#قابل_تامل بهلول بعد از طی یک راه طولانی به حوالی روستایی رسید و زیر درختی مشغول به استراحت شد .او پاهای خود را دراز کرد و دستانش را زیر سرش قرار داد. پیرمردی با مشاهده او به طرفش رفت و با ناراحتی فریاد کشید: تو دیگر چه کافری هستی؟ بهلول که آرامش خود را از دست داده بود جواب داد: چرا به من ناسزا می گویی؟ به چه دلیل گمان می کنی که من کافر و گستاخ هستم؟ پیرمرد جواب داد: تو با گستاخی دراز کشیده ای در صورتی که پاهایت به طرف مکه قرار دارند و به همین دلیل به خداوند توهین کرده ای! بهلول دوباره دراز کشید و در حالی که چشم های خود را می بست گفت: اگر می توانی مرا به طرفی بچرخان که خداوند در آن جا نباشد! #آرامش #حکایت ╔═🍃🌺🍃══════╗ 🆔 @anoosheh_azizi ╚══════🍃🌺🍃═╝

🌸 اینجاست طبیبی که ندارد نوبت... #حکایت زیبایی از عنایات حضرت زهرا و امام رضا سلام الله علیهما #امام_رضا_علیه_السلام #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها ╔═🍃🌺🍃══════╗ 🆔 @anoosheh_azizi ╚══════🍃🌺🍃═╝

🌸 چشم‌انتظارِ مولا... #حکایت عجیبی از ملاقات یک عابد با جناب ابوطالب، پدر امیرالمومنین علیهماالسلام. 📚 الفضائل (ابن شاذان)، ج۱، ص۵۴. #امیرالمومنین_علیه_السلام ✨ ╔═🍃🌺🍃══════╗ 🆔 @anoosheh_azizi ╚══════🍃🌺🍃═╝

✨ راهی به سوی نور... 🌸 #حکایت زیبای توبه‌ی جلال کاباره‌ای از عنایات حضرت امام المهدی علیه‌السلام. #توبه ╔═🍃🌺🍃══════╗ 🆔 @anoosheh_azizi ╚══════🍃🌺🍃═╝

✨ وصلتِ پر ماجرا #حکایت ازدواج عجیب پدر و مادر محقق اردبیلی معروف به مقدس اردبیلی ╔═🍃🌺🍃══════╗ 🆔 @anoosheh_azizi ╚══════🍃🌺🍃═╝

🔸پناه بی‌پناهان کی می‌آیی؟! #حکایت زیبای دعای مشلول 📚مهج الدعوات، ص ۱۵۱. ╔═🍃🌺🍃═══════╗ 🆔 @anoosheh_azizi ╚══════🍃🌺🍃══╝