزشکی قبل از عمل٬بار دیگر به من وهمراهان اعلام کرد:به علت نزدبکی محل عمل به مغزو چشم احتمال نابینایی ویا احتمال اسیب به مغز ومرگ وجود دارد. برای همین احتمال موفقیت عمل کمتر از ۵۰در صد است.وفقط با اصرار بیمار انجام می شود. با همه ی دوستان واشنایان خداحافظی کردم.با همسرم که باردار بود ودر این سال ها سختی بسیار کشیده بود وداع کردم.از همه حلالیت طلبیدم با توکل به خدا راهی ببمارستان شدم. وارد اتاق عمل شدم.حس خاصی داشتم.احساس می کردم که از این اتاق عمل دیگر بر نمی گردم.تیم پزشکی با دقت بسیارکارش را شروع کرد.من در همان اول کار بی هوش شدم..... عمل جراحی طولانی شدوبرداشتن غده با مشکل روبروشد.پزشکان تلاش خود را مضاعف کردند.برداشتن غده همانطور که پیش بینی می شد با مشکل جدی همراه شد.ان ها کار را ادامه دادندودر اخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد... 📚برگرفته از کتاب سه دقیقه در قیامت انتشارات شهید ابراهیم هادی @anjomaneravian