هدایت شده از مخفیگاه
یکی از دوستای نزدیکت خیلی بهت حسودی میکنه و یه روز که باهام رفتید بیرون با یه چاقو از پشت به قلبت میزنه و درحالی که با یه نگاه پر از اشک بهش نگاه میکنی
میمیری
- @anotherlove
هروز تکه های قلب شکسته'ی او را با چسب میچسباند و به آرامی ترمیم میکرد.
اما چیزی که آن قلب شکسته نمیدانست این بود که ممکن است ترمیم کننده اش کمی خودخواه باشد،این بود که احتمال نمیداد ان فرد عاشقش باشد....
آن چسب همیشگی و ابدی نبود.
قلب عاجز آن با دستان نوازش بار ترمیم کننده اش جان میگرفت و بعد از ساعاتی دوباره میشکست...
امااینافسانه عشق بیپایان او بود که ترمیمکننده بود...
او نوازشگر اینکار را میکرد تا دوباره آن را ببیند و دوباره قلب آشفته اش را آرام کند.
درست است.او کمی خودخواه بود..
و عشقت پیروزی آدمیست
هنگامی که به جنگ تقدیر میشتابد
و آغوشت اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن
و گریزِ از شهر
که با هزار انگشت
به وقاحت پاکیِ آسمان را
متهم میکند ...!
-شاملو